رباعیات عمر خیام

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

رباعیات عمر خیام، مشتمل بر رباعیات منتسب به حکیم عمر خیام است که با مقدمه حسین الهی قمشه‎ای، با مقابله نسخه تصحیح‎شده محمدعلی فروغی و خط زیبای نستعلیق اسماعیل نژادفر لرستانی منتشر شده است.

‏رباعیات عمر خیام
رباعیات عمر خیام
پدیدآورانخيام، عمر بن ابراهيم (نويسنده)

فروغي، محمدعلي (مصحح)

نژادفرد لرستاني، اسماعيل (خطاط)
عنوان‌های دیگررباعيات
ناشرنشر علم
موضوعشعر فارسي - قرن 5ق.
زبانفارسي
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‏PIR‎‏ ‎‏4625‎‏ ‎‏1375

ساختار

کتاب با مقدمه حسین الهی قمشه‎ای آغاز شده است. پس از آن در هر صفحه از کتاب دو رباعی ارائه گردیده است.

گزارش محتوا

الهی قمشه‎ای، معتقد است که عمر خیام در سرزمین خویش پیوسته به‎عنوان عارف و معلمی بلندمرتبه شناخته شده و رباعیات وی به‎عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است. او سپس به کلام پرفسور چارلز اف هورن در مقدمه بر رباعیات خیام که در جلد هشتم از سری کتب مقدسه و ادبیات کلاسیک مشرق طبع گردیده، اشاره کرده است: «مایه تأسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب‎زمین به‎عنوان یک شاعر ملحد و شهوت‎طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده و این همان اشتباه رایجی است که به‎طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت، غرب، خیام را از دیدگاه خود نگریسته است و اگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آن‎چنان‎که هست دریابیم باید ببینیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند»[۱]‏.

البته قمشه‎ای کلام اف هورن را قدری مبالغه‎آمیز دانسته است؛ چراکه در ایران نیز معانی رباعیات خیام مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که پیوسته دریافت درستی از رباعیات خیام داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات رایج عارفانه تعبیر می‎کرده‎اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته‎اند که هر دو به راه خطا رفته‎اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده‎اند که این دسته را بیشتر ظاهربینان و قشریان مذهبی تشکیل داده‎اند و دسته دیگر نیز که به همین ظاهر قناعت کرده‎اند، خیام را هم‎پیاله خود خوانده و خرابات مغان او را که در آن نور خداست با خراب‎آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت است، اشتباه گرفته‎‎اند و آنگاه به‎خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود خوانده و ستایش کرده‎اند[۲]‏.

با این اوصاف برخی معتقدند عمر خیام فیلسوف و شاعر مادیگرای‎ سده‎ هفتم‎ هجری قمری‎ است که در حوادث سهمگین و خونین تاتار (مغول) خود و به‎ظاهر خانواده‎اش کشته شدند‎ و نامش در بوته‎ی فراموشی و گمنامی افتاد. رباعیات معروف خیام را این شاعر سده‎‎ هفتم سروده است و نه‎ عمر‎ بن ابراهیم خیامی نیشابوری فیلسوف متأله مشائی و دانشمند ریاضی معروف[۳]‏.

در پایان سده‎ هفتم هجری‎ قمری‎، در سینه‎ی یک جنگ خطّی‎، دوازده‎ رباعی از آن عمر خیام به دست آمد و ناآگاهان زمان که هیچ‎یک پژوهشگر نبودند، پنداشتند که آن‎ها متعلق به ابوحفص یا ابوالفتح‎ عمر بن ابراهیم خیامی‎ نیشابوری‎ است‎ که در عمر خود یک بیت به زبان فارسی شعر نگفته بود. عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری در اثر این اشتباه جبران‎ناپذیر تاریخ که در حدود یک قرن و نیم پس‎ از‎ حیات عمر بن ابراهیم خیامی رخ داد، به‎ناحق شاعر قلمداد شد. در دو نسخه‎ی خطی‎ موجود‎ در‎ کتابخانه‎ی مجلس شورای ملی و یک نسخه‎ی خطی لمعة السراج مکتوب به‎ سال 695 ق/1339م، پنجاه‎وپنج رباعی دیگر (12+55) مضبوط است‎ که جمعا بالغ بر‎ 67‎ رباعی از آن عمر خیام مادی‎گرا است. محمدعلی فروغی (مصحح کتاب) بر اساس همین سه نسخه‎ی خطی مذکور، شمار رباعیات عمر خیام را بالغ بر 67 رباعی می‎دانسته است. پس از فروغی، علی‎ دشتی، نویسنده‎ی باذوق، 36 رباعی را به‎عنوان «کلید» از آن عمر خیام می‎شمارد؛ ولی همان غفلتی که در پایان سده‎ی هفتم هجری قمری دامنگیر ناآگاهان شده بود، گریبان‎گیر زنده‎یادان‎ فروغی‎ و دشتی نیز شد و اینان هم متوجه نشدند که عمر خیام، شاعر مادی‎گرا است و عمر بن ابراهیم خیامی حکیم متأله. افزون بر آن هیچ‎یک از معاصران و معاشران عمر بن ابراهیم‎ خیامی‎، از قبیل: امام اسفرازی، عمر زمخشری و عبدالرحمان خازنی و احمد بن ‎عمر نظامی عروضی و ظهیرالدین بیهقی که با عمر بن ابراهیم خیامی مقاولات و مباحثات داشتند و در جلسات انس‎ و صحبت‎ با او شب و روز دمساز بودند، عمر بن ابراهیم خیامی را شاعر ندانستند و از وی شعری نقل نکردند. احمد بن عمر نظامی عروضی سمرقندی که خود را شاگرد عمر‎ خیامی‎ معرفی‎ می‎کند، در مقاله‎ دوم چهار‎ مقاله‎ که‎ به تراجم احوال شاعران و سخنوران زبان فارسی اختصاص یافته، اصلاً از عمر بن ابراهیم خیامی نامی نیاورده و تناسبی هم نداشته که‎ نام‎ وی‎ را در مقاله‎ی دوم بیاورد؛ زیرا او را‎ شاعر‎ نمی‎داند، ولی در مقاله‎ی سوم چهار مقاله، آنجا که از منجمان و غزارت کار ایشان سخن می‎گوید، دو حکایت از‎ عمر‎ بن‎ ابراهیم خیامی نقل کرده است[۴]‏.

حقیقت‎ این است که از خیام، مجموعه رباعیاتی که بتوان آن را مستند به‎ او‎ کرد،‎ در دست نیست[۵]‏.

پس بدون شک همه رباعیاتی که در مجموعه‎ها به نام خیام، فراهم آمده است، نمی‎تواند از ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی – خیام - ‎باشد؛ حتی رباعیاتی که نام خیام در آنها آمده‎‎ است‎ و اغلب محققان آنها را اصیل پنداشته‎اند، مانند این رباعی: خیام اگر ز باده مستی خوش باش‎ با ماهرخی اگر نشستی خوش باش‎؛ چون عاقبت کار جهان نیستی‎ است‎‎ انگار که نیستی چو هستی خوش باش[۶]‏.

شیوه و سبک بیان رباعیات خیام «در نهایت فصاحت و بلاغت است و در سلاست و روانی مانند آب‎ است؛‎ ساده‎ و از تصنع و تکلّف، فرسنگ‎ها دور است و در پی آرایش‎ سخن خود نیست و صنعت شاعری به خرج نمی‎دهد، تخیّلات‎ شاعرانه نمی‎جوید، همه متوجه معانی است که منظور نظر اوست». اما با همه درستی سخن، باید گفت که این‎ رباعیات موجود، خالی از صنایع بدیعی و زیبایی‎های کلام نیست و هرجا که صنعت‎گری به استحکام و زیبایی کمک کرده، از‎ آوردن‎ آنها‎ کوتاهی نشده است؛ مثلا این رباعی: ای دل! همه اسباب جهان‎ خواسته ‎گیر ‎ باغ طربت به سبزه آراسته ‎گیر؛ وانگاه بر آن سبزه، شبی چون شبنم ‎ بنشسته و بامداد، برخاسته ‎گیر. که‎ چندین نوع صنعت، از مراعات نظیر تا مطابقه در آن می‎توان دید[۷]‏.

از‎ نظر‎ مضمون و محتوا نیز باید گفت: این رباعیات حول چند محور فکری بیان شده‎ است‎:

  1. تفکر‎ برای‎ شناخت خود. این فکر تنها مربوط به فلاسفه نیست، بلکه هر ‎انسان‎ متفکّری، چه‎ فیلسوف‎ و چه عارف و چه عالم علم شریعت، پیوسته به این مطلب‎ اندیشیده است که‎ انسان‎ چیست؟ کجایی است؟ از کجا‎ آمده است؟ برای چه آمده‎ است؟ در این جهان چه می‎کند؟ راه سعادت و شقاوت او چیست؟ که مجموعه این‎ پرسش‎ها انسان را‎ به‎ شناخت خود و به تبع آن، به شناخت خدا می‎رساند.
    این پرسش‎ها را نه‎تنها‎ غزالی‎، در کیمیای سعادت مطرح می‎کند که خواجه عبداللّه انصاری - عارف برجسته‎ قرن‎ پنجم - نیز ضمن مطرح کردن این‎ سؤالات - همانند خیام - ‎ناآمدن را بهتر‎ می‎داند‎:
    دی‎ آمدم و ز من نیامد کاری‎ و امروز ز من گرم نشد بازاری؛
    فردا بروم، بی‎خبر از اسراری ناآمده‎ به‎ بدی‎ از این، بسیاری.
    و این همان مطلبی است که خیام نیز آن را‎ مرتب‎ در ذهن و زبان خود تکرار می‎کند که:
    از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من‎ جاه‎ و جلالش نفزود؛
    وز هیچ‎کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم‎ از‎ بهر چه بود؟
  2. اندیشیدن به مرگ و انسان را در مقابل آن زبون دیدن...
  3. ذرات خاک، اعضای خاک‎شده زیبارویان و شیرین‎دهنان است...

و...[۸]‏.

وضعیت کتاب

کتاب، فاقد فهرست مطالب است و با تذهیب صفحات و تصاویر همراه است.

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه الهی قمشه‎ای (شرح رباعیات عمر خیام نیشابوری)، اولین صفحه
  2. ر.ک: همان، پنجمین صفحه، پاورقی 4
  3. ر.ک: جلالی نایینی، سید محمدرضا، ص12
  4. ر.ک: همان، ص14-13
  5. ر.ک: اشرف‎زاده، رضا، ص61-60
  6. ر.ک: همان، ص70
  7. ر.ک: همان، ص63
  8. ر.ک: همان، ص67-63

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. جلالی نایینی، سید محمدرضا، «عمر خیام، شاعر نبود»، پایگاه مجلات تخصصی نور، حافظ، اردیبهشت 1385، شماره 28، صفحه 12 تا 14، به آدرس اینترنتی:
    http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/178488
  3. اشرف‎زاده، رضا، «عطار، خیامی دیگر»، پایگاه مجلات تخصصی نور، ادبیات فارسی (دانشگاه آزاد مشهد)، تابستان 1385، شماره 10، صفحه 55 تا 78، به آدرس اینترنتی:

http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/369424

وابسته‌ها