اللهشناسی
اللهشناسی، اثر سید محمدحسین حسینی طهرانی (متوفی 1426ق)، کتابی است در موضوع خداشناسی و در مباحثی چون: توحید ذاتی و افعالی، حقیقت ربط موجودات با پروردگار، لقاء الله، رد بر مکتبهای انحرافی در مسئله توحید، رساله الحاقیه در رد بر قسمتی از کتاب «الأخبار الدخيلة» و اثبات صحت دعای وارد در ماه رجب.
نام کتاب | اللهشناسی |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | حسيني طهراني، محمدحسين (نويسنده) |
زبان | فارسي |
کد کنگره | BP 217 /ح5الف7 |
موضوع | توحيد
خدا شناسي |
ناشر | علامه طباطبايي |
مکان نشر | ايران - مشهد مقدس |
سال نشر | مجلد1: 1426ق ,
مجلد2: 1426ق , مجلد3: 1426ق , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12764AUTOMATIONCODE |
نویسنده بنا داشت که این کتاب را در سال یکهزاروچهارصد، به رشته تحریر درآورد، لکن با پانزده سال تأخیر دست به تألیف این اثر زده است[۱].
ساختار
کتاب حاوی دو مقدمه و سیوشش مبحث است. روش نویسنده در این مباحث چنین است که دو یا چند مبحث را با هم ذکر میکند.
هرکدام از جلدهای سهگانه دارای دوازده مبحث هستند. جلد اول، در پنج بخش، جلد دوم و سوم هرکدام در چهار بخش تنظیم شده است. هر جلد، مشتمل بر دوازده مبحث است.
گزارش محتوا
مباحث جلد اول با آیات سیوپنجم تا سیوهشتم از سوره نور آغاز میشود. نویسنده برای توضیح این چهار آیه شریفه از استاد خود علامه طباطبایی کمک میگیرد و درباره تفسیر اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ﴿النور: 35﴾، میگوید: خدای سبحان نوری است که آسمانها و زمین بهواسطه او ظهور پیدا میکنند و این همان معنی است که از آیه شریفه اراده شده است؛ زیرا در اینجا نور اضافه به آسمانها و زمین شده، سپس حمل بر خدا (اسم جلاله و الله) شده است. بر این مبنا، سزاوار است قول کسی که میگوید: «این بخش از آیه به معنای «الله منور السموات و الأرض»؛ یعنی الله نوردهنده آسمانها و زمین است». عمده غرض او آن است که مراد از نور در اینجا نور مستعار قائم به موجودات و وجودی که حمل بر موجودات میشود، نیست[۲].
نویسنده در پایان، میگوید: از تفصیل و شرح مطالب آن بزرگمرد (علامه طباطبایی) استفاده میگردد که: «الله» اسم جامع کمال از جمال و جلال الهی است که دربرگیرنده همه اسماء و صفات کلیه و جزئیه است. چون بحث ما در اللهشناسی است باید این کلمه مبارکه جلاله را ازهرجهت بررسی نمود تا تمام اطراف و جوانب مسئله روشن گردد؛ از نور ذات بحت و وجود صرف تا نور اسماء و صفات کلیه، آنهم در مراتب و درجات متفاوته تا برسد به نور اسماء و صفات جزئیه تا هیولای مبهمه که ماده کثیفه قابله عروض اجناس و فصول و انواع است.
باید دید کیفیت نزول قدیم در حادث و کلیت در جزئیت و انوار محضه در انوار مشوبه به ظلمت و بهطور کلی الله در اسم احدیت و در اسم واحدیت چگونه است.
کیفیت نزول نور مطلق در شبکههای تعین، یکی پس از دیگری چگونه است. معنی ولایت کلیه و مطلقه که واحد است و از اختصاصات حضرت الله است، کدام است و برای بحث در این مقام، استمداد از آیه مبارکه نور بسیار حائز اهمیت است[۳].
مبحث بعدی کتاب درباره رؤیت خداوند است. نویسنده بدین منظور از دو آیه پنجاهوسه و پنجاهوچهار سوره فصلت کمک گرفته است.
او میگوید: جمیع موجودات ماسویالله، آیات خدا هستند؛ خواه در جهان خارج از نفس بنی آدم و خواه در نفس بنی آدم. لهذا هیچیک از مخلوقات، وجود استقلالی ندارند، بلکه همگی آیات و نشانهها و آیینهها و مرایی جمالنمای ذات اقدس حق هستند و چون این آیهها و آیینهها ابداً جنبه خودنمایی ندارند، بلکه همهشان خدانما هستند، بنابراین در هر یکیک از آنها میتوان خدا را دید؛ زیرا آیه، بما هی آیه، فقط جهت ارائه صاحب آیه است و خود را بههیچوجه من الوجوه نشان نمیدهد[۴].
نویسنده در مبحث بعدی رابطه عاشقانه خالق و مخلوق را به نمایش میگذارد. او در این زمینه از آیه شش سوره انشقاق بهره برده است و میگوید: اعاظم از حکمای اسلام به ثبوت رسانیدهاند که میان حضرت رب العزه و میان آفریدگانش یک نوع جذب و انجذابی وجود دارد که از آن تعبیر به عشق میکنند. عشق خدا به مخلوقاتش آنها را به وجود آورده است و به هریک از آنها طبق استعدادهای مختلف و ماهیات متفاوت لباس هستی و بقا پوشانیده و به صفات خود به هرکدام متناسب با خودشان متصف نموده است. این عشق است که عالم را بر سر پا نموده است و این حرکت را از افلاک گرفته تا زمیننشینان و از ذره تا دره، موجود و بهسوی او در تکاپو انداخته است.
زندگی و حیات و عیش و حرکت ماسوای الله هم بهواسطه عشقی است که خدا در فطرت و نهادشان گذاشته است...[۵].
امکان لقای خداوند برای مؤمنین، از مباحث بعدی کتاب است. نویسنده برای این مبحث از یکصدودهمین آیه از سوره کهف کمک گرفته است و میگوید که لقاء و زیارت خدا فقط برای ایمانآورندگان به خدا امکانپذیر است؛ درصورتیکه بههیچوجه من الوجوه با وی شریک و همتا و انبازی را بهجای ننهند، نه بهطور جلی و نه بهطور خفی، نه در مقام وجود و ذات، نه در مقام اسم و وصف، نه در مقام فعل و کردار. باید فقط و فقط خداوند را مؤثر بدانند[۶].
نویسنده درباره لقاءالله، به آیه پنجم از سوره عنکبوت استشهاد نموده و میگوید: کسی که متوقع رجوع به خداوند و لقای او بوده باید سه خصوصیت داشته باشد:
- باید بداند که: آن لقاء و دیدار لامحاله درخواهد رسید و خداوند سمیع است نسبت به اقوالش و علیم است نسبت به احوال و اعمالش.
- باید بداند که: آنکس که از ایمان وی بهره میجوید و از جهاد او منتفع میگردد، خود شخص اوست. خداوند نه نیاز به ایمان او دارد و نه نیاز به ایمان غیر او.
- باید بداند که: اگر ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد تحقیقاً خداوند از سیئات اعمال او درخواهد گذشت و وی را به بهترین اعمالش ثواب و اجر خواهد داد[۷].
جلد دوم این مجموعه، از مبحث 13 شروع شده و با مبحث 24 پایان میپذیرد. نویسنده اولین موضوعی را که در این جلد مطرح میکند درباره زیانکارترین انسانها است.
طبق آیات شریفه یکصدوسه تا یکصدوشش سوره کهف، زیانبارترین افراد از حیث کردار و پر ضررترین آنها کسانی هستند که به لقای خداوند ایمان ندارند. طبق قواعد عقلیه و طبق ادله شرعیه، میان اعمال سیئه و اعمال حسنه کسر و انکسار نمیشود و در روز قیامت در هنگام موقف و مقام عرض اعمال در پیشگاه حضرت احدیت، همه اعمال بهجای خود محفوظ و حساب و کتاب بر اساس آنها تعلق میگیرد و فقط چند مورد محدود است که طبق تصریح آیات قرآنیه، حبط به عمل میآید؛ یعنی کارهای حسنهای که انسان در دنیا انجام داده است، بهکلی نابود و نیست میگردد و شدت گناه بهطوری است که همه نیکیها را از بین میبرد و محترق مینماید. یکی از آن موارد، شرک به خداوند و انکار آیات و لقای وی است...[۸].
ایشان در ادامه این جلد، سه بحث: «راههای اللهشناسی غیر از طریق لقاء الله همگی کج و معوج و تاریک است»، «منطق قرآن هرگونه وجود و آثار وجود را در خدا حصر میکند» و «معنی تشخص وجود: لا هو إلا هو» را مطرح میکند. او این سه بحث را با آیه پانزدهم سوره یونس، آیه هشتادوچهار سوره زخرف و آیه سیونهم و چهلم سوره یوسف آغاز نموده است.
جلد سوم این مجموعه، از مبحث 25 شروع شده و با مبحث 36 پایان میپذیرد. مباحثی که در مبحث 25 تا 30 آمده است، تحت عنوان «غیر از عارفان، جمیع مردمان خدا را با دیده دوبین مینگرند»، قرار میگیرد. در این بحثها مسائلی چون: «شأن نزول سوره تکاثر»، «تباهی بر کثرتنگری، شما را از وحدتبینی بازداشت»، «مراد از «نعیم»، ولایت است»، «مرجع و بازگشت سؤال از نعیم، سؤال از عمل کردن به دین است»، «شرح و تفسیر سید حیدر حدیث «ما الحقيقة» کمیل را» و... بیان شده است[۹].
«آنان که غیر از خدا اثری قائلند، مبتلا به شرک خفی هستند»، عنوان مبحث 31 و 32 این تألیف است. حق سبحانه و تعالی، عین وجود و حقیقت هستی است، گفتار فیض کاشانی در جمع بین ظهور و خفای خداوند، بحث گرانقدر آل کاشفالغطاء در وحدت وجود و موجود، اطلاق وجود بر مصادیقش بهنحو اشتراک معنوی است، برهان وحدت وجود و رد شبهات وارده بر آن، از جمله مسائلی است که در این دو مبحث ارائه شده است[۱۰].
مبحث 33 و 34 این کتاب با عنوان «حشویه و شیخیه و قشریه از خداوند نصیبی ندارند» مطرح شده و به مسائلی از قبیل بهقدری که در خداوند اختلاف است در هیچ مسئلهای نیست، تنزیه، فاقد دلیل عقلی و شهودی و شرعی است، اشاعره قائل به جبر در مبدأ و جبر در خلقت و جبر در انسان هستند، روایات وارده در تفسیر سوره اخلاص، زحمات حکمای اسلامی برای تعلیم علوم معقول، مکتب شهود و عرفان از همه مکتبها بالاتر است و... پرداخته است[۱۱].
مبحث 35 و 36 مبحث آخر این کتاب است و «انحرافات شیخ احمد احسائی و پیروان مکتب او در توحید» نامیده شده است. در این مبحث مسائلی چون: معنی «الحمد لله» با بلیغترین وجهی دلالت بر وحدت وجود دارد، معنی «الذي لم يتخذ ولدا» با بلیغترین وجهی دلالت بر وحدت وجود دارد، در جنبه دینی تصوف هیچ عاملی بهغیر از دین اسلام تأثیر نداشت و... مورد واکاوی قرار گرفته است[۱۲].
مؤلف در رساله الحاقیه، اشکالاتی را که علامه تستری در کتاب گرانسنگ «الأخبار الدخيلة» بر دعای وارده در ماه رجب از حیث سند و محتوا وارد نموده، به زعم خویش پاسخ داده است.
وضعیت کتاب
فهرست محتویات هر جلد، در ابتدای همان جلد آمده است.
در چند صفحه ابتدایی جلد اول و صفحه پایانی جلد سوم، تصاویری از دست نوشته مؤلف درج شده است.
پاورقیها حاوی مستندات و توضیح مطالب کتاب است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.