التعليق (في علم الكلام)
التعليق [في علم الكلام]، نوشته محمد بن حسن مقری نیشابوری، کتابی است با موضوع کلامی که در یک جلد به نگارش درآمده است. محتوای این کتاب تبیین و تحلیل مباحث اصول دین از توحید و عدل و نبوت تا مباحث امامت و معاد است که نگارنده با استدلال بر پایه عقل و کتاب و سنت معصومین(ع)، به اثبات و تشریح این پنج اصل اساسی میپردازد.
نام کتاب | التعليق (في علم الكلام) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | التعليق |
پدیدآورندگان | مقري نيشابوري، محمد بن حسن (نويسنده)
یزدی مطلق، محمود (محقق) |
زبان | فارسی عربی |
کد کنگره | BP 209 /م7ت7 |
موضوع | کلام
کلام شيعه اماميه - متون قديمي تا قرن 14 |
ناشر | دانشگاه علوم اسلامي رضوي |
مکان نشر | ايران - مشهد مقدس |
سال نشر | مجلد1: 1385ش , 1427ق , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE20330AUTOMATIONCODE |
کتاب توسط محمود یزدی مطلق تحقیق شده است.
ساختار
کتاب، دارای یک مقدمه از ناشر و یک مقدمه از محقق است و محتوای اصلی در پنج باب کلی مطرح شده است و هر باب از بخشهای گوناگونی تشکیل شده که در هرکدام از بخشها مطالب مرتبط با آن و آیات و روایات مربوطه ارائه گردیده است.
گزارش محتوا
در مقدمه محقق، مباحث مفیدی ارائه گردیده است؛ از جمله آنها اشاره به دوره حیات زندگی مؤلف است که در نیشابور که مهد عقاید و کلام اسلامی بود، مکاتب و تفکرات کلامی گوناگون وجود داشت و در آن زمان تبادل افکار و نظرات و انتقادات به اوج خود رسیده بود و هر مذهب و گروهی تلاش میکرد با استناد به عقل و کتاب و سنت باورهای اعتقادی خویش را ثابت کند و در کنار آن به پاسخگویی در مقابل شبهاتی که به آن وارد کردهاند، بپردازد. از جمله مراکز علمی و فرهنگی در آن زمان در نیشابور عبارت بود از: دارالکتب جامع منیعی، کتابخانه مسجد مطرّز، دارالکتب مدرسه صابونی، کتابخانه مدرسه سعیدیه، کتابخانه مدرسه بیهقیه و کتابخانه جامع نیشابور.
در ادامه محقق به بیان زندگینامه مؤلف پرداخته و به معرفی شاگردان و اساتید او همت گمارده و نظرات اعلام و بزرگان را درباره مؤلف و تألیفات وی آورده است[۱].
موضوع اصلی کتاب، تشریح اصول عقاید مکتب تشیع است و مؤلف در واقع با انتخاب این موضوع، به مهمترین تکلیف واجب بر هر انسان اشاره کرده است که انسان باید قبل از کسب هر دانشی، به این علم بپردازد و پایههای اعتقادی خود را مستدل کند. در این راستا مؤلف بیان میدارد که اولین و مهمترین مسئله در این بحث این است که ما دریابیم که اشیایی که پیرامون ما قابل مشاهده هستند، حادث و مخلوقند و علم به حدوث اجسام متوقف بر بیان فصولی است:
- فصل اول: در اثبات اعراض؛
- فصل دوم: در بیان حدوث اعراض؛
- فصل سوم: در اینکه هیچ جسمی خالی از عرض نیست و هیچ عرضی از حیث وجودی مقدم بر جسم نمیباشد؛
- فصل چهارم: هر چیزی که مقدم بر نشئه خویش نباشد، پدیدهای از پدیدهها خواهد بود[۲].
نگارنده در ضمن این فصول چهارگانه، به اثبات این مطلب میپردازد که این عالمی که حادث بودن آن ثابت گردیده، احتیاج به یک فاعلی دارد که میباید ازلی و قدیم باشد و همچنین باقی و ابدی باشد و عدمی برای وی متصور نباشد و در وجودش محتاج به غیر نباشد و قائم به خویش باشد. در ادامه، مؤلف بحث را به این نتیجه مهم میرساند که جهان هستی حادث است و هر حادثی محتاج به محدثی است تااینکه او را از عدم به عرصه وجود آورد[۳].
پس از اثبات خالق برای جهان هستی، این مطلب را اثبات میکند که خالق جهان که باید قادر (توانای به هر کار)، عالم (عالم به هر اتفاق)، موجود، قدیم، حی، سمیع، بصیر و مدرک باشد و همچنین حق تعالی خالی از ماهیت است[۴].
سپس مؤلف به اثبات این مطلب میپردازد که به چه کیفیتی باری تعالی دارای صفاتی چون قادریت، عالمیت، حیات و موجودیت است[۵].
از دیگر مطالب مورد اشاره نگارنده در باب توحید، بحث از صفات ثبوتی و عدمی حق تعالی است؛ از جمله اینکه لازم است واجب الوجود منزه از اوصاف اعراض و مخلوقات باشد و اینکه رؤیت حق تعالی برای مخلوقات غیر ممکن است[۶].
باب دوم از کتاب، به مباحث عدل الهی اختصاص یافته است و در اثنای بحث به موضوع مهم حسن و قبح عقلی پرداخته شده است. از جمله مباحث مطرحشده مرتبط با حسن و قبح عقلی این است که خداوند متعال علاوه بر اینکه قادر به انجام افعال حسن و پسندیده است، قادر به انجام جمیع قبائح نیز میباشد؛ لکن اراده الهی به انجام چنین افعال ناپسندی تعلق نگرفته است[۷].
در مبحث بعدی به موضوع کلام الهی پرداخته شده و اینکه معنای کلام الهی چیست و متکلم کیست. بحث مرتبط مورد اشاره در این بخش، موضوع چگونگی خلق افعال است و اینکه استطاعت مقدمه انجام فعل است و در نتیجه هرکسی فاعل فعل خویش است و در پرداختن به آن آزاد و مختار است. در ادامه به بحث تکلیف و مسائل متعلق به آن، مانند شرایط مکلف و تکلیفکننده و شرایط فعل تکلیفی اشاره شده است و پس از آن مباحثی در مورد معارف و وجوب کسب معرفت مطرح شده است[۸].
بیان استدلالات عقلی در باب وجوب لطف بر باری تعالی موضوع بخش بعدی کتاب است که به آن پرداخته شده است که در خلال مباحث به موضوعات گوناگون معرفتی چون: وعد و وعید، تحابط، حسن عفو، شفاعت و... و همچنین مباحثی در باب امر به معروف و نهی از منکر مطرح گردیده است[۹].
در باب سوم کتاب به موضوع نبوت عامه و نسخ نبوت خاصه و استدلال بر نبوت نبی مکرم اسلام(ص) و خاتمیت ایشان، پرداخته شده است. باب دیگری از کتاب به موضوع امامت اختصاص یافته است، که در آن از اوصاف امام و تعیین ائمه دوازدهگانه بعد از رسول اکرم(ص) سخن به میان آمده است و در نهایت، این مباحث به موضوع غیبت امام عصر(عج) و مسائل مرتبط با آن ختم میگردد[۱۰].
نقطه مشترک مهمی که در سراسر کتاب، وجود دارد این است که مؤلف در هریک از فصول و بخشها پس از تشریح و تبیین مطالب مربوطه، به پاسخگویی بهوسیله ادله عقلی و نقلی، به شبهاتی که در آن زمینه مطرح شده است، میپردازد؛ خصوصا در باب اعجاز قرآن کریم که مؤلف مانند سید مرتضی معتقد به صرفه است. از طرفی دیگر باور و اعتقاد کسانی را که میگویند ستارگان در عمرها و آجال و حیات و مرگ مردم تأثیر دارند را مورد انتقاد قرار داده و بر این باور است که این اعتقاد خارج از تعالیم و آموزههای اسلام است. همچنین کسانی که میگویند: حس ششم، حسی متفاوت و جدای از مابقی حواس پنجگانه است، از نظر مؤلف سخنی نامعقول گفتهاند[۱۱].
وضعیت کتاب
در ابتدای کتاب، فهرست مطالب ذکر شده است.
در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.