فیروزآبادی، محمد بن یعقوب
مجدالدين محمد بن يعقوب فيروزآبادى مكنّى به ابوطاهر(729-817ق.) عالم لغوى، محدّث، مفسر، سيرهنويس، مؤلف قاموس و فقيه شافعى از احفاد شيخ ابواسحاق شيرازى(396-476ق.) -فقيه بزرگ شافعى و رئيس نظاميه بغداد- بوده است.
نام | فیروزآبادی، محمد بن یعقوب |
---|---|
نام های دیگر | فیروزآبادی، مجدالدین محمد
فیروزآبادی، ابوطاهر مجدالدین |
نام پدر | |
متولد | 9 هـ.ق |
محل تولد | |
رحلت | 817 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | القاموس المحیط |
کد مؤلف | AUTHORCODE340AUTHORCODE |
اصل وى از فيروزآباد از توابع شيراز است اما در كازرون متولد شده است.
کسب علم و دانش
در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد و در هشت سالگى به شيراز نقل مكان كرد.
مجدالدين دانش لغت و ادبيات را نزد پدرش فراگرفت. سپس نزد قوامالدين عبدالله بن محمود بن النجم و ديگر علماى شيراز تلمّذ نمود. در جوانى به عراق سفر كرد. در شهر واسط نزد احمد بن على ديوانى دانش قرائتهاى دهگانه مربوط به قرآن را فراگرفت و در بغداد محضر شرف عبدالله بن بكتاش را كه قاضى بغداد و مدرس نظاميه بود درك كرد. بعدها ابن بكتاش به وى مسند تدريس در بغداد را داد.
پس از عراق به آسياى صغير(تركيه)، شام و فلسطين، مصر و هند رفت و همه جا با دانشمندان مجالست و تبادل نظر داشت.
وى فقه را نزد محمد بن يوسف زرندى آموخت و در فراگيرى دانش حديث در دمشق از مشايخى چون حافظ [[ابنقیم جوزیه، محمد بن ابیبکر|ابن قيم جوزيه]] شاگرد ابن تيميه حرّانى استفاده نمود؛ همچنين تقىالدين سُبكى و پسرش تاجالدين سبكى و ابن نباته، ابن خباز، احمد بن عبدالرحمن مرداوى احمد بن مظفر نابلسى و ابن جماعة از اساتيد و مشايخ وى بودهاند. در قدس نيز مجلس قَلقَشَندى را درك نمود.
افرادى چون ابن حجر عسقلانى، صلاحالدين صَفَدى، تقىالدين محمد بن محمد بن عبدالعزيز مصرى معروف به ابن فهد و نيز برادرش، ابن مقرى، شاكر بن عبدالغنى، محمد بن على معروف به ابن الواحى، محمد بن مقبل حلبى، فخرالدين احمد بن محمد شيرازى از جمله شاگردان او بودهاند.
فيروزآبادى بسيار اهل سفر بود. به هر شهر و ديارى كه وارد مىشد مورد استقبال متوليان آنجا قرار مىگرفت. هوش و حافظه قوى وى تا دم مرگ برقرار بود و گزارش شده كه همهجا سلاطين و حكّام با اشتياق مقدمش را گرامى مىشمردند. وى در نهايت به زبيد در يمن رفت و دو دهه باقيمانده از عمرش را در آنجا اقامت گزيد. اين شهر اكنون در استان حُدَيده واقع است و ديگر لغوى مشهور، مرتضى زبيدى، صاحب تاج العروس نيز بدانجا منتسب است.
پادشاه يمن، مَلِك اشرف اسماعيل از وى به گرمى استقبال نمود و در بزرگداشتش بسيار كوشيد و او را در كارهاى علمىاش در كنف حمايت و كمكهاى مادى و معنوى خود قرار داد و منصب مهمّ قاضى القضاتى يمن را به وى بخشيد و بعد به درجه شيخالاسلامى يمن رسيد.
همچنانكه ذكر شد فيروزآبادى بيست سال آخر عمرش را در دوران اشرف و پسرش ناصر در يمن به سر برد و در خلال اين مدت بارها به زيارت مكه رفت و در مدينه و طائف نيز مدت سه سال اقامت گزيد.
زمان مرگ فيروزآبادى را شب بيستم ماه شوال 817ق ذكر كردهاند. وى به هنگام مرگ 88 سال سن داشت. سال فوت وى را 816ق. نيز نوشتهاند (دهخدا، ذيل مدخل فيروزآبادى) اما قول متواتر، همان 817 هجرى است. پيكرش را در كنار آرامگاه شيخ اسماعيل جبروتى به خاك سپردهاند.
آثار
از آنجا كه فيروزآبادى در كنار دانش زبان عربى، در علوم اسلامى نيز دانش وسيعى داشت علاوه بر «القاموس المحيط» كه مهمترين اثر وى است، آثار ديگرى(بيش از چهل جلد) در علوم اسلامى از خود برجاى گذاشته كه از آن ميان آثار زير قابل ذكراند كه هنوز اكثرشان بصورت نسخه خطى در كتابخانهها نگهدارى مىشود:
- الاحاديث الضعيفه
- الاسعاد بالاصعاد الى درجه الاجتهاد
- الاشارات الى ما فى كتب الفقه من الاسماء والاماكن و اللغات
- اسماء السراح فى اسماء النكاح
- انواء الغيث فى اسماء الليث
- بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز
- البلغة فى ترجمة ائمة النحاة و اللغة
- تحبير المُوشّين فى ما يقال بالسّين و بالشّين
- تسهيل طريق الوصول الى الاحاديث الزائدة على جامع الاصول
- تفسير فاتحة الكتاب
- الدّرر الغوالى فى الاحاديث العوالى
- سفر السعاد فى السيرة النبوية
منابع مقاله
- سلطانى، بزرگان: شرح احوال فيروزآبادى (لغوى مشهور ايران)، فرهنگ و هنر «مهر» خرداد 1317، شماره 59، صص12 -30 و 96 -105.
- العزاوى، عباس، المجد الفيروزآبادى و القاموس المحيط، المجمع العلمى العراقى «المجلد السادس، عام 1378 - الجزء 1»، ص297 -317.
- مهريزى، مهدى، رساله فى ما لم يثبت فيه حديث صحيح من الأبواب (مجدالدين ابوطاهر محمد بن يعقوب فيروزآبادى (817ق))، ميراث حديث شيعه،ش 17، ص441-476.
- يزدى مطلق (فاضل)، محمود، مجدالدين فيروز آبادى، مؤلف قاموس اللغة يا سهم ايرانيان در نهضت فرهنگنويسى به زبان عربى، مجله دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه مشهد، بهار و تابستان 1378،ش 43 و 44، ص 171 -202.