تذكرة المعاصرين
تذكرة المعاصرين، اثر محمدعلى بن ابىطالب، مشهور به حزين لاهيجى (اصفهان، 1103-1181ق) است كه نويسنده در آن، شرح حال حدود صد تن از دانشمندان شاعر و نيز شاعران معاصرش را بر اساس خاطرات خودش و با استناد به حافظه و بهصورت مختصر، به زبان فارسى بيان كرده و نمونههايى از اشعارشان را آورده است.
تذکرة المعاصرین | |
---|---|
پدیدآوران | حزین لاهیجی، محمد علی بن ابیطالب (نويسنده) سالک، معصومه (مقدمه، تصحیح و تعلیقات) |
ناشر | نشر سايه |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1375 ش |
چاپ | 1 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
نويسنده در اين اثر فقط به ذكر شاعران شيعى دوران خودش پرداخته و نگارش آن را در مدت نُه روز به انجام رسانده است.
اين اثر را خانم معصومه سالك تصحيح كرده و مقدمهاى عالمانه به آن افزوده و تعليقاتى سودمند بر آن نوشته است.
ساختار
اين كتاب از دو مقدمه از ناشر، يك مقدمه از مصحح و يك مقدمه از نويسنده و متن اصلى (شامل: 1. فرقه اولى، در ذكر علماى معاصر كه به انشا و شعر زبان بليغ بيان گشوده و... 2. فرقه ثانيه، در ذكر شعراى معاصر) و تعليقات تشكيل شده است.
در مقدمه نويسنده كه زمان و مكان نگارشش مشخص نيست، چنين آمده است: «... تسويد اين اوراق در اواخر سال 1165ق، در وقتى كه بخت غنوده در شبستان هند تيرهروزى است، اتفاق افتاده و چون مقصور به ذكر معاصرين است، مبدأ، تاريخ ولادت اين خاکسار خواهد بود كه در ماه ربيعالثانى 1103ق، به دارالسلطنه اصفهان واقع شده و بطون اين همايوندفتر به اظهار شعراى ملت اثنیعشر اختصاص خواهد داشت و چون اين راقم آثم را حصول ملاقات و صحبت اكثرى روى داده، اگر بر سبيل ندرت در اين محفل سامى و بزم گرامى ذكر قليلى از عزيزان به زبان قلم آيد كه ادراك صحبت صورت نبسته باشد، خالى از اشعار و اشارت نخواهد گذاشت...».[۱]
در مقدمه خانم مصحح چنين آمده است: «... حزين انديشمند صاحبنظرى است كه با تأليفات بسيار در زمينههاى گوناگون فلسفه، فقه، حديث، كلام، منطق، رجال، تاريخنگارى و تذكرهنويسى همچنان گمنام باقى مانده است... تأليفات او در زمينههاى فقهى، كلامى، منطقى و فلسفى بيانگر تئورى و انديشه جديدى نيست... هدفش از نگارش سفرنامه و تاريخ احوال خويش، ثبت حقايق تاريخى و مسائل مهم اجتماعى آن دوران است. از ميان اين دو اثر بهخوبى مىتوان با وضعيت نابسامان و ناهنجار اواخر صفويّه آشنا شد. اعتبار كار حزين در امر تاريخنگارى اين است كه تنها به ذكر حادثه اكتفا نمىكند، به عمق و چگونگى حوادث اجتماعى مىپردازد تا علل آنها را به دست آورد...».[۲]
گزارش محتوا
براى آشنايى با زبان، روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است:
- جامع الفضائل ميرزا علىخان(ره)، از اعاظم بلده گلپايگان و از مستفيدان رئيسالعلماء آقاحسين خوانسارى بود... اين چند بيت از نتايج طبع آن فاضل حميدهخصال است:
«چون صبح در جوانى اگر پير مىشدم مانند آفتاب جهانگير مىشدم» «زين بيش بود قابل پرواز شهپرم همآشيان اگر به پر تير مىشدم» - و له:
اگرچه هست صرّاف عمل بينا به هر نقدى ز روى لطف مىگيرد زر سرخ خجالت هم - و له:
لبريز ز نظّاره من گشت دو عالم از بس به تماشاى تو باليد نگاهم «جز عكس تو [بر لوح] دل خويش نديدم چندانكه در اين آينه گرديد نگاهم» «شب هجر تو در فانوس تن چون شمع كافورى فروزان استخوانم شد ز تاب گرمى تبها» - و له:
- فاضل عصر مولى محمّدعلى سكاكى شيرازى(ره)، حاوى بسيارى از فنون علميّه و متحلّى به اوصاف شريفه و اخلاق فاضله بود... از اشعار اوست:
«پرافشانى چو كاكل سنبل از جيب صبا افتد بگردانى چو نرگس فتنه در ميخانهها افتد» «هواى تاج زر گردنكشان را پست مىسازد چو روشن گشت شمع بزم در يك شب ز پا افتد» «به ارباب جهان كى مىرسد فرياد مسكينى كه مانند صدف دارند از دُر گوش سنگينى» «دو عالم را جزاى قاتل من ده خداى من كه بس باشد همين ذوق شهادت خونبهاى من» «چو نفى نفى اثبات است از مردن نمىترسم بقاى من چو شمع كشته باشد در فناى من» - مولى صدرالدين جيلانى، از بلده رشت است كه تختگاه سلاطين اسحاقيه گيلان بود. سالها در [مدارس] دارالسلطنه اصفهان به اكتساب علوم مشغول و حاوى فروع و اصول گشته، معاودت به گيلان نمود. سودايى عالى بهغايت تمكين در مزاجش بود و راقم حروف در سنه تسع و ثلاثين و مائة بعد ألف كه به گيلان رفت، عزم خراسان داشت. نوبت ديگر در بلده رشت با مولانا ملاقات نموده، عمرش به هشتاد رسيده شيخالاسلامى آن بلده به وى تعلّق داشت و در خلال فراغ از مشاغل به انتظام نظم همت مىگماشت و اشعار خود را نزد اين خاکسار آورده، مىخواند و بر اصلاح آن مىكوشيد. «بينا» تخلّص اوست... از اشعار اوست:
وعده وصل سحر را از تو باور داشتم چشم بر راه تماشايت چو اختر داشتم قطع پيوند ز زلف تو محال است [محال] عمرها شد كه به اين سلسله محرم شدهام چراغ مهر او در سينهها مردن نمىداند گل داغ جنون عشق پژمردن نمىداند اى مرد رهى جز ره بىچون نروى از جاده حق به مكر و افسون نروى زنهار كه همچو دانههاى تسبيح از حلقه ذكر دوست بيرون نروى - حاجى محمدصادق صامت اصفهانى، طبع بلند و فكر رسا داشت. شعرش يكدست و كلامش را نشست ديگر است. فقير دو سه نوبت، او را در خدمت والد علامى(ره) ديدهام. مجموعه اشعارش قريب سه هزار بيت به نظر آمده بود. اكنون زياده از پنجاه سال گذشته كه رحلت نموده. اين يك دو بيت از او حاليا به خاطر است:
عزلتى در دام بال پرشكن مىخواستم نيست عالم جاى پروازى كه من مىخواستم بعد مرگم نيست تاب بار منت از كسى آتش تن را ز خاکستر كفن مىخواستم خوبان همه در قتل من خسته شريكند تا خون مرا رنگ به دامان كه باشد - نويسنده در پايان كتابش چنين آورده است: «ربّ العزّة تعالى مجده و ألهمنا شكره و حمده، فرصت بخشيد كه در مدّت نُه روز، بعض ساعات ليل نهار را با افسردگى كمال و تفرقه مآل كه هوشى با سر نيست، مصروف و خويش را مشغول تسويد اين اوراق داشته، يكصد كسى از دوستان همنفس و ياران سخنرس را در اين محفل گرامى و انجمن سامى فراهم آورد و از سخنشان آنچه خاطر آشفته مسامحت نمود، به زبان قلم آورد. الهى عاقبت محمود گردان.[۷]
وضعيت كتاب
براى اثر حاضر، در پايان كتاب، فهارس فنى (اعلام، تعداد شاعران هريك از شهرها، مشاغل شاعران) و فهرست منابع (شامل كتابشناسى تذكره حزين، مقالات و منابع لاتين) فراهم شده است.[۸]
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده، ارجاعات و توضيحاتش را بهصورت پاورقى آورده است.
خانم سالك براى تصحيح اثر حاضر، از تعداد قابل توجهى (بيش از 180 منبع) از آثار سودمند به زبان فارسى، عربى و لاتين بهره برده است.[۹]
مصحح محترم همچنين تصاويرى از نسخههاى خطى اثر حاضر آورده است.[۱۰]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.