رسائل الكندي الفلسفية

رسائل الكندي الفلسفية، تألیف یعقوب بن اسحاق کندی (متوفی 252ق)، مشتمل بر مجموعه‎ای از رساله‎های فلسفی کندی است که به زبان عربی، با تحقیق و پاورقی محمد عبدالهادی ابوریده منتشر شده است.

رسائل الكندي الفلسفية
نام کتاب رسائل الكندي الفلسفية
نام های دیگر کتاب
پدیدآورندگان کندي، يعقوب بن اسحاق (نويسنده)

ابو ريده، محمد عبد الهادي (محقق)

زبان عربي
کد کنگره ‏BBR‎‏ ‎‏111‎‏ ‎‏/‎‏2‎‏الف‎‏1328‎‏*
موضوع فلسفه اسلامي

فلسفه اسلامي - متون قدیمی تا قرن 14

ناشر دار الفکر العربي
مکان نشر مصر - قاهره
سال نشر مجلد1: 1978م ,
کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE01867AUTOMATIONCODE

ساختار

کتاب، مشتمل بر دو مقدمه به قلم محقق کتاب و متن رساله‎های کندی است. محقق کتاب در ابتدای هر رساله به‎اختصار به معرفی رساله پرداخته است.

گزارش محتوا

خلاصه مباحث برخی از رساله‎های کتاب عبارت است از: الف)- در فلسفه اولى‏: این رساله مفصل‏ترین رساله از رساله‏هاى کندى است که به دست ما رسیده است. کندى این رساله را براى خلیفه عباسى المعتصم باللّه که سال‏هاى خلافتش از 218 تا 227ق، بود، به رشته تحریر درآورده است. رساله، بعد از دعا براى معتصم، با بحث از فلسفه و غایت آن و روشى که فیلسوف باید در تفکر فلسفى در پیش گیرد، آغاز مى‏شود. کندى، فلسفه را بر همه علوم مقدم مى‏داند و در بین اجزاى فلسفه، فلسفه اولى را برتر از دیگر اجزاى آن مى‏نهد؛ زیرا شرافت علم به شرافت موضوع آن است و چون موضوع فلسفه اولى از نظر او حق اول و علت اولى است، پس خود آن نیز از جمیع علوم دیگر و سایر اجزاى فلسفه در رتبه بالاترى قرار دارد و فیلسوف تام کسى است که بر علم برتر احاطه دارد[۱].

او بحث خود را با بیان «مطالب علمى» چهارگانه، یعنى مطلب هل، مطلب ما، مطلب اىّ و مطلب لم، آغاز می‎کند[۲].

در فن سوم رساله، از این مسئله بحث به میان مى‏آید که آیا ممکن است شى‏ء علت وجود خود واقع شود یا نه و با طرح احتمالات چهارگانه‏اى در مورد آن که همگى منتهى به تناقض مى‏شوند، امتناع چنین امرى را اثبات مى‎کند[۳].

فن چهارم نیز با بحث از معناى وحدت در محسوسات و آنچه ملحق بدان‏هاست آغاز مى‏شود و محور مباحث آن را مسئله توحید تشکیل مى‏دهد و به اعتبارى هم مى‏توان گفت که اندیشه اصلى مطرح‏شده در این رساله همان مسئله توحید است[۴].

ب)- درباره حدود و رسوم اشیاء: این رساله، مشتمل بر تعریف امور و مفاهیم مختلف در حوزه‏هاى دانش‏هاى گوناگون است و ذکر آن‏ها از ترتیب و قاعده خاصى تبعیت نمى‎کند؛ چنان‎که گاهى در آن‏ها غموض و تکرار نیز مشاهده مى‏شود که شاید علت آن مربوط به عدم دقت استنساخ‏کننده باشد. کسانى که شرح‏ حال کندى را نگاشته و آثار او را شماره کرده‌‏اند، نامى از این رساله به میان نیاورده‌‏اند، ولى همین‎که مى‏بینیم برخى از تراجم‏نویسان در باب تعداد و اسامى آثار کندى با یکدیگر اختلاف دارند، مى‏تواند این احتمال را پیش آورد که عنوان این رساله از قلم نخستین کسى که عناوین آثار او را ثبت کرده و پس از آن هم مورد وثوق تاریخ‏نگاران واقع شده، افتاده است؛ یا آنکه در دسترس هیچ‏یک از آن‏ها نبوده و یا آنکه با عنوان دیگرى از آن یاد شده است[۵].

ج)- درباره فاعل حقیقى اول تام و فاعل ناقص که مجازا فاعل است‏: این رساله - ‎علی‌‏رغم حجم اندک آن -‎ مشتمل بر اندیشه‏اى جوهرى و ویژه در فلسفه کندى است و در آن به تفاوتى اساسى بین دو نوع فاعل و در نتیجه دو نوع فعل اشاره شده است. از این دو نوع، یکى فاعل حقیقى است و فعلش ایجاد اشیا از عدم است، بدون آنکه خود از این فعل اثر بپذیرد و آن همان فاعل یگانه یا خداوند است و فعل او ابداع مى‏باشد. دیگرى هم فاعلى است که مبدع و مخلوق است و فعل آن تأثیر در غیر مى‏باشد، ولى چون خود منفعل از فاعل حقیقى است، ناگزیر باید فاعل مجازى نامیده شود.

از آنجا که پدیدآورنده اشیا، خود غیر منفعل است، پس همه امور و اشیا که پدیدآمده به‎وسیله او هستند، منفعل بشمار مى‏آیند؛ بنابراین اولین شى‏ء پدیدآمده، بدون واسطه از او وجود یافته است و بقیه باواسطه - ‎بر اساس تفاوتى که در قرب و بعد نسبت به فاعل نخست دارند - ‎و چون همگى آن‏ها به‎لحاظ وجود استناد به پدیدآورنده نخست دارند، پس علت بلاواسطه یا باواسطه هرآنچه در عالم واقع مى‏شود، او خواهد بود[۶].

د)- در آشکار ساختن تناهى جرم عالم:‏ این رساله، بهترین اثرى است که ویژگى مهم تفکر کندى، یعنى تفکرى واضح و مبتنى بر روش ریاضى را که بر اساس وضع و اثبات مقدمات و سپس استفاده از آن‏ها براى اثبات نتایج است، نشان مى‏دهد. کندى در آغاز این رساله، انگیزه خود را از استفاده از مقدمات ریاضى که براى عقل مأنوس و بى‏نیاز از برهان است بیان مى‎کند و آن را از جهتى عبارت از سدّ راه بر مخالف و از جهت دیگر تسهیل وصول به مقصود، مى‏داند.

او پس از آنکه مقدار و مقادیر متجانس را تعریف مى‎کند، به ذکر مقدماتى که به‎منزله احکامى کلى درباره مقادیر متجانس مى‏باشند، مى‏پردازد. او این مقدمات را به‎ترتیب منطقى ذکر و هریک را با استدلال اثبات مى‎کند و در این کار از علائم ریاضى و مثال و بیان واضح بهره مى‏جوید. این مقدمات عبارتند از:

  1. مقادیر متجانس، که برخى بزرگ‏تر از برخى دیگر نباشند، متساوى‏اند.
  2. اگر بر یکى از مقادیر متجانس متساوى، مقدار متجانس دیگرى افزوده شود، آن‏ها غیر مساوى مى‏شوند.
  3. وجود دو مقدار متجانس نامتناهى، که یکى کمتر از دیگرى باشد، ناممکن است.
  4. مقادیر متجانس که هریک از آن‏ها متناهى‏اند، کل آن‏ها نیز متناهى خواهند بود.

کندى پس از آن به اثبات این امر مى‏پردازد که ممکن نیست جرمى نامتناهى وجود داشته باشد. دلیل آن هم این است که اگر جزء محدودى از این جرم نامتناهى را درنظر بگیریم و آن را منفک کنیم، آنچه باقى مى‏ماند یا متناهى است که در نتیجه کل آن، بنا به مقدمه چهارم متناهى خواهد بود و یا نامتناهى است. در این صورت اگر آنچه را که از آن جدا کرده بودیم، دوباره بدان بیفزاییم و حاصل باز هم نامتناهى باشد - و مى‏دانیم که این نامتناهى که پس از افزودن جزء حاصل شده است، بزرگ‏تر از آن است که چنین جزئى بدان افزوده نشده بود - در این صورت یک نامتناهى بزرگ‏تر از نامتناهى دیگر خواهد بود و این با مقدمات اول و دوم ناسازگار است. در نهایت کندى نتیجه مى‎گیرد که جرم عالم ضرورتا متناهى است.

این رساله علی‌‏رغم کوتاهى و اختصار آن، خود رساله مستقلى است؛ چنان‏که کندى در آخر رساله بدان اشاره مى‏کند و از این جهت بر دو رساله بعد مقدم داشته شد که مطالب مندرج در آن و مطالب مندرج در رساله بعد از آن، مربوط به اثبات مسائلى مى‏شوند که در رساله سوم مطرح شده‌‏اند[۷].

ه)- در چیستى آنچه که نامتناهى بودنش ناممکن نیست و در چیستى آنچه بدان «نامتناهى» گفته مى‏شود: این رساله نیز نمونه‏اى دیگر از روش تحقیقاتى کندى در ارائه مقدمات و استنتاج از آن‏هاست. این رساله، پس از دیباچه متعارف رسائل کندى، با ذکر چهار مقدمه بدیهى ریاضى آغاز مى‏شود و از آن‏ها براى اثبات این امر که وجود جرم نامتناهى بالفعل محال است، استفاده مى‏گردد و اساس این استدلال نیز منتهى شدن فرض وجود جرم نامتناهى بالفعل به تناقض است. کندى سپس به اثبات متناهى بودن جسم مى‏پردازد و پس از تأکید بر وابستگى و تلازم سه امر زمان و حرکت و جرم به یکدیگر، در پى اثبات این امر برمى‏آید که زمان متناهى است و آغازى دارد؛ زیرا مانند حرکت در مورد آن هم مى‏توان سخن از «من» و «إلى» به میان آورد و چون عدم تناهى بالفعل در جرم و حرکت و زمان ممکن نیست، پس عدم تناهى جز به‏صورت بالقوه و امکان وجود ندارد[۸].

و)- در یگانگى خداوند و تناهى جرم عالم‏: رساله‏اى است دشوار که جهت ایضاح مطالب آن باید به تحلیل مندرجات آن پرداخته، به نکته‏هاى مهم مذکور در آن اشاره نمود. این رساله مشتمل است بر: دیباچه متعارف رسائل کندى؛ شش مقدمه بدیهى که غالباً از ریاضیات اخذ شده‌‏اند و بلافاصله نتایج مبتنى بر آن‏ها آورده شده است؛ اثبات این امر که وجود جسم نامتناهى بالفعل محال است و اثبات متناهى بودن زمان که مرتبط با تناهى حرکت و آن هم مرتبط با تناهى جسم است.

مبناى استدلال او نیز این است که فرض کثرت در پدیدآورندگان عالم، منتهى به لزوم ترکیب در ذات آن‏ها مى‏شود؛ زیرا آن‏ها ناگزیر باید در امر واحدى مشترک باشند که همان فاعل بودن آن‏هاست و هریک ویژگى خاصى را که همان فصل خواهد بود نیز واجد باشند و لازمه این امر، ترکیب است[۹].

وضعیت کتاب

اختلاف نسخ، معرفی اعلام و برخی توضیحات در پاورقی‎های کتاب ذکر شده است. استدراکات و تصحیح الفاظ و نیز فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.

پانویس

  1. ر.ک: کندی، یعقوب بن اسحاق، ص3؛ مقدمه، ص5
  2. ر.ک: متن کتاب، ص30
  3. ر.ک: همان، ص58
  4. ر.ک: کندی، یعقوب بن اسحاق، ص5
  5. ر.ک: همان، ص61؛ متن کتاب، ص‎109
  6. ر.ک: همان، ص75؛ همان، ص‎131
  7. ر.ک: همان، ص80-79؛ همان، ص138-137
  8. ر.ک: همان، ص87؛ همان، ص147
  9. ر.ک: همان، ص94-93؛ همان، ص155-154

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. کندی، یعقوب بن اسحاق، «مجموعه رسائل فلسفی کندی»، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1387.


وابسته‌ها

پیوندها