معرفة الصحابة
معرفة الصحابة كتابى است تألیف ابونعيم اصفهانى به زبان عربى در معرفى برخى از شخصيتهاى اسلامى كه از آنان به عنوان صحابه ياد شده و نيز بيان مراتب آنان.
معرفة الصحابة | |
---|---|
پدیدآوران | ابونعیم، احمد بن عبدالله (نويسنده)
شافعی، محمدحسن اسماعیل (محقق) سعدنی، مسعد عبدالحمید (محقق) |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1422 ق یا 2002 م |
چاپ | 1 |
موضوع | صحابه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 5 |
کد کنگره | BP 28/6 /الف2م6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مؤلف در بيان انگيزه خود از نگارش اين كتاب مىنويسد: چون شناخت صحابه و مراتب آنان امرى لازم است و غالبا مورد توجه پژوهشگران در آثار و اخبار قرار دارد به تألیف آن همت گماشته است.
ساختار
كتاب در پنج جلد تهيه شده و جلد نخست آن مشتمل بر مقدمه، شرح حال ابونعيم اصفهانى، معرفى كتاب معرفة الصحابة و نيز شرح حال حافظ ابومنصور ديلمى و نيز ابوعلى حدّاد كه كتاب حاضر را از ابونعيم روايت كردهاند، به قلم محققان، آقايان مسعد عبدالحميد محمد السعدانى و محمدحسن محمدحسن اسماعيل و مقدمه مؤلف مىباشد. كتاب فاقد تبويب و تفصيل است و محتواى آن تنها بر اساس حروف الفبا مرتب گرديده است.
در اين كتاب، از 4235 شخصيت نام برده شده و مجموعا 8148 حديث از طريق ايشان روايت شده است.
گزارش محتوا
نام بسيارى از صحابهنگارىهاى قرن سوم و چهارم معجم الصحابة و معرفة الصحابة است. آيا اين دو عنوان با هم تفاوتى دارند؟ آيا نامگذارى به اين دو، پا به پاى هم بوده يا اين كه حكايت از يك نوع تطور تاريخى در تدوين صحابه دارد و يكى بر ديگرى مقدم بوده است؟
نمىتوان پاسخ قطعى به اين سؤال داد، زيرا اگر بخواهيم با توجه به معناى اين دو عنوان، اين فرضيه را داشته باشيم كه معجمنويسى مرحلهاى پيش از معرفةنويسى بوده و در معجم تنها فهرستى از اسامى صحابه ارائه مىشده كه صحت و سقم اين انتساب چندان ارزيابى نمىشده است، فرضيه جامع و مانعى نسيت، زيرا عنوان معرفة الصحابه از نظر زمانى پيش از معجم الصحابه بوده و در قرن سوم، على بن مدينى (متوفاى 234ق)، حلوانى حسن بن على (متوفاى 242ق)، عَبّاد بن يعقوب رَواجنى (متوفاى 250 يا 271ق)، عَبْدان، ابومحمد عبدالله بن محمد بن عيسى مَرْوَزى (متوفاى 293ق) و در ابتداى قرن چهارم ابومنصور باوَرْدى كتابهاى خود را با عنوان معرفة الصحابة نوشتهاند و اولين كتابى كه در اين باره با عنوان معجم الصحابة است از ابويعلى موصلى (متوفاى 307ق) است.
به نظر مىرسد معجمنويسى، حركتى در مقابل كتابهايى بوده است كه اسامى را بر اساس قبايل يا حوادث تاريخى مرتب مىكردهاند؛ مانند الطبقات الكبرى ابن سعد و الطبقات خليفة بن خياط. معمولا اين گونه كتابها با عنوان الطبقات است كه به طبقه بندى اسامى از حيث مراتب فضل و سن (بزرگ تر و كوچكتر- كبار صحابه و صغار صحابه) و نيز تقسيمات تاريخى (بدريون، حديبيون و...) و قبايل (مهاجرين، انصار - اوس و خزرج) و... اشاره دارد.
ترتيب طبقاتنويسى به دليل اين كه متفرع بر شناخت حوادث تاريخى و قبايل افراد بوده و بسيارى، از آن اطلاع نداشتهاند، براى سهولت در كار و پيدا كردن اسامى آنها روش معجمنويسى انتخاب شده است. معجمنويسى نيز گاه فقط در حرف اول بوده است؛ يعنى مثلا تمام اسامى كه با حرف الف شروع مىشدند، يك جا بيان مىشده و گاه در تمام حروف، كه البته روش دوم، بيشتر از قرن ششم به بعد بوده است.
با اين حال، نقد و بررسى، هر چند به طور ضعيف مىتوانسته هم در معجمنويسى و هم در معرفتنويسى باشد؛ اما به هر حال، ديده مىشود كه جهتگيرى كتابهاى معرفتنويسى در نقد و بررسى اصحاب و بيان اشتباهها و توهمهايى كه پيشينيان در اين موضوع مرتكب شدهاند، بيشتر جلوه مىكند و عنوان "معرفة" نگاهى دقيقتر از معجم به موضوع صحابهنگارى دارد. اين مطلب را مىتوان از نوشتههاى ابن عبدالبر و ابن اثير و ابن حجر به وضوح ديد، هر چند كه پيشگام در اين زمينه را بايد ابونعيم اصفهانى دانست. ابونعيم همان طور كه از كتابش معرفة الصحابه آشكار است، بنا را بر پالايش و نقد و بررسى گفتهها و خطاهاى پيشينيان گذاشته است.
تا پيش از كتاب معرفة الصحابه ابونعيم، كسانى كه در حوزه صحابهنگارى آثارى داشتند، نوعاً با ديد حديثنگارى به اين موضوع پرداخته، و تنها از اصحابى نام بردهاند كه از رسول خدا(ص) روايتى داشتهاند. اين نوع از صحابهنگارىها بيشتر ميان كسانى رايج بوده است كه تاريخ را از منظر حديثنگارى مىديدهاند و به جنبه حديثنگارى بيش از تراجمنگارى و شرح حالنويسى توجه داشتهاند.
بىشك اين شيوه صحابهنگارى اشكالها و نواقص مهمى داشته و منشأ توهمهاى زيادى در باب صحابهنگارى بوده است. مهمترين اشكالهاى اين شيوه به شرح ذيل است:
الف: خروج بسيارى از اصحاب كه روايتى ندارند؛ اما امكان اثبات صحابى بودن آنان از راههاى ديگر وجود دارد، چرا كه صحابى بودن ملازم با راوى بودن نيست.
ب: چنان چه مستند صحابى بودن فردى، منحصر به روايتى شاذ باشد، تضعيف جدى در سند اين روايت، سبب رد مضمون آن حديث و در نتيجه، نفى وجود شخص صحابى مورد نظر خواهد شد.
ج: صرف روايت شخص از پيامبر(ص) دلالت قطعى بر مسند بودن آن ندارد و به اصطلاحِ حديثى، حديث مرفوعه نخواهد بود، بلكه حديث "مرسل" مىتواند باشد، لذا برخى كه تنها زمان رسول خدا را درك كرده بودند، براى نشان دادن اين موضوع، نام اصحابى را كه از آنان حديث شنيده بودند مىانداختند و خود مستقيم از پيامبر(ص) نقل حديث مىكردند. مرسل بودن روايات سبب شده تا افراد زيادى از تابعين در شمار صحابيان قرار گيرند.
د: كسانى كه با روايت سر و كار دارند مىدانند كه نام افراد به تناسب ذوق و سليقه راويان يا توهم، به گونههاى مختلف بيان شده است. گاه افراد به اسم، كنيه، جَدّ، قبيله، تيره و... نام برده شدهاند. همين امر برخى صحابهنگاران را بر آن داشته تا با سطحىنگرى، بر اساس هر يك از روايات، اصحابى خيالى درست كنند. اين امر يكى از دلايل اصلى افزوده شدن اصحابى است كه نام آنها به صورتهاى مختلف در روايات نقل شده است.
ه: اشكال ديگرى كه متوجه اين روش است، ارائه نكردن اطلاعات كافى درباره اصحاب است؛ امرى كه ديگران را بر آن داشت تا صحابهنگارى حديثى را به تراجمنگارى تغيير جهت دهند.
بنابراين، حركت ديگرى كه در حوزه صحابهنگارى پديد آمد، روش نقد و بررسى مستندات صحابهنگارانِ پيشين بود. پيشگام اين حركت، تا آنجا كه منابع موجود نشان مى دهد، ابونعيم اصفهانى در معرفة الصحابة است. ابونعيم از شيوه روايى پيروى نكرد و آن را جامع و مانع ندانست. وى از كسانى كه تنها بر اساس روايات، افرادى را در شمار صحابه نام بردهاند، انتقاد مىكند. به طور مثال، ذيل عتبة بن ابىوقاص مىگويد: برخى علماى متأخر او را صحابى دانستهاند و به حديث زهرى از عروه از عايشه از عتبة بن ابىوقاص استناد كردهاند، در حالى كه اسلام آوردن عتبه ثابت نشده است. همچنين ممكن است "سماع از پيامبر(ص)" حاصل نشده باشد؛ مانند مصعب بن شيبه؛ اياس بن مالك، محمد بن زهير بن ابى جبل، محمد ابومهند مزنى، محمد بن عليه قرشى، محمود بن شرحبيل و عتبة بن طويع. اين افراد از نظر ابونعيم در شمار تابعين هستند. وى اين اشتباه را از ناحيه برخى راويان دانسته و در پايان، ذيل بابى به نام "ذكر من اسمه محمد و ذكرهم بعض الرواة فى جملة الصحابة واهماً فيهم" تصريح مىكند كه تمام افرادى كه نام برده شد، از اصحاب نيستند و تنها برخى بر اساس اين رواياتِ موهوم و بىاساس، توهم كردهاند كه آنان در شمار صحابه هستند. ابونعيم مىگويد: تنها كسانى به اين روايات اهميت مىدهند كه هدفشان زياد كردن شمار صحابه رسول خدا(ص) و مباهات به آنان است.
وى در معرفة الصحابة سعى بر اين دارد تا اين اشتباهها را برطرف سازد و از اين رو به راههاى مختلفى كه مىتوانسته در اثبات صحابى بودن كسى كمك كند، توجه كرده است. آن چه از ميان همه راهها براى او و صحابه نگاران بعدى قابل توجه بوده و بدان استناد كردهاند، علاوه بر تواتر، شهرت صحابى بودن فردى در نزد مورخان و محدثان بوده است، در عين حال از روايت نيز غافل نشده و براى اطمينان، روايت يا رواياتى را از آن صحابى - هر چند با اشاره - نقل مىكند.
پس از ابونعيم كتابهايى به عنوان حاشيه و تكمله و ذيل بر كتاب معرفة الصحابه نوشته شد كه هر كدام به سهم خود درصدد اصلاح و تبيين اشتباهها و توهمهاى ابونعيم بودهاند.
مهمترين اين كتابها عبارتند از:
ذيل (تتمة) معرفة الصحابة لابى نعيم، ابوموسى مدينى، محمد بن عمر مدينى اصفهانى (متوفاى 501 - 581ق)، تبيين الاصابة لأوهام حصلت فى معرفة الصحابة يا كتاب اوهام ابى نعيم فى كتابه الصحابه، ابن سرور مقدسى جماعيلى، تقىالدين ابومحمد، عبدالغنى بن عبدالواحد بن على بن سرور مقدسى دمشقى (متوفاى 541 - 600ق(.، كتاب الصحابه، ابوجعفر عقيلى محمد بن عمرو بن موسى مكى (متوفاى 322ق)، الحروف فى الصحابة، ابن سَكَّن سعيد بن عثمان (متوفاى 353ق)، الصحابه، ابوحاتم رازى (متوفاى 275ق) و....
وضعيت كتاب
كتاب مشتمل بر پاورقىهايى به قلم محققان و فهرست مطالب در ا نتهاى هر جلد مىباشد. همچنين فهرست احاديث و نيز فهرست آثار، كه به ترتيب حروف الفبا مرتب گشته، در انتهاى جلد پنجم درج گرديده است.
منابع مقاله
- رفيعى مهرآبادى، ابوالقاسم، مجله هنر و مردم، ارديبهشت 1353،ش 139، ص32-42.
- ذكاوتى قراگزلو، عليرضا، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج6، ص336-338.
- سجادى، سيدصادق، دانشنامه زبان و ادب فارسى، ج 1، ص192.
- پرتال استان اصفهان.
- هدايت پناه، محمدرضا، تاريخ در آينه پژوهش، زمستان 1383، ش4، ص197-236.