الهیات و خداشناسی
الهیات و خداشناسی دومین رساله از چهارده رساله فخر رازى میباشد که توسط محمدباقرسبزواری گردآوری گردیده است.
نام کتاب | چهارده رساله |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | سبزواری، محمدباقر (گردآورنده)
فخر رازی، محمد بن عمر (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BBR 9 /س2چ9 |
موضوع | فلسفه اسلامی - مجموعهها
کلام - مجموعهها کلام اهل سنت - مجموعهها کلام شیعه - مجموعهها |
ناشر | دانشگاه تهران |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1383 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1201AUTOMATIONCODE |
گزارش محتوا
رساله حاضر مشتمل بر شش فصل مىباشد.
فصل اوّل:
فصل اوّل در بيان آسانى و دشوارى مطلوب است آسانى مطلوب از آنجاست كه نور هستى وى همواره در همه جا هويدا و آشكار است. و دشوارى مطلوب بدان سبب است كه ديدۀ عقل بشرى طاقت تجليّات حقّ را ندارد در اينجا سؤالى مطرح مىشود كه علّت قصور عقل بشرى از معرفت ذات الهى چيست؟دراينباره چهار جواب داده شده است جواب اوّل اينكه چون عقل بشرى متناهى است و نور جلال حقّ نامتناهى لذا هيچ نسبتى ميان متناهى و نامتناهى وجود ندارد جواب دوّم در واقع تقرير ديگر جواب اوّل است ولى در جواب سوّم از راه ديگرى وارد بحث مىشود تا معمّا را حلّ كند اصولا دريافتها و معلومات بشرى يا از طريق تصوّر حاصل مىشود يا از طريق تصديق و هيچ يك از اينها را در حريم الهى راهى نيست چون تصوّرات ما يا از راه حواس بدست مىآيد و يا از طريق نفس مانند لذّت و الم و يا از طريق عقل مانند تصوّر مفهوم وحدت و كثرت و هرچيزى كه غير از اين سه موارد باشد براى ما قابل تصوّر نخواهد بود و حقيقت حقّ تعالى از هر سه نوع اينها بيرون است لذا عقول بشرى هيچوقت به كنه حقيقت حقتعالى نمىرسد نكته جالب اينكه انسان چون در سير الى اللّه به مقام وحدت مىرسد بساط عقل برچيده مىشود و حركتهاى عقلانى بهطور كلّى نابود مىشوند و بالاخره جواب چهارم براساس ضعف بشرى تعيين مىگردد.
فصل دوّم:
فخر رازى در فصل دوّم اين رساله به اقسام روندگان و جويندگان راه معرفت اشاره مىكند كه بر دو قسمند: يا اهل حركتند و يا اهل سكون خود اهل حركت كه در داشتن پيشرو و رهبر اختلاف دارند سه طايفهاند:گروهى مىگويند كه پيشرو ما بايد از جنس انسان باشد نه چيز ديگر، سپس در مياناين قوم اختلاف بوجود آمد گروهى پيشرو را در پيامبر گروهى در امام، عدّهاى در قرآن و اخبار، و برخى ديگر در پيرو مرشد يافتند گروه دوّم مىگويند كه در حركت بسوى معرفت الهى رهبر و پيشوا نبايد از جنس بشر و انس باشد زيرا عقول بشرى ناقص بوده و صلاحيّت رهبرى را ندارد گروهى از اينان به عبادت كواكب پرداخته و عدّهاى هم براساس رياضت، ارواح جن و ملائكه را پيشواى خود قرار دادند گروه سوّم در حركت معرفتى خود رهبرى عقل را برگزيدند و آن را حاكم به حقّ دانستند اينان معتقدند كه حسّ خطاپذير بوده لذا صلاحيّت ندارد كه بر آن اعتماد شود، در اين ميان فخر رازى به عقل بشرى ارزش والايى قائل است و مذهب پيشرفته را مذهب عقلانى مىداند.
طايفۀ دوم از جويندگان طريق معرفت، اهل سكونند آنان كسانى هستند كه از تمامى اغيار دل بريدهاند. و در حجرۀ دل ساكن شدند اينان بهترين افراد در روى زمين هستند.
فصل سوّم:
فصل سوّم رساله اختصاص به براهين وجود واجب تبارك و تعالى دارد برهان اوّل، برهان معروفى است كه در اكثر كتابهاى فلسفى موجود است ولى وى برهان ديگرى اقامه مىكند و آنرا از جملۀ اسرار الهى برمىشمرد كه بواسطۀ آن بيشتر مسائل الهيّات حل مىشود بعد از اثبات وجود باريتعالى به توضيح هشت مساله مىپردازد كه مهمّترين آنها وحدت، قدرت، علم و اكمليّت واجب الوجود است وى افعال بندگان را سرّ قضا و قدر حقّ مىداند.
فصل چهارم:
فصل چهارم رساله در اسرار نبوّت است دليل عقلا بر صحّت قول انبيا يا از صفات كمال خالق حاصل مىشود و يا از صفات حاجت خلق بدست مىآيد بهترين راه براى شناخت نبىّمطالعه در احوالات اوست زيرا او اولا در ترغيب خلق به طاعت و معرفت يگانه است.
و ثانيا در بىاعتنايى به زخارف دنيا يكهتاز ميدان است.
فصل پنجم:
فصل پنجم رساله دربارۀ معاد است ايشان قبل از اينكه وارد مباحث معاد شوند در قالب مسألۀ نخستين ابتداء به مباحث معرفة النفس مىپردازند.در باب نفس اقوال مختلفى ارائه شده است قول اوّل مربوط به كسانى است كه نفس انسانى را همان اندام و هيكل مادّى مىدانند كه با سه دليل ادّعاى آنها رد مىشود. براساس قول دوّم نفس انسان چيزى است كه در باطن و درون اين هيكل مادّى وجود دارد در اين قول هم آراء و انظار زيادى وارد شده است بالاخره قول سوّم كه مختار حكماء و امام غزالى است و آن اينكه حقيقت نفس موجودى است كه نه به بدن متصل است و نه از آن منفصل نه متحيّز است و نه قائم به متحيّز و اين مسأله براساس جوهر فرد بخوبى قابل تبيين است صدر المتألهين در اسفار حرفهاى جالبى دارند كه طالبان مىتوانند بدانجا رجوع نمايند. مسألۀ دوّم فصل پنجم راجع به معاد جسمانى و روحانى است فخر رازى هم به معاد جسمانى معتقد است و هم به معاد روحانى.
فصل ششم:
فصل پايانى اين رساله در رابطه با حكمت تكليف است خداوند متعال چون روح آدمى را به عالم ملك فرستاد براى مصالح و مهمّات روح پنج حسّ ظاهرى را همراه با خيال و وهم و شهوت و غضب با وى همراه كرد.در اين نشئه، حس و خيال نقدا بهرهمند مىشوند ولى عقل بعد از مرگ به بهرۀ لازم مىرسد صاحب شريعت تكليف بربندگان لازم نمود تا انسان به عالم غيب راه پيدا كند و بهرۀ معنوى و لذّت روحانى و عقلانى خود را از آنجا كسب نمايد پس عبادات و تكاليف ظاهرى عنوان معرفتباطنى بشمار مىآيد. فخر رازى در پايان رساله جملهاى دارد به اين مضمون «آخر مراتب البشرية اول المراتب الملكيّه» یعنى آخرين مرتبۀ كمال انسانى عبارت از اول مرتبه فرشتگان است وى معتقد است كه فرشتگان برانسان برترى دارند وى در كتاب «المطالب العاليه» بيست دليل عقلى و نقلى بر اين مطلب اقامه مىكند درحاليكه اكثر محققان براين باورند كه انسان برفرشتگان برترى دارد.