جهانگشای نادری
جهانگشاى نادرى، نوشته مهدى خان استرآبادى، به كوشش عبدالله انوار اين كتاب در دوره افشاريه به سبك و شيوه شهابالدين عبدالله شيرازى معروف به «وصاف الحضره»، نويسنده تاريخ وصاف و به فارسى نوشته شده و اطلاعات نيكو و ارزشمندى درباره سلسله افشاريه به ويژه رويدادهاى همزمان با نادرقلى افشار، مؤسس اين سلسله به دست داده است.
جهانگشای نادری | |
---|---|
پدیدآوران | انوار، عبدالله (اهتمام) استرآبادی، محمدمهدی بن محمدنصیر (نويسنده) |
ناشر | انجمن آثار و مفاخر فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1377 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-6278-16-7 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
ساختار
چيرگى نويسنده بر زبان تركى و پيروى او از وصاف الحضره، زمينه را براى پر شدن متن اين كتاب از واژگان تركى و مغولى فراهم آورده. وى حتى نام سالها را در سرفصلهاى كتاب به تركى مغولى نوشته است. نام كتاب را تقليدى از جهانگشاى جوينى مىتوان برشمرد. اين اثر را كه منبعى دست اول درباره تاريخ افشاريه به ويژه دوران نادر به شمار مىرود، از ديد گونههاى تاريخنگارى، در دسته كتابهاى «سلاطينى» يا «سلسلهاى» مىگنجد. نويسنده تنها «وقايعنگار» است و در تحليل رويدادها قلم نمىفرسايد و خود را «از چاكران حضور و به ضبط وقايع مأمور» مىخواند. عبارتهاى گزارشهاى وى درباره سرعت عمل و رفتار غافلگيرانه نادر يا وضع آشفته دشمنان وى، از بهجت و سرور سرشار است.
حماسههاى قهرمانانه ارتش نادر در صحنههاى گوناگون پيكار با دشمنان خارجى، نويسنده را به اندازهاى خشنود و بىخود مىساخت كه گويى فردوسىِ نثر است و حديث رستم را ساز مىكند. بارى، سخنان او از يكپارچگى و استوارى ويژهاى برخوردار و جز در برخى از نوشتههاى هزلآميز دوستانه، بر پايه جِد استوار است. با توجه به متن اين اثر، مىتوان گمان زد كه نويسنده، آگاهى كاملى به عربى داشته است. چيرگى انكار ناپذير او بر كلام خداوند (قرآن) و احاديث و به كارگيرى آنها در نوشتههايش، اين دعوى را اثبات مىكند. توانايى ويژه او در پيوستن رزم و بزم به يكديگر در اين كتاب شگفتىبرانگيز است. اين را نيز نمىتوان ناديده گرفت كه وى مانند ديگر قلمزنان روزگارش، در بسيارى از جاها از شعرهاى شاعران بهره مىگرفته يا خودش شعرى مىسروده است.
درونمايه اين كتاب بر پايه عنوانهاى خود نويسنده، در چهار بخش عرضه مىشود: مقدمه؛ گفتار در بيان حال نادر و اعمال او؛ توجه اعلاحضرت شاه طهماسب به عزم محاربه با ملك محمد سيستانى و ورود نادر به موكب اعلا؛ وقايع دشت مغان و شاهى نادر.
گزارش محتوا
اين كتاب به رخدادهاى دوران افشاريه مانند شورش افغانها و چيرگيشان بر اصفهان، رويداد هرات، آشوبهاى گوناگون آن روزگار و ماجراى شوراى مغان و رسيدن نادر به شاهى و اندكى از ماجراى پادشاهى علىقلى خان و ابراهيم خان و رويدادهاى دوره آنان مىپردازد. همه سخنان نويسنده در اين كتاب، بر كانون نادر شاه مىگردد. او پيروزىهاى نادر را مىستايد، اما از ناكامىهايش سخن نمىگويد.
سياست خارجىاش را تأييد مىكند و لشكركشىهاى او را به آسياى مركزى و داغستان، كارهايى به انگيزه دفاع از كشور مىنمايد. وى حتى تأثير تودهها را در نبرد با افغانان و تركان ناديده مىگيرد و رهايى ايران را از چنگ آنان، تنها به كوششهاى نادر منسوب مىكند.
وى از پرداختن به درد و رنج زندگى مردم آن روزگار خوددارى مىكند. بر پايه نام كتاب، چيزى جز گزارشهايى درباره جهانگشايىهاى نادر در آن نبايد جست و اشاره نويسنده به درد و رنج مردمان اصفهان هنگام محاصره افغانان، تنها به انگيزه بزرگنمايى پيروزى نادر بر آنان و رها ساختن اصفهانيان نه همدردى محض با آنان صورت پذيرفته است.
او هنگامى كه به شرح لشكركشىهاى نادر به هندوستان مىپردازد، طوق تقصيرها بر گردن محمد شاه گوركانى مىاندازد و حتى به گمان، مىخواهد از درشتى رفتار پادشاه ايران با شاه گوركانى بكاهد و با آوردن عبارتهاى نرمى، جامه ناپسند اين رفتارها را رفو كند. وى همچنين، سَرورش را با اوصافى مانند همايون خان اعلاحضرت، سكندر حشمتدار، زحمتكش طريق نام و ننگ، مظهر قدرت الهى و.. مىستايد.
گمان مىرود كه ستايشها و مداحىها، از ميهنپرستى نويسنده سرچشمه گرفته باشد؛ زيرا به گفته دفتر روزانه نمايندگى هند شرقى انگليس در بندر عباس، وى از شريفترين مردان روزگار خود بود و به هيچ روى، هيچ رشوهاى از هيچ مقام و دستگاه دولتى نگرفت. اين كتاب را، كامل كننده اثر ديگر نويسنده؛ يعنى دره نادره مىتوان برشمرد.
بر پايه سخنان نويسنده، وى هيچگاه از نادر دور نبوده و همه جا آن سردار ممدوح خراسانى را همراهى مىكرده است و از اين رو، اطلاعاتى كه از رويدادهاى خرد در آن زمان يا تصميمگيرىهاى نادر عرضه مىكند، بسيار مهم مىنمايد.
او به رغم، محمدكاظم مروزى كه اخبار را از كسان و مرتبطان و راويان دور و نزدیک مىگرفت، با سپهسالار خويش همگام مىشد و به چشم خود مىديد كه دشمنان مغرور و غافل ايران، همه جا از شمشير دلاوران ايرانى مىگريزند و در برابر حملههاى پيوسته ارتش نادرى تاب نمىآورند و مىگريزند.
به گمان، نويسنده به حقيقت نادر را دوست مىداشت؛ زيرا سخنانش درباره وى در دوره شش سالهاى كه او رضاقلى ميرزا را كور كرد و كارش به فروافتادگى روحى و بدخويى انجاميد، سخت احتياط آميز و بىچهره و هويت است، اما به هر روى از نكتههاى ادبى و سياسى ريزبينانه تهى نيست. او از پيشآمدهاى اين سالها به تلخى ياد مىكند و از شرح آنها سر مىپيچد. بسيارى از رويدادهاى ناگوار را مانند سركشى ميرزا تقى خان شيرازى به سردى مىنويسد و از درازگويى درباره آن مىپرهيزد.
وى كه درباره نوروزهاى شكوهمند قلم مىفرسود، در اين دوره آنها را نيز فرو مىگذارد و با اندوه و درد پذيراييشان مىكند. دليل توفيقمندى نادر را زيركى و دانايى ميرزا مهدى مىتوان گمان زد. براى نمونه، وى در حل مشكلات نادر با عثمانيان بسيار تأثير گذارد. گفتنى است واژه «روم» يا «روميه» در اين كتاب در معناى امپراطورى عثمانى به كار مىرود؛ زيرا عثمانيان امپراطورى خود را بر ويرانه تمدن بيزانس (روم شرقى) بر پا كردند.
وى در سفر نظامى به هند، با ريزبينى و كنجكاوى به اوضاع اجتماعى مردم توجه كرده و اشارتها و كنايات فراوانى در اين باره در اثرش گنجانده است. البته اين ويژگى، كتاب او را همسنگ ما للهند ابوريحان نمىكند؛ زيرا ابوريحان كه همراه محمود غزنوى به هند رفت، آشكارا از پديدههاى اجتماعى، مذهبى و سياسى سخن گفت و درباره آنها بحث كرد، اما ميرزا بدون هيچ بدگمانى درباره نادر، حق زيردست (ضعيف) را از آن زبردست (اقوا) مىداند و درباره دست گشادن نادر به ضبط خزائن هند، به او بددل نمىشود.
وضعيت كتاب
اين كتاب در سنجش با ديگر كتابهاى تاريخى دوره پر كشمكش افشاريه، بيشتر خوانده شده و نسخههاى آن به رغم اينكه بيش از دويست سال و اندى از نوشتنش نمىگذرد، فزونى يافته است.
شرقيان و اروپاييان، اين كتاب نويسنده را بيش از ديگر آثار او مهم شمرده و آن را به فرانسوى، انگليسى و آلمانى ترجمه و بارها در تبريز، تهران و بمبئى چاپش كردهاند. درونمايه اين كتاب بر پايه موضوع و جايگاه زمانى آن سامان يافته و نويسنده در آغاز هر فصل با عنوانهايى مانند «در بيان حوادث سال...» يا «در ذكر حوادث سال...» يا «در تتميم حوادث سال...» به گزارش درباره آنها پرداخته است.
مصحح در مقدمه، اطلاعات ارزندهاى درباره زندگى و آثار نادر شاه و نويسنده و نسخههاى خطى اين اثر و شيوه كارش در تصحيح آن عرضه مىكند و براى زدودن گنگى برخى از عبارتهاى كتاب، با بهرهگيرى از چند كتاب فارسى و خارجى، تعليقه درازدامنى بر آن مىافزايد. شمارهگذارى چهاربخشى سطرهاى كتاب، كار يافتن واژگان و عبارتهاى پيچيده يا گنگ را آسانتر مىسازد و توضيحات وى در پانوشتها نيز سودمند است. نمايه «امكنه و رودها و كوهها» و «اشخاص و ايلات و طوايف و خاندانها» و نمايه شمارى از واژگان كهن آمده در اين كتاب، راه تحقيق را براى پژوهشگران هموارتر مىسازد.
منابع مقاله
متن كتاب.
مقدمه مصحح كتاب.
سهيلى خوانسارى، احمد (آذر 1342)، «جهانگشاى نادرى»، راهنماى كتاب، شماره 48.
نادر پروين (آذر و دى 1383)، «ميرزا مهدى خان استرآبادى و تاريخ جهانگشاى نادرى»، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، شماره 86 و 87.