ابن فورک، محمد بن حسن
«ابن فورَك، ابوبكر محمد بن حسن بن فورك انصارى اصفهانى» (د 406ق / 1015م)، متكلم، فقيه، مفسر، اديب و واعظ اشعرى شافعى بوده است. سمعانى در «الأنساب» فورك را به ضم «فاء» و فتح «راء» ضبط كرده و گفته است كه فورك نام جد جماعتى است كه به او منسوب هستند و «فوركى» خوانده مىشوند. صاحب «تاج العروس» اين نام را بر وزن «فَوفَل» ضبط كرده است.
نام | ابن فورک، محمد بن حسن |
---|---|
نامهای دیگر | ابن فورک، ابوبکر محمد بن حسن
ابن فورک، محمد بن حسن |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 406 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE7387AUTHORCODE |
ابن فورك در فقه پيرو مذهب شافعى بود و به همين جهت، «سبكى» شرح حال او را در «طبقات الشافعية» آورده است، اما ابن قُطْلوبُغا در «تاريخ التراجم في طبقات الحنفية» (ص 62) او را از فقهاى حنفيه شمرده است. شايد ذكر نام ابن فورك در طبقات حنفيان به سبب کتابى باشد كه وى در شرح کتاب «العالم و المتعلّم» ابوحنيفه نوشته است.
ابن فورك تحصيلات خود را در اصفهان آغاز كرده است. از خود او نقل شده است كه در اصفهان نزد فقيهى درس مىخوانده است، روزى معنى حديث «الحجر يمين اللّه في الأرض» را از آن فقيه پرسيد، وى نتوانست پاسخ درستى بدهد و ابن فورك ناچار از يكى از علماى كلام معنى اين حديث را پرسيد و جواب قانعكنندهاى دريافت داشت و ازآنپس، تصميم به ياد گرفتن علم كلام گرفت. ابن فورك سالها پس از اين واقعه کتابى با عنوان «مشكل الحديث» نوشت و حديث مذكور را در آن تفسير كرد.
«سبكى» مىگويد: ابن فورك كلام اشعرى را در عراق از ابوالحسن باهِلى فراگرفته است. ابن فورك با باقلانى و ابواسحاق اسفراينى (د 418ق) به درس ابوالحسن باهلى حاضر مىشدهاند و اين هفتهاى يك بار در روزهاى جمعه بوده است.
ابن فورك همچنين مذهب اشعرى را همراه باقلانى و ديگران از ابوعبدالله محمد بن احمد بن طائى (د 370ق)، شاگرد مستقيم اشعرى در بغداد ياد گرفته بود. حاكم نيشابورى (د 405) گفته است كه ابن فورك در بصره و بغداد سماع حديث كرده است. او مسند طيالسى را از ابومحمد عبدالله بن جعفر بن احمد بن فارس اصبهانى (د 346ق) استماع كرده و نيز از قاضى ابوبكر احمد بن محمود بن زكريا بن خُرّزاذ اهوازى (د 356ق) حديث ياد گرفت.
حاكم نيشابورى در تاریخ نیشابور از جمله شيوخ او «دَيبُلى» را نام برده و گفته است كه ابن فورك در مكه از او سماع حديث كرده است. ابوجعفر محمد بن ابراهيم بن عبدالله ديبلى ساكن مكّه بود و در 322ق، وفات يافته است؛ بنابراين بعيد مىنمايد كه ابن فورك از او حديث شنيده باشد.
محمد ابوالفضل ابراهيم از تلخيص ابن مكتوم نقل مىكند كه ابن فورك پيش از 360ق، در اصفهان از مختصان صاحب بن عباد وزير آل بويه بوده و براى او چند کتاب تأليف كرده است، پس از آن به شيراز رفت و به عضدالدوله پيوست و براى او نيز چند کتاب نوشت.
صاحب بن عباد در اصفهان از 347ق به بعد كاتب مؤيدالدوله ديلمى بود و در 360ق، به وزارت او رسيد؛ بنابراين، ابن فورك در زمانى كه صاحب بن عباد كاتب رسايل مؤيدالدوله بود، در خدمت او بوده است. صاحب بن عبّاد قدر ابن فورك را نيكو مىشناخته است و از او روايت شده كه چون ذكر امام باقلانى و ابن فورك و ابواسحاق اسفراينى مىرفته، مىگفته است: «ابن الباقلاني بحر مغرق و ابن فورك صلّ مُطرِق و الإسفرايني نارٌ مُحْرِق»؛ «ابن باقلانى دريايى فروبرنده و ابن فورك مارى تيزنگر و اسفراينى آتشى سوزان است».
ابن فورك بهخاطر اختلاف عقيدتى كه بين او و سلطان محمود غزنوى رخ داد مسموم شد و از دنيا رفت. جنازه ابن فورك پس از مرگ به نيشابور حمل شد و در گورستان حيره از محلات شهر نيشابور به خاك سپرده شد.
شاگردان
1. ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن بن عبدالملك بن طلحه قُشيرى (د 465ق)، صاحب تأليفات مشهور و از جمله «الرسالة»؛
2. احمد بن حسين بن على بن عبدالله نيشابورى خسروجِردى، معروف به ابوبكر بيهقى (د 458ق)، صاحب تصانيف مهم و معتبر در حديث؛
3. طاهر بن حسين بن محمد روقى طوسى، داماد ابن فورك؛
4. ابومنصور محمد بن حسن (يا حسين) بن ابىايوب ايوبى نيشابورى (د 421ق)، داماد ابن فورك؛
5. ابوبكر احمد بن على بن عبدالله بن خلف شيرازى؛
و...
آثار
ابن فورك نزديك به 100 تأليف داشته است، ولى از اينهمه شمار اندكى در دست است و نسبت بعضى از آنها به وى محل ترديد است. از جمله آثار او اينها را مىتوان نام برد:
1. مشكل الحديث (در تأويل و تفسير احاديثى كه ظاهر آنها دال بر تشبيه و تجسيم است)؛
2. مقالات الشيخ أبيالحسن الأشعري؛
3. کتابى در تفسير قرآن؛
4. انتقاء (منسوب به اوست)؛
5. أسماء الرجال (منسوب به اوست)؛
6. شرح کتاب «العالم و المتعلم» ابوحنيفه (منسوب به اوست)؛
7. رسالة في علم التوحيد (منسوب به اوست)؛
8. کتاب الحدود في الأصول؛
9. النظامي في أصولالدين؛
و...
منابع مقاله
برگرفته از دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، تهران، 1377، ج 4، ص417، به قلم عباس زرياب.