مجمع الفصحاء
مجمع الفصحاء، اثر رضاقلیخان هدایت، از جمله بهترین و کاملترین تذکرههای عمومی است که شرح احوال بیش از یکهزار تن از شاعران ایران با منتخباتی از اشعار آنان در آن گردآوری شده است.
نام کتاب | مجمع الفصحاء |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | هدایت، رضاقلی (نويسنده)
مصفا، مظاهر (مترجم) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 3543 /ه4م3 |
موضوع | شاعران ايرانی - سرگذشت نامه
شاعران هندي (فارسی زبان) - سرگذشت نامه شعر فارسی - مجموعهها شعر فارسی - هند - مجموعهها |
ناشر | امير کبير |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1382ش ,
مجلد2: 1382ش , مجلد3: 1382ش , مجلد4: 1382ش , مجلد5: 1382ش , مجلد6: 1382ش , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11449AUTOMATIONCODE |
مظاهر مصفا درباره اهمیت این اثر مینویسد: «این کتاب از زمان تألیف تاکنون همواره مورد استناد تتبع و تحقیق تذکرهنویسان و سخنسنجان و نویسندگان تاریخ ادبى ایران بوده است»[۱].
ساختار
در ابتدای اثر، یادداشتی به قلم حشمتالله قنبری، دو یادداشت از مظاهر مصفا مصحح کتاب، مقدمه چاپ سنگی و مقدمه مؤلف آمده است. پس از آن تذکره و اشعار 1068 شاعر در شش مجلد کتاب ارائه شده است.
گزارش محتوا
نویسنده بیش از سى سال از زندگى پربار خود را صرف جمعآورى اسناد و مدارک ادیبان ایران و تحقیق و پژوهش در احوال ایشان کرد و با همت قابل ستایش خود آخرین و جامعترین تذکره شعر و ادب فارسى را از زمان ابوالعباس مروزى تا سال 1284ق، تحت عنوان «مجمع الفصحاء» براى اهالى علم و ادب و فرهنگ فارسى به یادگار گذاشت[۲].
مصحح کتاب، در ابتدای مقدمهاش پیشینه تذکرهنویسی را چنین بیان میکند: «در ایران تذکرهنویسى از چندین قرن پیش رایج شده و کسانى درصدد جمع شعر شاعران و نوشتن ترجمه زندگى ایشان برآمدهاند و اگر این همت بهکار نمىرفت، امروز از حال بیشتر، بلکه تمامى شاعران گذشته بىخبر بودیم». وی از چهار مقاله نظامی عروضی، نویسنده و شاعر سده ششم بهعنوان قدیمیترین تذکره یاد میکند. سپس تذکرههای متعددی چون «لباب الألباب» محمد عوفی، «مجالس النفائس» علیشیر و «هفت اقلیم» امین احمد رازی را معرفی میکند. در آخر نیز «مجمع الفصحاء» را آخرین و جامعترین تذکره شاعران فارسیزبان دانسته و به معرفی نویسنده این اثر و کتابهای دیگرش میپردازد[۳].
پس از مقدمه محقق کتاب، قصیدهای به قلم نویسنده و پس از آن مقدمه چاپ سنگی، که هر دو در مدح و ثنای ناصرالدین شاه است، آورده شده است[۴].
البته او پیش از آن در دیگر آثارش نیز همین شیوه را پیش گرفته و ثمرهاش را هم دیده است: «احوال و اقوال شعراى عرفا و عرفاى شعرا را در تذکره رياض العارفين نام، به فرمان قضاجریان قطبالسلاطین سلطان محمد شاه قاجار - نور اللّه مرقده - جمع و به نام نامى سمىّ رسولاللّه - نفسي فدائه - مزین کرده، هدیه آن درگاه فلکخرگاه نمودم و مزید ملاطفت و مرحمت آن شهریار کامل باذل آمد و سالها خارم را گل کرد و جزوم را کل، فقرم را غنا و عنایم را راحت، ذلتم را عزت و لکنتم را فصاحت، خارهام را گوهر کرد...» [۵].
رضاقلیخان که خود شاعری چیرهدست بوده، متن اثر را با نثری مسجع و آهنگین همراه با ابیاتی از خود و شاعرانی چون حکیم سنائی آغاز نموده است. سپس عباراتی زیبا در منقبت امیرالمؤمنین علی(ع) نوشته است[۶].
در ادامه، پیشینه و تاریخچه شعر و شاعران را از زمان بهرام و حکیم ابوحفص سغدی سمرقندی، با ذکر بیتی از او آغاز کرده و نام شعرای ادوار مختلف را در ضمن متنی مفصل آورده است[۷].
نخستین مجلد به شرح حال شاهان و امیرانی که شعر سرودهاند و شاعران متقدم تا سده هشتم قمری اختصاص یافته و در دیگر مجلدات کتاب، ذکر احوال و آثار شاعران سدههای بعدی و معاصر مؤلف تا ۱۲۸۴ق، فراهم آمده است. این تذکره، بزرگترین تذکره شاعران پارسیگوی و از مآخذ بزرگ شعر فارسی بشمار میرود و بسیارند شاعرانی که جز در این تذکره نام و اثری از ایشان برجای نمانده است؛ بهعنوان مثال نویسنده در شماره 707، از علیپرست کابلی نام میبرد که: «درویشی سیاح از ممالک کابلستان بوده» و به ایران آمده و هدایت در شیراز با او همصحبت شده است. ذکر یک بیت از اشعارش دلیل نویسنده بر شاعر بودن اوست[۸].
درباره شرق هندی نیز پیش از ذکر دو بیت از وی، چنین نوشته است: «از اشعارش جز این به نظر ندارم»[۹].
البته او در مواردی، صفحات زیادی از کتاب را به یک شاعر اختصاص میدهد؛ همان گونه که در ابتدای جلد پنجم، بیش از شصت صفحه را به شیبانی کاشانی پرداخته است[۱۰].
نویسنده در انتهای اثر، خداوند را بر اینکه او را چندان زمان و توان داده که کتاب را بهگونه دلخواهش، به اتمام رسانده، شکر نموده و در ضمن این سپاسگزاری از خداوند، ناصرالدین شاه را نیز مدح و تمجید نموده و سخن را به پایان برده است[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرستی اجمالی و مختصر از مطالب جلد اول، در ابتدای آن ذکر شده و بقیه مجلدات، فاقد فهرستند.
پانویس
- ↑ ر.ک: یادداشت مصحح، ج1، صفحه سیزده
- ↑ ر.ک: یادداشت ناشر، ج1، صفحه هفت
- ↑ ر.ک: یادداشت مصحح، ج1، صفحه سیزده - چهل
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج1، صفحه چهلوچهار - چهلوهفت
- ↑ ر.ک: همان، صفحه شصت
- ↑ ر.ک: همان، صفحه چهلونه – پنجاهویک
- ↑ ر.ک: همان، صفحه پنجاهوسه - شصت
- ↑ ر.ک: همان، ج5، ص1060
- ↑ ر.ک: همان، ص767
- ↑ ر.ک: همان، ص697-757
- ↑ ر.ک: همان، ج6، ص2059
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.