اختيار معرفة الرجال (تحقیق رجایی)
اختيار معرفة الرجال، همانگونه كه از نامش پيداست، شرح يا تعليقهاى است از سيّد محمّدباقر حسينى استرآبادى، معروف به مير داماد، بر کتاب رجالى معروف كشى. اين کتاب در قرن دهم هجرى و به زبان عربى نوشته شده و جامعيّت شخصيت مير داماد باعث قدر و قيمت مضاعف آن مىباشد. با اينكه مير داماد بيشتر به يك فيلسوف و حكيم اشراقى شهرت دارد تا يك فقيه يا رجالى، امّا جامعيّت وى بيش از اين حرفها بوده و باعث بر جاى ماندن آثار مختلفى از وى در علوم و فنون گوناگون شده است كه کتاب حاضر يكى از دهها مورد مذكور است.
اختیار معرفة الرجال | |
---|---|
پدیدآوران | کشی، محمد بن عمر (نويسنده)
طوسی، محمد بن حسن (خلاصه کننده) میرداماد، محمدباقربن محمد (مصحح) رجایی، مهدی (محقق) |
عنوانهای دیگر | التعلیقة علی اختیار معرفة الرجال
رجال الکشي معرفة الناقلین عن الائمة الصادقین. برگزیده |
ناشر | موسسة آل البیت علیهمالسلام لإحیاء التراث |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1404 هـ.ق |
چاپ | 1 |
موضوع | حدیث - علم الرجال محدثان شیعه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 115 /ک5 م6016 1363 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب، در دو جلد مىباشد كه با ذكر چند روايت آغاز شده و با بررسى چند نفر از بزرگان صحابه ادامه يافته، به ذكر اوصاف روات مىپردازد. شارح نيز در ذيل مجلات قابل ملاحظهى كشى در پاورقى کتاب توضيحات لازم را ارائه نموده است.
گزارش محتوا
اوّلين عبارت كشى، در سرآغاز کتابش با اين جمله شروع مىشود كه: «حمدويه بن نصير الكشى، قال: حدثنا محمّد بن الحسين بن على بن أبى الخطاب عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن ابى عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا على قدر رواياتهم عنّا»، همانگونه كه ملاحظه مىگردد روايتى است از امام صادق(ع) راجع به شناخت روات حديث كه كميّت روايات نقل شده از محضر اهل بيت(ع) را يكى از راههاى شناخت راوى قرار داده است.
شارح، بعد از بيان خطبه، نظر خود را راجع به كشى، اين چنين بيان مىكند: «قول الشيخ الحديث الحافظ الناقد الرواية أبى عمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشى رحمه الله في ما أورده شيخ الطائفة في الکتاب الاختيار من کتابه». لفظ حمدويه، اوّلين نكتهاى است كه شارح به تفصيل آن را مورد بررسى قرار داده و به لحاظ لغوى و از ديدگاه لغوىها به دنبال تبيين آن مىباشد. وى سپس لفظ كشى را بررسى كرده و شهر كش را به نقل از فاضل مهندس بيرجندى در کتاب «المعمول في مساحة الارض و بلدان الاقاليم»، از بلاد ما وراء النهر كه شهر بزرگى در ابعاد سه فرسخ در سه فرسخ مىباشد، معرفى كرده است كه كشى نير منسوب به اين شهر است.
محمّد بن سنان، به عنوان يكى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در ميان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سويد نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در اين قسمت مىباشند.
روايت چهارم كشى كه از على بن سويد النسائى است، به اين شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو في السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنة الله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة». اين حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگويد: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در اين مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم دربارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگويد: لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم.
«أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگويد: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر اين لفظ مىباشد.
روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل امام صادق(ع) از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذا الدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأويل المبطلين». ششمين روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است.
در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهويه به عنوان يكى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمين روايت كشّى دربارهى شرطة الخميس است كه يكى از مباحث مهم دربارهى اصحاب اميرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهميّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد اين گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات مير داماد: «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فيكم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان يكى از افراد معاهدهى شرطة الخميس.
شرطة الخميس نام پيمانى بود كه گروهى از اصحاب كه تعدادشان را تا چهل هزار نفر هم نوشتهاند، پيمان بسته بودند كه تا پاى جان در كنار حضرت على(ع) مانده و تا آخرين قطرهى خون مدافع حضرت بوده و به فرامين حضرت عمل كنند. اصبغ بن نباتة، در اين روايت مىگويد: جايگاه حضرت على(ع) در نزد ما به گونهاى است كه همواره شمشيرهايمان در كنارمان بوده و به هر سو كه او اشاره كند، حملهور مىشويم. شارح، الفاظ«الا ان سيوفنا، تشرطوا و من تشارطوا» را مورد بررسى قرار داده و به عبارت ديگرى كه در نسخهى ديگر از روايت آمده اشاره مىنمايد.
سلمان فارسى، اوّلين نفرى است كه كشى در مورد او رواياتى را آورده و از وثاقت و جلالت قدر وى پرده برداشته است. اوّلين روايت از امام صادق(ع) است كه فرموده: «كان الناس اهل ردة بعد النبى صلى الله عليه و آله الا ثلاثة فقلت: و من الثلاثة؟ فقال: المقداد بن الاسود و أبو ذر الغفارى و سلمان الفارسى، ثم عرف النّاس بعد يسير، قال: هؤلاء الذين دارت عليهم الرحا». شارح، چند لفظ از جمله ابوذر غفارى را تشريح كرده و در مورد الفاظ مطرح شده در حديث اين چنين مىگويد: ثم عرف النّاس بعد يسير؛ يعنى كسانى كه متنبه شدند، شناختند و يقين كرده و از حق تبعيت كردند و به سوى اميرالمؤمنين(ع) برگشتند.
در مورد سلمان فارسى، چندين روايت ديگر هم هست. بعد از وى به ترتيب ابوذر غفارى، عمار، حذيفه، سهل بن حنيف، ابوايّوب انصارى و عبدالله بن مسعود ديگر افرادى هستند كه رواياتى در موردشان آمده است.
در مورد اين عبارت كشى درباره ابوالهيثم بن التيهان كه گفته او از سابقين بوده كه به سوى اميرالمؤمنين(ع) برگشتند، شارح مىگويد: اين افراد، پانزده نفر بودند كه يكى از آنها ابوالهيثم مىباشد. بلال و صهيب موليان، اسامة بن يزيد، ابوسعيد الخدرى، جابر بن عبدالله الانصارى، ديگر افراد مطرح شده در رجال كشى هستند.
از تابعين و اصحاب اميرالمؤمنين(ع) نيز زيد بن صوحان، صعصعة بن صوحان، جندب بن زهير، عبدالله بن بديل، محمّد بن ابى حذيفة، قنبر و حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار نامشان به چشم مىخورد.
جلد دوّم کتاب، از بكير بن اعين شروع مىشود كه شارح توضيحات لازم را در مورد وى مانند بقيّه افرادى كه نامشان در کتاب آمده ذكر كرده است. ابى الصلت عبدالسلام بن صالح الهروى، على بن جعفر بن العباس الخزاعى المروزى و... آخرين افرادى هستند كه اين رجالى بزرگ بدانها اشاره نموده است و توضيحاتى از شارح در موردشان ذكر نشده است.