حیات یحیی
اين كتاب كه به فارسى نوشته شده است و درباره سرچشمههاى انقلاب سياسى در ايران، رويداد گرانى قند و پيدايى فتنه در مسجد شاه تهران، سلطنت محمدعلى شاه قاجار، عزل ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله، تحصن شيخ نورى در آرامگاه حضرت عبدالعظيم، رويدادهاى پس از كشته شدن امير السلطان، مطالبه متمم قانون اساسى، حوادث ميدان توپخانه، مجازات اشرار، تحصن در بهارستان، جنگ و غارت و بدبختى در ايران آن روزگار، قتل جهانگير خان و قاضى قزوينى در باغ شاه، تعرض به شاه و قتل دو آزادى خواه، گزارش مىدهد، در بر دارنده مشهودات روزانه حاج يحيى دولتآبادى، از اعضاى كوشاى حوزه مركزى انقلاب مشروطيت است.
حیات یحیی | |
---|---|
پدیدآوران | دولت آبادی، یحیی (نويسنده) |
ناشر | عطار |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1371 ش |
چاپ | 5 |
موضوع | ایران - تاریخ - انقلاب مشروطه، 1324 - 1327ق.
ایران - تاریخ - پهلوی، 1320 - 1357 ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. دولت آبادی، یحیی، ۱۲۴۱ - ۱۳۱۸ - سرگذشتنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 4 |
کد کنگره | DSR 1453 /د9ح9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
نثر اين كتاب چهار جلدى، ساده و روان و به نثر سرگذشتنامهها نزديك است. بىپردگى نوشتار اين اثر و آشكار بودن درونمايهاش نيز بر اهميت آن مىافزايد. جلد يكم آن 45 فصل و جلد دومش چهل فصل، جلد سوم آن، 39 فصل و جلد پايانىاش 42 فصل دارد.
گزارش محتوا
جلد يكم از اين كتاب چهار جلدى كه به فارسى نوشته شده است، شرح روزگار جوانى و دوران علم آموزى نويسنده را در بر دارد و جلدهاى دوم تا چهارم آن، به تاريخ معاصر ايران و پيدايى فرهنگ تازه در اين كشور مىپردازند. بخش نخست اين اثر، از روزگار جوانى و دوران تحصيل نويسنده گزارش مىدهد.
وى كه فرزند مرحوم حاج ميرزا هادى از روحانيون برجسته و دانشمند اصفهان بود، در 1241 خورشيدى در اين شهر زاده شد و فقه و اصول و ادبيات فارسى و عربى را در همان جا فرا گرفت و زبان خارجى را آموخت و شايد به دليل فراگيرى همين زبان، توانست به مطبوعات و كتابهاى خارجى بپيوندد و نگرشى تازهتر درباره فرهنگ و ايجاد دموكراسى بيابد.
وى عمرش را در خدمت به ملت و مملكت گذراند و حيات خود را در راه نشر معارف و روشن ساختن افكار عمومى و دفاع از منافع وطن و مبارزه با بيگانگان و بيگانه پرستان سپرى كرد. او به دليل وجود زمينههاى فراهمتر، به تهران رفت و در آنجا مدرسه سادات را بنياد نهاد و تا پايان عمرش بيشتر در آنجا روزگار مىگذراند و آموزگاران را به وظيفه مهمشان متوجه مىساخت و در اين باره آموزش مىداد. وى همچنين مىخواست آن مدرسه را براى كودكان بىبضاعت، به مركز آموزشى شبانهروزى بدل كند. او در نهضت مشروطه به آزادى خواهان نزديك بود و با كارها و نوشتههايش آنان را همراهى مىكرد.
در دوره دوم و پنجم مجلس به نمايندگى برگزيده شد و در مهاجرت معروف بزرگان سياسى آن زمان، با آنان و از مخالفان انقراض قاجاريه و سلطنت پهلوى در مجلس پنجم بود. دولتآبادى سالها در اروپا زيست و به نوشتن خاطراتش پرداخت.
جلد دوم و سوم اين كتاب، گزارشهايى را درباره رويدادهاى دوران مشروطه و كارهاى خود نويسنده در اين زمان در بر دارد. او در سراسر زندگىاش در اروپا، به سرپرستى محصلان ايرانى مىپرداخت و براى اين كار از وزارت فرهنگ حقوق دريافت مىكرد. جلد دوم با بازشناسى سرچشمههاى انقلاب سياسى ايران در آن روزگار آغاز و با گزارشهايى درباره گرانى قند و فتنه مسجد شاه تهران و سكوت دولت و مطالبه ملت و اوضاع مجلس و اختلاف ديدگاههاى دولتيان و عزل شدن عينالدوله دنبال مىشود.
زمينههاى برپايى مجلس پس از اين فراهم مىآيد و ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله به صدارت مىرسد. پس از مرگ مظفرالدين شاه، فرزندش (محمدعلى) شاه مىشود. گزارش درباره فتنه مدرسه سادات و اوضاع و احوال مجلس و دربار، عزل شدن ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله و منصوب شدن امين السلطان به جاى او، تحصن شيخ نورى در آرامگاه حضرت عبدالعظيم و ديگر رويدادهاى آن روزگار و حوادث پس از كشته شدن امين السلطان و پيش آمدن فتنه ميدان توپخانه تهران، درونمايه دنباله اين بخش از كتاب به شمار مىرود.
نويسنده همچنين به شرح مجازات اشرار، بمب اندازى براى كشتن شاه، اوضاع و احوال حكومت ملى، تصميم شاه براى خراب كردن مجلس، پراكندگى ملّىها (ملّيون) و عريضه نويسى آنان براى شاه، كشته شدن حاج ميرزا ابراهيم تبريزى و اسد الله خان جهانگير و ديگران و تأثيرهاى ويران كردن مجلس در دربار و دولتهاى همسايه ايران مىپردازد و سرانجام، احوال خود را در اين روزگار توصيف مىكند.
جلد سوم حيات يحيى، با سفر يا تبعيد نويسنده به قسطنطنيه آغاز و با شرحى درباره اوضاع اين سرزمين و رويداد مرگ پدر نويسنده دنبال مىشود. دولتآبادى همچنين از ويژگىهاى سياست خارجى ايران در قرنهاى گذشته و انقلاب در قسطنطنيه و اوضاع ايران و مهاجران پس از انقلاب عثمانى گزارش مىدهد. احياى انجمن سعادت، فتح تهران و دگرگونى در ساخت سلطنت، اختلافهاى مجلس و دولت با يكديگر، دعوت شدن نويسنده به كنگره نژادى لندن، اخبار ايران در آن روزگار و ماندن مؤلف در سوئيس و گزارشهايى درباره سفرش به لوزان و بازگشتش به ايران و درگرفتن جنگ در اروپا، درونمايه گزارشهاى پايانى اين بخش از كتاب وى است.
جلد چهارم، رويدادهاى آن روزگار را از مهاجرت ملّىها (ملّيون) در اوايل جنگ جهانى اول تا برافتادن پادشاهى قاجاريان و دوران پادشاهى رضا خان پى مىگيرد. نويسنده در 1334 وطن را ترك مىكند و راه بغداد و حلب را پيش مىگيرد و به توصيف اوضاع قسطنطنيه و رويكردهاى مقامات ايران و عثمانيان به يكديگر مىپردازد. وى از آنجا به استكهلم و برلين مىرود و درباره دولت بلشويك در روسيه و اوضاع سوئد و دانمارك گزارش مىدهد.
اوضاع آذربايجان و قشون عثمانى، وضع تهران و نيروهاى دولتى پس از جنگ جهانى، مذاكرات نويسنده با شاه و دولتيان، سفرش به اصفهان و گزارش درباره ياغيان كاشان و سرانجام كار آنان و كارهاى ميرزا كوچك خان و فرجام رياست وثوقالدوله، درونمايه ديگر گزارشهاى اين بخش از كتاب است.
مشيرالدوله در چند ماه رياست خود به جنگ با متجاسران (شورشيان / گردنكشان) مىپردازد و بيگانگان با سياست بازى خود موجب انحلال قزاقخانه مىشوند. نويسنده پس از اين گزارشها به شرح حال خود و پيروان سازمان ملل (جامعه ملل) مىپردازد و از رياست فتحالله خان سپهدار اعظم گيلانى و اوضاع دربار و سياست بازى بيگانه در آنجا و بر هم خوردن مجلس عالى دربار و دسيسه كارىهاى موجود در آن خبر مىدهد.
وى همچنين درباره اجرا شدن سياستهاى پنهانى و فراهم آمدن زمينههاى براندازى حكومت با حمله نظامى (كودتا) و رياست سه ماهه ضيايى و اوضاع سياست داخلى و خارجى سردار سپه و رويداد كشته شدن ايمبرى امريكايى گزارشهايى عرضه مىكند و آنگاه به نفوذ روحانى نمايان و رويكردهاى روحانيان قم، نجف و اصفهان بدين اوضاع و برپايى مجلس پنجم و زمزمههاى موجود براى برپايى جمهوريت و لغو كردن قانون اساسى و آخرين كارهاى دودمان قجر و پا گرفتن پادشاهى رضا شاه پهلوى مىپردازد و اخبار مجلس پنجم را پى مىگيرد و سرانجام از آخرين احوال خود و دوستانش و اوضاع عمومى ايران و رويدادهاى مهمش در آن سالها گزارش مىدهد.
درونمايه آخرين جلد از كتاب يحيى دولتآبادى، به روزهاى اقامت وى در اروپا انجاميد و او آن را به دليل وضع ويژه آن دوران در يكى از بانكهاى بروكسل به امانت سپرد و به ايران رفت تا به آرزويش؛ يعنى مردن در وطن برسد. وى مىخواست فصلى به نام «پايان حيات» بر اين كتاب بيفزايد كه مرگش دررسيد و از اين رو، فصل كوتاهى با همين عنوان به قلم فروغ دولتآبادى، فرزند او درباره روزهاى پايانى عمر پدرش و وصيتنامه ادبى وى در پايان جلد چهارم اين نسخه از حيات يحيى آمده است.
وضعيت كتاب
حيات يحيى كه آن را از سندهاى مهم درباره انقلاب مشروطه ايران خواندهاند، تا 25 سال در فهرست كتابهاى «ممنوع الانتشار» بود، اما پس از آن، چاپ و به پژوهشگران تاريخ معاصر ايران عرضه شد. اين كتاب از هر پانوشتى تهى است و تنها نمايهاى از كسان در پايان هر يك از جلدهايش آمده است.
منابع مقاله
متن كتاب.
سعادت نورى، حسين ()، «حاج ميرزا يحيى دولتآبادى»، ارمغان، دورهش 7.
معتمدى، ضحى (ارديبهشت 1385) «دولتآبادى، خاطره نويس مشروطه»، روزنامه شرق، شماره 762.