مکتب تفسیرى صدرالمتألهین
مکتب تفسیرى صدرالمتألهین، پایاننامه دوره دکترای علی نصیری (متولد 1344ش) است که در سال 1382ش، در دانشکده الهیات دانشگاه تهران از آن دفاع کرده است. نویسنده در این اثر، کوشیده است تصویرى روشن از روش، گرایش و مبانى تفسیرى صدرالمتألهین عرضه کند و همچنین گرایش فلسفی و عرفانی او را در این تفسیر آشکارتر سازد.
نام کتاب | مکتب تفسیرى صدرالمتألهین |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | نصیری، علی (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 91/5 /ن6م7 |
موضوع | تفاسير شيعه - قرن 11ق.
تفاسير فلسفي - قرن 11ق. تفسير - فن صدر الدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، ??? - ????ق. - معلومات - قرآن صدر الدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، ??? - ????ق. - نقد و تفسير |
ناشر | بنياد حکمت اسلامي صدرا |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1386ش , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12524AUTOMATIONCODE |
ساختار
این کتاب از یک مقدمه و شش فصل تشکیل شده است.
گزارش محتوا
نویسنده در فصل نخست به بررسى زیستنامه صدرالمتألهین و اندیشههاى او پرداخته است و ضمن برشمردن ادوار حیات، اساتید و شاگردان و آثار ملاصدرا، مهمترین نقدهایى را که به شخصیت و اندیشههاى او شده، مورد نقد و بررسى قرار داده است[۱].
فصل دوم، به معرفى روش تفسیرى صدرالمتألهین اختصاص یافته است. در این فصل ضمن ارائه اطلاعات اولیه درباره مجلدات و چاپهاى تفسیر، منابع صدرالمتألّهین در تفسیر و چگونگى طرح مباحث تفسیرى اعم از مباحث ادبى، اسباب نزول، قرائات و... مورد بررسى قرار گرفته است. پاسخ به این شبهه که تفسیر صدرالمتألّهین آیا تفسیر، تحمیل یا تطبیق است و دفاع از نظریه تطبیق، از مباحث بسیار مهم این فصل است[۲].
در فصل سوم، شمارى از اندیشههاى قرآنشناخت (علوم قرآنى مصطلح) صدرالمتألهین، نظیر: حقیقت قرآن، ماهیت وحى، ظاهر و باطن، انعکاس یافته است[۳].
در فصل چهارم، مبانى فهم و تفسیر قرآن از نگاه صدرالمتألهین مورد بررسى قرار گرفته است. مراتب فهم، بررسى نقش روایات در تفسیر، نقش ذوق و مکاشفه در فهم و تفسیر قرآن و ضرورت استناد به ظواهر و مدالیل ظاهرى آیات، از مباحث اساسى این فصل است که بهعنوان مبانى فهم برشمرده شدهاند[۴].
در فصل پنجم، ضمن ارائه مباحثى درباره مفهوم گرایش عرفانى و دیدگاهها در دفاع یا ردّ تفسیر عرفانى و معیارهاى تفسیر عرفانى صحیح، ده مورد از تفسیر عرفانى صدرالمتألهین، مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. در این فصل تبیین شده که بارزترین گرایش در تفسیر، گرایش عرفانى است و گرچه تفسیرهاى عرفانى او عموما با نقدهایى روبهرو است، امّا بههرروى با اهداف و مقاصد قرآن همسو است[۵].
فصل ششم، به بررسى گرایش فلسفى، بهعنوان دومین گرایش مشهود در تفسیر ملاصدرا اختصاص یافته است. در این فصل، ضمن تبیین جایگاه فلسفه و فلاسفه از نگاه صدرالمتألهین، نمونههایى از تفسیر فلسفى او در محورهاى خداشناسى و معادشناسى، انعکاس یافته است. از مباحث این فصل به دست مىآید که صدرالمتألهین بیشتر درصدد برقرارى همسویى میان قرآن و فلسفه، یعنى همان نظریه تطبیق است؛ هرچند ممکن است در مواردى دچار اشتباه شده باشد. در تمام مباحث کتاب، نمونههاى عینى از تفسیر صدرالمتألهین انعکاس یافته است[۶].
در اینجا به برخی از نکتههای جالب و مهم این اثر بسنده میکنیم:
- به نظر نویسنده، دو عامل در غنا و ژرفابخشى به این تفسیر تأثیر داشته است: نخست آنکه صدرالمتألّهین زمانى به تفسیر قرآن روى آورد که سالیان متمادى به بررسى، تحقیق و تدریس اندیشههاى فلاسفه و عرفاى پیش از اسلام و پس از آن و نیز اندیشههاى متکلمان اسلامى اشتغال داشته و دانش بس گرانى در این عرصهها اندوخت. او همچنین با بهره گرفتن از دانش حدیثى شیخ بهاءالدین عاملى و سید ماجد بحرانى با شرح مبسوطى که بر بخشهایى از اصول کافى نگاشت، دانش نقلى را در کنار دانش عقلى به کمال رساند و پیداست ترجمان اندیشه مفسّرى با چنین غناى اندیشه، از گستره و ژرفا برخوردار خواهد بود. دوم، صدرالمتألهین از آغاز تحصیل تا پایان عمر در سایه تربیت علمى و عملى اساتید عارفى همچون میرداماد، با شیفتگى وصفناپذیر به سیر و سلوک معنوى و تحمل ریاضتهاى شاقّ و تطهیر باطن روى آورد. تحمل دوران طولانى عزلت همراه با سیر و سلوک در کهک قم بهدور از تمام غوغاهاى اجتماعى و هفت بار تشرف به خانه خدا با پاى پیاده، از نشانههاى آشکار در حیات ملاصدرا براى اثبات این مدعاست[۷].
- روش تفسیرى صدرالمتألّهین داراى محورهاى مختلفی است که از جمله میتوان به موارد ذیل توجه کرد:
الف)- تفسیر آیهاى یا پیکرهاى آیات: مقصود از تفسیر آیهاى، تفسیر یکانیکان آیات قرآن است و مقصود از تفسیر پیکرهاى، تفسیر یکجاى شمارى از آیات است که با یکدیگر تناسب داشته و با هم مرتبط باشند. نگریستن به تفسیر صدرالمتألّهین نشان مىدهد که در بیشتر موارد از روش نخست، یعنى تفسیر آیهاى استفاده شده است و در موارد محدودى نظیر برخى از آیات سوره حدید و قیامت، از روش تفسیر پیکرهاى آیات بهره جسته است. ب)- توجه به مباحث ادبى: مباحث ادبى قرآن شامل دو بحث لغوى آیات و مباحث نحوى میشوند و از آنجا که قرآن بهسان هر گفتار عربى دیگر، از واژهها، ساختار آنها، چینش جملات و قواعد بلاغى بهره گرفته است، هیچ مفسّرى نمىتواند از کنار این مباحث بهسادگى بگذرد؛ هرچند ممکن است بهملاحظه میزان تسلط و آگاهى او از این دانشها و میزان اهتمام و ارزشگذارى به این مباحث، در کنار آنها زیاد درنگ کند یا از کنارشان سریع بگذرد.... ج)- اهتمام نسبى به اسباب نزول: صدرالمتألّهین، ضمن تأکید بر قاعده «العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد»، بر دو نکته پاى فشرده است: اول، براى تعمیم آیه نسبت به مخاطبان دیگر در هر زمان و مکان، مىبایست از خصوصیات محدودکننده در آیه دست شست و اصطلاحا از قاعده تنقیح مناط استفاده کرد.... دوم، راز چنین نگرش، توسعه مفاهیم و مدالیل آیات از جزئىنگرى به کلىنگرى و از محدودیت زمان صدور به گستره زمان است... در حقیقت از نگاه صدرالمتألّهین اگر نسبت به اسباب نزول چنین نگرشى نداشته باشیم، عملا به مرگ قرآن تن دادهایم؛ زیرا کتابى که تنها به قصّه گذشتگان و رخدادهاى تاریخى ناظر است، تنها یک کتاب تاریخى صرف است، نه یک کتاب حىّ و پویا[۸].
- متأسفانه یکى از ضعفهاى تفسیر صدرالمتألّهین آن است که او موضعى روشن و شفاف در زمینه قرائات ارائه نکرده، بلکه بهعکس، با ذکر قرائتهاى مختلف که بیشتر برگرفته از تفسیر مجمع البيان است، آنها را در کنار قرائت مشهور یاد مىکند و در بسیارى از موارد، معانى مختلف آیه را مبتنى بر این قرائات به دست مىدهد، بىآنکه تصریح کند که این قرائات، شاذّ بوده و مردود است و تنها مىبایست قرائت مشهور مورد عمل قرار گیرد. این امر در سرتاسر تفسیر هویداست[۹].
- تفسیر صدرالمتألّهین بهرغم برخوردارى از مباحث عمیق تفسیرى و معرفتى، بیشتر از جهت ساختار و شیوه تدوین با کاستیها و نقایصى روبهروست، مانند ناهمگونی در نوع و حجم مباحث، اطناب، تکرار، مطالب غیر ضروری و استناد به شواهد غیر متقن[۱۰].
- صدرالمتألّهین معتقد به جامعیت قرآن کریم است و بر این باور است که آیات و سورههاى قرآن در دوران پیامبر(ص) و با نظارت ایشان بهصورت کنونى شکل گرفته است. او از آیه: «وَ إِنْ كنْتُمْ فِي رَيبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» (البقرة: 23)، استفاده کرده که قرآن کنونى طبق آنچه خداوند نازل کرده شکل گرفته است، نه در دوران عثمان و معتقد است اگر کسى بر این باور باشد که قرآن کنونى به دست عثمان مرتب شده است، قرآن را از حجّیت خارج ساخته است. با چنین نگرشى است که در تفسیر صدرالمتألّهین از مسئله نظم آیات نسبت به یکدیگر یا نظم کلمات در متن یک آیه سخن به میان آمده است[۱۱].
- با توجه به انعکاس گفتارهایى از صدرالمتألهین، تردیدى در این جهت نمىماند که ایشان به معاد جسمانى - همان گونه که متکلّمان و محدثان شیعه همچون علامه مجلسى باورمندند - اعتقاد دارد[۱۲].
- صدرالمتألهین اذعان مىکند که مهمترین شبهه منکران معاد جسمانى، استحاله اعاده معدوم است؛ زیرا وقتى جسم انسان پس از مرگ متلاشى و نابود و در حقیقت معدوم مىشود، دیگر بازگشت همان بدن به معناى اعاده معدوم است؛ ازاینرو گروهى پیشنهاد کردند که بگوییم انسان با بدنى دیگر شبیه این بدن دنیایى محشور مىشود. او آنگاه بهشدت به مخالفت آن برخاسته و تصریح مىکند که انسان با همین بدن شناختهشده دنیوى محشور مىشود[۱۳].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.