شیخ کبیر، محمدحسن
«آيةالله محمدحسن بارفروشى» مشهور به شيخ كبير يكى از فرزانگان و ستارگان درخشان جهان تشيع، فرزند ملا صفرعلى لاهيجى قزوينى از فلاسفه بزرگ و مشهور قزوين بود. وى در حدود 1240ق در قزوين ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش، در تربيت وى، جديت وافر به خرج داد و از همان دوران طفوليت او را با مكتب اهل بيت(ع) آشنا ساخت و عشق به حق را در قلبش روشن ساخت.
نام | شیخ کبیر، محمدحسن |
---|---|
نام های دیگر | بار فروش، محمدحسن بن صفر علی
مازندرانی، محمدحسن بن صفر علی |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 1305 ش یا 1345 ق یا 1927 م |
اساتید | |
برخی آثار | تعلیقه شریفه علی فرائد الاصول لـ... مرتضی الانصاری |
کد مؤلف | AUTHORCODE9165AUTHORCODE |
از همان دوران كودكى به سوى تحصيل معارف و علوم اسلامى گام برداشت. تحصيلات مقدماتى چون ادبيات و منطق و غيره را در حضور اساتيد بزرگوار قزوين فراگرفت. آنگاه براى كسب فقه و اصول، در محضر فقهاى عاليقدر شيخ محمد صالح برغانى حائرى و برادر گرانقدرش شهيد برغانى حاضر شد و سطوح عالى فقه و اصول را فراگرفت. همچنين فلسفه و عرفان الهى را در محضر پدر والامقامش آموخت.
پس از استفاده از بزرگان قزوين جهت نيل به مقامات عالى علمى، راه عتبات عاليات را در پيش گرفت و وارد شهر مقدس كربلا شد.
در مدت اقامت در عراق در حوزههاى علمى كربلا و نجف اشرف در محفل علمى شخصيتهاى بزرگ شيعه حضرات آيات عظام مولى محمدتقى هروى اصفهانى، شيخ محمدحسن صاحب جواهر، فاضل اردكانى، سيد محمدباقرشفتى، شيخ حسن برغانى حائرى و علماى ديگر شركت جست و متواضعانه زانوى ادب برزمين زد و در رشتههاى مختلف علوم اسلامى چون فقه، اصول، رجال، كلام و تفسير بهرههاى مختلف برد و به مقام رفيع اجتهاد دست يافت. وى از اساتيد و علما و فقهاى صاحب نام به اخذ اجازه اجتهاد و روايت مفتخر گرديده و در رديف مجتهدين محقق و علماى كامل قرار گرفت.
ايشان پيكرى از زهد و تقوا و داراى نبوغ و استعداد سرشار علمى بود و به زودى مورد توجه فرزانگان و بزرگان علمى عراق قرار گرفت و خود از مشايخ روايى شيعه گشت. وى همواره مورد تجليل بزرگان و تراجمنگاران قرار گرفته و از وى به بزرگى ياد شده است. بزرگانى چون آيةالله مرعشى نجفى به دريافت اجازه از ايشان مفتخر گرديدهاند.
وى پس از رسيدن به مقام رفيع اجتهاد، جهت اقامه وظايف دينى و خدمت به مؤمنين، راهى قزوين شد و پس از مدتى كوتاه، دست به هجرتى ديگر زده و عازم شهر بابل گرديد و پس از ورود به بابل از سوى مردم شريف آن سامان مورد استقبال شايانى قرار گرفت.
او كه از اعاظم فقها و اكابر مجتهدين و عالمى كامل و آيتى از زهد و تواضع و تقوا بوده در اكثر محافل علمى ايران و نجف اشرف آوازهاش پيچيده بود. ايشان زعامت و مرجعيت خطه سرسبز مازندران و بويژه بابل را به عهده داشت و حلاّل مشكلات دينى و اجتماعى مردم بود و از طرف ديگر با تكيه بر كرسى تدريس روحانيون و فضلاى منطقه را تحت پوشش گرفته و شاگردان زيادى را از چشمه فياض علم و معنويت خود سيراب ساخت.
شيخ كبير پس از فوت فقيه بزرگ ملا محمد مقدس اشرفى به احترام آن مدتى از قبول اقامه جماعت در مسجد جامع بابل امتناع مىفرمود و آنرا به ملا محمدعلى فرزند ملا محمد اشرفى واگذار فرمودند، تا اينكه وى نيز از دنيا رفت و شيخ كبير امامت مسجد جامع را پذيرا شدند.
وى عارفى واصل و خود ساخته و مجسمهاى از تقوا و اخلاص و از شيفتگان و دلدادگان خاندان عصمت و طهارت(ع) بودند، در عين احراز مقام مرجعيت، از ساختن جامعه و تهذيب نفوس مستعدّه و ترويج تقوا و پرهيزگارى و احكام متعالى شرع مقدس اسلام غافل نبود و ضمن اقامه جماعت، شيفتگان معرفت و مشتاقان معارف و تشنگان حقيقت را از چشمه جوشان خود سيراب مىساخت.
نفس گرم و بيانات بليغ و شيوا و دلنشين آن راد مرد علم و تقوا در مسجد جامع، هر شنوندهاى را مجذوب خود مىساخت و مؤمنين را از هر سوى، به آنجا مىكشاند بطورى كه بسيارى از اوقات حياط و خيابانهاى اطراف مسجد، مملو از جمعيت مىگرديد.
او بخاطر حسن معاشرت و سيره عالى و برخوردارى از فضايل و ملكات اخلاقى و مقامات معنوى، مورد ارادت و محبت عامه مردم مازندران حتى اقليتهاى مذهبى قرار داشت و بيت ايشان همواره محل رفتوآمد مردم و پناهگاه افرادى بود كه مشكلات مختلف رنج مىبردند و براى رفع آن، از وجود مباركش استمداد مىكردند و بطورىكه در سفرنامه ناصرالدين شاه آمده، وى نيز در سفر به بابل، به محضر آن بزرگوار شرفياب گرديده و عرض ادب نمود.
از امتيازات علامه شيخ كبير، تبحر و تسلط بر رشتههاى مختلف علمى بود و با بهرهبردارى از همين مهارتها بود كه آثار و تأليفات گرانقدرى از خود به يادگار نهادند.
وى از مفاخر عالم اسلام مىباشد، همواره مورد تجليل بزرگان و تراجمنگاران قرار گرفته و از وى به بزرگى ياد شده است. كتابها و آثار وى منحصر در رشته خاصى نمىباشد و موضوعات مختلف علمى را دربر مىگيرد.
سرانجام آن زعيم عاليقدر و مجتهد فرهيخته، پس از عمرى با بركت و سرشار از معنويت و خدمت كه بيش از يك قرن بوده است، در ماه شوّال سال 1345ق دار فانى را وداع گفته و به ديار معبود شتافت. پيكر مطهرش با حضور دستجات مختلف عزادارى و سينهزنى و با حضور علماى اعلام و حتى اقليتهاى مذهبى منطقه، با شكوه خاصّى تشييع و در مسجد محدثين بابل در كنار مقبره عالم بر جسته مولى محمد نصير مدفون گرديد.
آثار
1- نتيجة المقال فى علم الدراية والرجال.
2- تعليقة شريفة على فرائد الاصول.
3- سراج الامة.
4- حديقة العارفين.
5- حديقة الشيعة فى الاخلاق.
6- تميم الدُّرة فى صلوة الجمعة.
7- صراط النجاة.