دو رساله عرفانی در عشق

دو رساله عرفانی در عشق

دو رساله عرفانی در عشق
نام کتاب دو رساله عرفانی در عشق
نام های دیگر کتاب سوانح العشاق
پدیدآورندگان غزالی، احمد بن محمد (نويسنده)

سیف‌الدین باخرزی، سعید بن مطهر (نويسنده)

افشار، ایرج (گردآورنده و مصحح)

زبان فارسی
کد کنگره
موضوع
ناشر منوچهری
مکان نشر تهران - ایران
سال نشر 1385 هـ.ش
کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE10238AUTOMATIONCODE

دو رساله عرفانی در عشق؛ حاوی دو رساله به نامهای السوانح فی العشق اثر احمد غزالی و رساله در عشق اثر سیف الدین باخرزی است که توسط ایرج افشار گردآوری و تحقیق شده است.

السوانح فی العشق

نخستين اثر عرفانى كه درباره عشق نوشته شده است، رساله‌ى «سوانح العشاق احمد غزّالى» است. اين رساله همواره مورد توجّه عرفا بوده؛ به طورى كه شيخ فخرالدين عراقى بناى كتاب خود را بر سوانح گذاشته است. غزّالى در اين كتاب احوال و اسرار عشق را بدان نحو كه مورد توجه و تامل صوفيان است، به رشته‌ى تحرير در آورده و هر يك از اسرار و معانى را در فصلى مورد بحث قرار مى‌دهد. وى در ضمن اين فصول تميثلات كوتاه و حكايات مختصر براى توضيح بيان خود آورده و به اشعار مختلف از غزل و رباعى فارسى و عربى استشهاد نموده است. نثر سوانح لطيف و ساده و دلنشين است و به طور كلّى مى‌توان گفت سوانح العشاق غزالى يكى از مهم‌ترين گنجينه‌هاى ادب و عرفان فارسى بشمار مى‌رود.

اثر حاضر حاوى سه شرح نفيس بر سوانح العشّاق است كه به اهتمام احمد مجاهد به زيور طبع آراسته شده است. اولين شرح سوانح رساله‌ى «كنوز الاسرار و رموز الاحرار» است كه توسط عزّالدين محمود كاشانى به نظم كشيده شده است. در اين منظومه مطالب زير بيان مى‌شود: نعت انبياء خصوصا خاتم المرسلين(ص)، بيان منقبت شيخ احمد غزّالى و اشاره غيبى به نظم در آوردن اين كتاب، وصف عشق، كيفيّت ارتباط بين عشق و روح و علّت امتزاج آنها، وحدت عشق، مقاله‌اى در فرق ميان عشق قديم و محدث، مشاهده جمال در صنع، بذر و ثمره عشق، حكايتى در توضيح معناى آيه شريفه «يحبّهم و يحبّونه»، غيرت عشق و لوازم آن، تسليم عاشق، در غيبت و شهود، بلاى عشق و فايده آن، ملامت عشق و فوائد آن، بحث درباره اطوار و خلع و همت و شهود عشق، در انزواى معشوق، در نهايت ادراك علم از عشق، در قرب و بعد و حكايتى در تبيين معناى آن و تمثيلى در توضيح اين معنا، مقاله‌اى در وصل و فصل، در رجاء وصل و فصل و حكايتى در توضيح اين معنى و بحثى در رابطه با احكام وصل و فصل، بيان سكرو صحو و حكايتى در تبيين اين معنا، مقاله‌اى در بقاى بعد از مناء، لازم به ذكر است كه برخى به اشتباه عشق‌نامه‌ى سنائى را همان كنوز الاسرار كاشانى شمرده‌اند؛ ولى آنچه مسلّم است اينست كه اين رساله از سنائى نيست و مرحوم مدّرس رضوى در مقدّمه مثنوى‌هاى حكيم سنائى به اشتباه خود اعتراف نموده است. دومين شرح سوانح، شرح شيخ حسينى ناگورى از اكابر عرفاى هند است كه در سال 901 ه‍.ق در گذشته است. صاحب خزينة الاصفياء وى را در اصول شريعت و طريقت و حقيقت ممتاز دانسته و كراماتى را به وى نسبت مى‌دهد با دقت در كلمات ناگورى مى‌توان دريافت كه وى از عرفان ابن عربى بشدّت متأثّر است. به نظر وى ذات مطلق به جهت ظهور متوقّف بر روح است، اگر روح نبود، ظهور و تجلّى امكان نداشت و ذات مطلق به مجرّد قبول تقييد و ظهور دو گانگى پديد آمد. مقيّد طالب مطلق و مطلق مشتاق مقيّد شد. شارح معتقد است كه حقيقت ادراك عبارت است، از غرق شدن و فانى گشتن در معشوق و چون فانى از ادراك فناء عاجز است. پس اگر چه ادراك عبارت از فناست حاصل آيد؛ امّا از ادراك آن ادراك عجز باشد، «العجز عن درك الادراك ادراك» درست شد. در مشرب شارح اشتقاق عشق در حقيقت از عاشق است و منشأ عشق از اوست و از او مشتق و منشعب شده است، چون عاشق محل ولايت عشق و مركب اوست؛ ولى معشوق به حقيقت از عشق مشتق نشده، لذا لازم نيست كه متصٌف به صفت عاشقى گردد.

در مكتب عشق عقل را راه نيست و حوزه‌ى مفاهيم و قيل و قال نه تنها از چهره‌ى حقيقت كشف الغطاء نمى‌كند، بلكه به غموض و كون آن مى‌افزايد. عاشقان به شيفتگان علوم نقلى هشدار مى‌دهند كه مغرور به تعليّات نگردند، زيرا وراى آنها معارفى است كه در رهگذر شهود مكشوف عارف و عاشق واقع مى‌گردد. به نظر اهل عرفان علم الاسرار فوق علم العقل بوده و آن را القاى روح القدس معرّفى مى‌كنند كه مخصوص به نبى و ولى است و اين علم از راه رياضت و مجاهدت و خلوت با حضرت حق بدست مى‌آيد و اين علم همان علم لدنى است كه مخصوص بندگان خاص خداست.

به نظر مرحوم مينوى سومين شرح سوانح متعلّق به حدود قرن نهم هجرى است. اين شرح در كتابخانه‌ى نور عثمانيّه استانبول بدون ذكر نام شارح و تاريخ كتابت موجود است. اين شرح كه به صورت سؤال و جواب تنظيم شده كوشيده تا دقائق عرفانى را به عبارات ادبى به رشته‌ى تحرير درآورد. به نظر شارح عشق داراى دو تعلّق است، تعلّقى به ذات عاشق و تعلّقى به ذات معشوق اگر اتّصال عشق با عاشق حقيقى باشد، مغلوب جذبه‌ى قهر او مى‌شود و اگر به خلاف آن باشد، عاشق مغلوب جذبه‌ى معشوق مى‌شود. به عقيده‌ى وى عشق به اصالت ذات خود مستقّل است و او به هيچ چيزى محتاج نمى‌باشد و جمال حق قديم الاصل است و هر جمالى كه در مظاهر وجود دارد، از موهبت و نتيجه‌ى حسن وى است. در كمال عشق فناى ذات عاشق از بقاى معشوق حاصل مى‌شود. لازم به ذكر است كه با تأمّل در چنين عشقنامه‌هاى عرفانى فهميده مى‌شود كه مسأله‌ى وحدت وجود اساس و بنيان آن را تشكيل مى‌دهد، چون همواره از وحدت مطلق و مقيّد صحبت كرده و به ظاهر و مظهر اشاره مى‌كند، توضيح اينكه بر اساس وحدت شخصى وجود در دار هستى موجود واقعى و نفس الامرى غير از حق تعالى وجود ندارد و عالم منحصر به يك وجود و هستى صرف و بسيط من جميع الجهات است و تعدّد و تكثّر در آن راه ندارد، بلكه در ظهورات آنست. بنابراين هر محسوسى را كه مشاهده مى‌كنيم، اطوار و انوار و مظاهر تجليّات اويند و چيزى غير از حضرت حقّ از وجود و هستى بهره و حظّى نبرده است. عاشق كه مظهر اعلاى حق تعالى است. در فناى ذات همه كائنات را در عين اختلاف متّحد مى‌بيند. وى در اين منظر عظيم و دلنشين از عرش تجرد اعلى تا فرش خاك ادنى را همچون نگارستانى زيبا مى‌بيند كه با قلم تجلّى حضرت حق منقش شده و سرتاسر هستى را نغمه‌اى موزون مى‌بيند كه از عالم ربوى تجلّى نموده است و دقيقاً در اين مرحله كه نه براى او و نه براى ساير ممكنات هويّتى باقى نمى‌ماند، بلكه همه هويّات را در تجلّى ذات حق مضمحل و متلاشى مى‌بيند.

پیوندها

مطالعه کتاب دو رساله عرفانی در عشق در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور