مسخر البلاد: «تاریخ شیبانیان»
"مسخر البلاد"، اثر محمديار بن عرب قطغان، با تصحيح نادره جلالى، يكى از منابع ارزشمند فارسى در باب منطق ماوراءالنهر است.
مسخر البلاد: «تاریخ شیبانیان» | |
---|---|
پدیدآوران | قطغان، محمدیار بن عرب (نويسنده) جلالی، نادره (زير نظر) |
عنوانهای دیگر | «تاریخ شیبانیان» |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1385 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-8700-18-4 |
موضوع | شیبانی (خاندان) شیبانیان ما ورا النهر، 907 - 1008ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 329/4 /م3م5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اين اثر درباره خاندان شيبانيان و روابط ايران و اوزبكان در اواخر عصر تيمورى و اوايل دوران صفوى بوده كه در روزگار عبدالله بهادرخان(عبدالله ثانى متوفى 1006ق) به رشته تحرير درآمده و اطلاعات مفيدى راجع به آسياى ميانه از قرن 16 تا اوايل قرن 17 را دربر دارد.
انگيزه تأليف، صرف نگارش تاريخ ذكر شده است.
كتاب به جهت درج برخى كلمات ماوراءالنهرى و آشنايى محققان با اين واژهگان و نيز از نظر زبانشناسى، داراى اهميت بسيار بوده و همچنين براى شناخت بسيارى از مناطق جغرافيايى اين منطقه نيز سودمند است؛ چرا كه مؤلف در لابهلاى مطالب تاريخى، توضيحاتى دربار موقعيت جغرافيايى بعضى شهرها به دست مىدهد. از اين رو مىتوان گفت مسخرالبلاد خود يك فرهنگنامه كوچك جغرافيايى و ماوراءالنهرى نيز هست.
ساختار
مقدمه مصحح، آغازگر اين اثر بوده و مؤلف، كتاب را در يك ديباچه و هشت باب و يك خاتمه به نگارش درآورده، ولى تنها مقدمه و باب اول را در متن مشخص كرده و عنوان بابهاى ديگر را در تيتر نياورده است. از اين رو مطالب بابهاى ديگر به دنبال باب اول آمده است.
در اين اثر از حوادث مهمى كه در ماوراءالنهر و خراسان در طى صد سال(اواخر قرن 9 و اوايل قرن 10) به وقوع پيوسته، به صورت سالشمار، خبر داده مىشود و نظر مؤلف بيشتر معطوف به تاريخ خاندان شيبانى است.
سبك نگارش مؤلف، ساده و روان است و درلابهلاى مطالب خود به اقتضاى كلام، از آيات قرآن و اشعار شاعران بهره برده، اما از ذكر نام شاعران خوددارى كرده است.
مطالب به دو صورت متفاوت تأليف شده است: در بخش انساب خاندان شيبانى، با نثرى ساده و روان، اما در بخشى كه مربوط به عهد مؤلف است، با نثرى متكلف.
با مراجعه به منابع هم عصر اين اثر، وجوه مشتركى ميان آن و كتابهاى حبيب السير و احسن التواريخ به چشم مىخورد.
مسخرالبلاد در پارهاى از بخشها، از نظر محتوا، با شيبانىنامه نيز شباهت دارد، به طورى كه در بسيارى از موارد، اشعار مندرج در آن، عيناً در شيبانىنامه نيز آمده است.
اين متن به همان اندازه كه به تاريخ مىپردازد، وامگذر ادبيات است، بىآن كه مؤلف آن كمترين وسواس ادبى داشته باشد.
از آن جا كه مؤلف، خود در عهد فرمانروايى عبداللهخان حضور داشته و از نزديك شاهد بسيارى از وقايع و حوادث ايّام بوده، در اين كتاب، اطلاعات ارزندهاى به خواننده عرضه مىكند.
اين اثر، نه تنها از حيث شمول بر روابط سياسى بين دولت صفويه و دولت ازبكان، بلكه از نظر ذكر پيوند فرهنگى ايران، به ويژه تأثير زبان فارسى با قلمرو شيبانيان نيز حائز اهميت است.
از ديگر نكات مهمى كه در اين اثر به چشم مىخورد، آن است كه مؤلف جهت خوشايند حكمرانان شيبانى، در ذكر بسيارى از وقايع، شاه اسماعيل را والى عراق و تركمان معرفى مىكند و از جنگ مرو به عنوان جنگ تركمان و اوزبك ياد مىنمايد.
با تمام جانبدارىهاى مؤلف از اعمال و رفتار ناپسند حكام اوزبك نسبت به شيعيان و اهانتهايى كه در مورد پيروان تشيع و فرمانروايان صفوى به كار بردهاند، كتاب او از لحاظ اشتمال بر آگاهىهايى از روابط صفويه و اوزبكان، اثرى قابل توجه و ارزشمند است.
گزارش محتوا
مقدمه، پس از بيان شرح مفصلى از خاندان شيبانيان، حكّام و فرمانروايان آنها و روابط صفويان با ازبكان، ويژگىهاى اين اثر را يادآور شده است.
ديباچه، به ذكر شجرنامه خاندان شيبانى پرداخته و گاه به تفصيل و در بعضى موارد به اجمال، شرح حال آنان و جنگهايشان را بيان مىكند.
در ابتداى كتاب، وقايع سالهاى آخر دوران تيمورى و كيفيت سقوط آن بيان مىشود. بعد با مرگ سلطان حسين بايقرا در 911ق و سقوط هرات، نشان داده مىشود كه نهايتاً شيبكخان پس از تصرف ماوراءالنهر، خراسان را مورد تاخت و تاز قرار داده و با تصرف هرات و پناهنده شدن بديعالزمان ميرزا گوركانيبه به ايران، دولت صفوى به دست شاه اسماعيل، بنيانگذارى شده و با جلوس اين پادشاه بر تخت سلطنت، دولت آققوينلو انقراض مىيابد و اوزبكان با حكومت قدرتمندى در شرق متصرفات خود روبرو مىشوند.
باب اول: از احوال ابوالخيرخان ياد كرده است كه پايهگذار قدرت ازبكها در آسياى مركزى بود و سلسله امراى خاندان شيبانيان را در دشت قبچاق بنياد نهاد. وى در جنگهاى كه ميان جانشينان تيمور در گرفت، شركت داشت.
با مرگ ابوالخيرخان پسرش شيخ حيدر سلطان به قدرت رسيد؛ اما چون چندان لياقت نداشت، ازبكان از او نااميد شده و چشم به شيبكخان دوختند.
به قدرت رسيدن شيبكخان نقطه عطفى در تاريخ ماوراءالنهر بود. از اين رو كتاب، به ذكر حوادث مهمى كه در اواخر قرن 9 و10 در ماوراءالنهر و خراسان به وقوع پيوسته؛ مانند: محاربههاى شيبكخان با احمدخان، ايرانجىخان و محمود سلطان، تاخت و تاز او به ولايت کرمان و آذربايجان و... مىپردازد.
مؤلف از حوادث اواخر دولت تيمورى و روابط تيموريان با ازبكان و صفويان سخن گفته است. او نخست، وقايع سالهاى آخر دوره تيمورى(900-911) را به طور فشرده شرح مىدهد و چگونگى سقوط اين دولت را كه با قدرت تيمور پىريزى شده بود، منعكس مىسازد، سپس از منازعات شيبكخان كه مردى جنگجو و جاهطلب بود، با خاندان تيمورى سخن به ميان آورده و اوضاع بحرانى سمرقند و شدت نزاع شاهزادگان تيمورى و اشراف سمرقندى را هنگام محاصر اين شهر به دست شيبكخان شرح مىدهد.
مؤلف اين نبردها را هنگام تسخير سمرقند به خوبى به قلم در آورده است. آنگاه از فتوحات شيبكخان در نواحى ديگر؛ چون قراكول، اوراتپه، تاشكن و چگونگى شكست خسروشاه والى حصار، فتح قلمرو تحت حاكميت وى، گسترش قلمرو شيبكخان و چشم طمع دوختن وى به خراسان، سخن گفته است. سپس با ذكر مرگ سلطان حسين بايقرا (11ذىحجه 911) اختلافاتى را كه ميان پسرانش، پس از مرگ وى درگرفت، منعكس كرده و روايت مىكند كه چگونه دولت تيمورى در هرات دستخوش زوال شد و ضربه نهايى بر پيكر اين خاندان فرود آمد و آرزوى شيبانىخان تحقق يافت؛ يعنى هر دو پسر سلطان حسين ميرزا، هر يك به سويى گريختند و بدين ترتيب محمدخان شيبانى كه از دير باز در انديش تصرف خراسان و هرات بود، به خراسان لشكر كشيد.
شيبكخان سپس گرگان و دامغان را گرفت و با توسع قلمرو خود، با دولت صفوى همسايه شد.
از آن جايى كه قصد مؤلف، بيان تاريخ خاندان شيبانى است، به شرح روابط صفويه با ازبكان نيز پرداخته و اين روابط را از روزگار شاه اسماعيل تا پادشاهى عبداللهخان ازبك شرح داده است.
شيبكخان پس از پيروزىهاى مكرر، متوجه ايران شده، ولى سرانجام از شاه صفوى شكست خورد. اما پيروزىهاى شاه اسماعيل چندان دوام نيافت. زيرا ازبكان به سركردگى برادرزاده شيبكخان در غجدوان با قزلباشان به نبرد پرداختند.
ازبكان با پيروزى در نبرد غجدوان(918ق) بار ديگر بر ماوراءالنهر و خراسان استيلا يافتند، ولى شاه اسماعيل به مقابله آنان شتافت و خراسان را گرفت. پس از او شاه طهماسب(930-984ق) همزمان با عبيداللهخان، به حكومت رسيد. عبيداللهخان طى دوازده سال بارها به خراسان لشكر كشيد و خرابىهاى بسيار به بار آورد كه شرح آنها به تفصيل در كتاب آمده است.
در 1023ق ازبكان بار ديگر به خراسان تاختند؛ ولى از قزلباشان شكست خوردند. در 1028 نيز به سركردگى يلنگتوش به خراسان حمله كردند و سرانجام شاه عباس پس از سالها جنگ و خونريزى با ازبكان، به كار آنان پايان داد.
مؤلف حوادث جنگ مرو را كه يكى از مهمترين پيروزىهاى شاه اسماعيل بود را، به تفصيل بيان كرده، سپس حملات مكرر اوزبكان به خراسان در عهد شاه طهماسب و اعمال زشت و ناپسند آنان، چون قتل مولانا هلالى، شاعر بزرگ به دست عبداللهخان اوزبك را شرح مىدهد. اما از روابط اوزبكان با صفويه در دوران شاه اسماعيل ثانى و شاه محمد خدابنده به شتاب گذشته است. در عصر شاه عباس صفوى نيز اين روابط تا عهد عبدالله ثانى بيان و به طور ناقص به پايان مىبرد.
در مورد باب هفتم و هشتم و خاتمه، سخنى به ميان نيامده و از آن جا كه متأسفانه بخش پايانى نسخه ناقص است، لذا دربار اين دو باب و خاتمه، اطلاعى در دست نيست.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتدا و تعليقات(كه به توضيح و تشريح كلمات و عباراتى كه در متن با شماره و علامت>< مشخص شدهاند)، فهرست آيات، احاديث، اشعار، اعلام، مكانها، مشاغل و مناصب، گروهها و طايفهها، واژهنامه و كتابنامه(كتابهايى كه در تصحيح كتاب از آنها استفاده شده) در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها به اختلاف نسخ و توضيح بعضى كلمات اختصاص دارد.
منابع مقاله
1- مقدمه و متن كتاب
2- جلالى، نادره «نگاهى به نسخه خطى مسخرالبلاد و وجوه ارزشى آن»(كتاب ماه، تاريخ و جغرافيا)، فروردين و ارديبهشت 1380- شمار42و43.