غاية المرام في علم الكلام
غاية المرام في علم الكلام نوشته سیفالدین آمدی ، از مجموعه كتب كلامى است كه به زبان عربى تأليف شده است كه پيرامون مسائلى چون وجود و صفات خدا و نبوت و معاد و همچنين امامت، سخن به ميان آورده است.
نام کتاب | غایة المرام في علم الکلام |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | آمدی، علی بن محمد (نويسنده)
مزیدی، احمد فرید (محقق) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 205/3 /آ8غ2 |
موضوع | خدا - صفات - متون قدیمی تا قرن 14
کلام اهل سنت - قرن 7ق. کلام اهل سنت - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1424 هـ.ق یا 2004 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1265AUTOMATIONCODE |
انگيزه تأليف
نويسندۀ انگيزۀ خود را از تأليف اين كتاب چنين بيان كرده است كه اشرف علوم علمى است كه ملقب به علم كلام بوده باشد كه
از ذات واجب الوجود و صفاتش و افعال و متعلقاتش بحث مىكند، زيرا كه شرف هر علمى تابع شرف موضوعى است كه از احوال عارض بر ذات آن موضوع بحث مىكند، لامحالة شرف موضوع اين علم بر: شرف هر موضوع زايد است زيرا كه خداوند مبدا كائنات و منشئ الحادثات است و بذاته بىنياز از حقايق و ذوات است، لذا به نوشتن اين كتاب و اجابت دعوت برادران مسلمانم بر آن تا از اسرار آن پرده بردارم و مشكلات را حل نمايم.
ساختار و گزارش محتوا
اين كتاب از كتابهاى قرن هفتم است كه آقاى سيفالدين الآمرى آنرا در هشت فصل تحت عنوان هشت قانون انشاء نمودهاند.
قانون اول در اثبات واجب الوجود بذاته است.
قانون دوم در اثبات صفات الهى و ابطال قول كسانی كه اثبات صفات خدا را نفى كردهاند، مىباشد و قانون سوم در باب وحدانية خداوند و نظر فلاسفۀ الهى است.
قانون چهارم در بيان آنچه كه بر خداوند جائز است و ابطال تشبيه و آنچه كه بر خدا جائز نيست.
قانون پنجم در افعال واجب الوجود و اينكه خالقى جز الله نيست و همچنين نفى غرض و مقصود از افعال واجب الوجود و در حدوث مخلوقات و قطع تسلسل كائنات مىباشد.قانون ششم بر معاد و آنچه كه متعلق به حشر انفس و اجساد است تعلق گرفته است.
قانون هفتم در نبوت و معجزه مىباشد و قانون هشتم در باب امامة است.
اينكه مؤلف در پايان كتاب خود بحث امامت را مطرح كرده، بخاطر عادتايست كه معمولا در آخر كتب متكلمين ذكر مىشده و مىخواسته است با اين عمل خرق عادت نكند و بحث امامت را چنانچه بيان مىكند از اصول دين نيست حتى از امور مهمّه نيز نمىباشد.از آنجا كه مذهب ايشان تسنن است و خود را اهل حق مىداند مىگويد كه اقامة امام و اتباعش بر مسلمين فرض واجب شرعى است نه عقلى و مىگويد كه اكثر طوائف شيعه به وجوب عقلى نه شرعى آن اعتقاد دارند و بعضى از قدريه و خوارج مىگويند كه نه واجب عقلى است و نه شرعى.
پس از اثبات وجوب اقامه امامت، به اين مطلب مىپردازد كه آيا امامت امرى است منصوص يا اختيارى.كه مذهب شيعه را منصوص از نبى مىداند و آنرا رد مىكند و مىگويد اگر نصّى از پيامبر آمده بود يا آن نص قطعى بود و يا ظنى، قطعى كه نمىتواند باشد زيرا عادة بر اين است كه امت اتفاق دارند بر ترك اين عادة و اهمال النظر، و اگر هم ظنى باشد كه اكتفا به محض ظن از مواردى است كه در اينجا راهى به سوى آن نيست زيرا كه مخالفت اجماع قاطع از جهت عادة را در پيش خواهد داشت.
ايشان اهل تشيع را اهل ضلالت مىداند كه مىگويد آنها براى امام عصمة، علم غيب و از بنى هاشم بودن را شرط مىدانند و با دليلهايى كه از خود مىآورد مىخواهد اثبات كند كه شرط امامت فقط قرشى بودن است نه عصمت و علم غيب، زيرا كه خلفاء گذشته به اشتباه خود و رجوع از آن در امور اعتراف كردهاند و با اين اعتراف چگونه جايى براى شرط عصمت مىماند.وى نصب امام را امرى از روى اجماع است مىداند و براى امت قداستى قائل است كه هرگز اجماع آنها، دچار كذب و خطا نمىشوند.و در پايان كتاب خود بحثى از خلفاء راشدين و اجتهاد آنها ذكر مىكند و سپس فهرست موضوعى كتاب در آخر آورده شده است.
پیوندها
مطالعه کتاب غایة المرام في علم الکلام در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور