غیبت (میرزا خانی، حسین)
غيبت اثر حسين ميرزاخانى، تعريف غيبت و بيان كفّاره، مستثنيات و حكم استماع آن مىباشد كه به زبان فارسى و قبل از سال 1405ق نوشته شده است.
نام کتاب | غیبت |
---|---|
نام های دیگر کتاب | غیبت از مکاسب محرمه شیخ اعظم انصاری |
پدیدآورندگان | میرزا خانی، حسین (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 251/3 /م9غ9 |
موضوع | غیبت (اخلاق اسلامی) |
ناشر | دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، مرکز انتشارات |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1364 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE17585AUTOMATIONCODE |
ساختار
كتاب با تقريظ آيتالله حسين مظاهرى در اشاره به جالب بودن طرز جمعآورى مطالب آغاز و مباحث در شش فصل، ارائه شده است.
نويسنده در مطرح كردن مباحث، از آيات، روايات و سخنان بزرگان كمك گرفته است.
گزارش محتوا
در فصل اول كتاب بحثهايى مقدماتى پيرامون غيبت بيان شده است. نويسنده در اين فصل، ابتدا حرمت غيبت از ديدگاه آيات و روايات را بررسى و سپس به كبيره يا صغيره بودن اين گناه پرداخته است.
در فصل دوم، غيبت تعريف شده است. نويسنده معتقد است كه هم اجماع و هم اخبار بر اين معنا منطبقند كه غيبت در حقيقت، عبارت از آن است كه كسى درباره ديگرى كلامى بگويد كه اگر طرف بشنود، بدش بيايد، اعم از اينكه آن كلام در مورد نقص باطنى او مثل حسادت و ترس، يا نقص بدنى مانند كچلى و لنگى، و يا نقص دينى و دنيايى او و يا در چيزهايى كه متعلق به اوست.
وى در اين زمينه، به بيان نظرات بزرگانى همچون صاحب مصباح، صاحب قاموس، صاحب نهايه، محقق كركى در جامع المقاصد، صاحب صحاح اللغة و شهيد ثانى پرداخته است.
به اعتقاد وى، اگر چيزى كه پشت سر ديگرى گفته مىشود، نقص نباشد، غيبت محسوب نمىشود، هرچند شخصى كه از او صحبت شده، معتقد باشد كه اين گفتار برايش نقص مىباشد، مانند اينكه از كسى كه فقدان اجتهاد براى وى نقص نيست، نفى اجتهاد شود، هرچند خود وى، معتقد به اجتهاد خود باشد، پس اگر كسى كه تشخيص داده است او به درجه اجتهاد نرسيده، بگويد فلانى مجتهد نيست، غيبتى مرتكب نشده است؛ البته چه بسا اين نفى اجتهاد، از جهت حرمت ايذاء مؤمن، حرام باشد.
وى معتقد است گرچه از ظاهر نص به نظر مىرسد كه غيبت به وسيله زبان انجام مىگيرد، اما در حقيقت ذكر كردن، معناى گستردهترى دارد كه شامل قول، فعل، اشاره و مانند آن نيز مىشود.
نويسنده در بررسى ريشههاى روانى غيبت، اصل غيبت را به ده قسمت تقسيم كرده و به توضيح هريك پرداخته است كه عبارتند از: 1- فرونشاندن خشم و غضب؛ 2- مساعدت و يارى مردم؛ 3- قبول خبرى بدون تحقيق؛ 4- تهمت و افتراء؛ 5- بدگمانى و سوء ظن؛ 6- رشك و حسد؛ 7- تمسخر و استهزاء؛ 8- تعجب و شگفتى؛ 9- آزردگى و رنجيدگى؛ 10- خودنمايى و آراسته نشان دادن.
نويسنده حضور مخاطب در تحقق غيبت را معتبر ندانسته و معتقد است اگر كسى نزد خود زمزمه كرده و عيوب ديگران را براى خود بازگو كند نيز، غيبت محسوب مىشود اما اگر گوينده و شنونده هر دو به صفت شخصى آگاه باشند و درباره وى صحبت كنند، غيبت به حساب نمىآيد.
به نظر وى در آنجا كه غيبت شونده در بين اشخاص معدودى مردد است، اگر همه آن جمع رضايت بدهند كه يك نفر به طور مبهم از ميانشان غيبت شود، در اين صورت اشكالى ندارد اما اگر همه آنها ناراحت شوند (مثلا گفته شود: يكى از پسرانى فلانى چنين است)، سه وجه امكان دارد:
- همه آنها را غيبت كرده است؛ زيرا همه آنها مورد اتهام قرار گرفتهاند.
- غيبت هيچكدام نشده باشد؛ زيرا فرد معينى رسوا نشده است.
- نسبت به آن كسى كه واقعاً معيوب است، غيبت شده باشد ولى نسبت به بقيه، صرفاً اسائه ادب باشد.
در فصل سوم، كفّاره غيبت بيان شده است. نويسنده معتقد است مقتضاى اينكه غيبت از حقوق مردم به شمار مىآيد اين است كه رفع آن، موقوف بر صرف نظر كردن صاحب غيبت از حق خودش بوده و تنها راه رفع آن، عفو و گذشت صاحب غيبت مىباشد.
چهارمين فصل، به بيان مستثنيات غيبت اختصاص يافته است. نويسنده معتقد است از اخبار چنين استفاده مىشود كه غيبت، عمدتاً به خاطر تنقيص، تحقير و اذيت مؤمن حرام مىباشد، پس اگر در غيبت فرض شود كه عقلاً و شرعاً، مصلحتى عظيمتر از مصلحت احترام مؤمن وجود دارد، در اين صورت واجب است كه مصلحت بزرگتر را برگزيد.
وى به نقل از جامع المقاصد و كشف الريبه، مواردى كه از مستثنيات غيبت محسوب شده را بيان كرده است.
مدخليت انگيزه در غيبت فاسق بىحياء، غيبت فاسق بىحياء در گناهان غيرعلنى، الحاق عيب خفى به عيب جلى، غيبت فاسق متظاهر در ديار غربت و تظلم مظلوم بر عليه ظالم از جمله موارد مطرح شده در اين فصل مىباشند.
نويسنده در ادامه، صور دهگانهاى كه غيبت در آن حرام نبوده را معرفى نموده است. اين صور عبارتند از: 1- نصحيت مشورت كننده؛ 2- استفتاء؛ 3- نهى از منكر؛ 4- قلع و قمع ريشههاى فساد؛ 5- مذمت شاهد و راوى ناباب؛ 6- دفع ضرر از غيبت شونده؛ 7- لقبهاى مشهوره؛ 8- اطلاع دو شاهد بر معصيت شخص سوم؛ 9- مدعى نسبت دروغين؛ 10- رديه نوشتن بر مقالات و كتوبات گمراه كننده.
در فصل پنجم كتاب، استماع غيبت، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نويسنده معتقد است بدون اينكه بين فقها اختلافى باشد، همگى اتفاق نظر دارند كه شنيدن غيبت حرام است، البته شنيدن غيبتى حرام است كه خود حرام باشد و اگر مستمع احتمال مىدهد كه غيبت شونده پيش گوينده جايز الغيبه است، در اين صورت مىتواند به غيبت گوش دهد ولى اگر يقين بر خلافش دارد، ديگر مجوزى براى شنيدن ندارد.
نويسنده به نقل از شهيد ثانى، چنين نوشته است كه: هرگاه شخص، غيبت كسى را بشنود، ولى نداند كه غيبت شونده مستحق غيبت است يا نه، بعضى از علما گفتهاند واجب نيست غيبت كننده را از اين عمل منع كند، چون ممكن است آن شخص، استحقاق غيبت را داشته باشد پس عمل و كار مسلمان غيبت كننده، ماداميكه بر فساد او يقين ندارد، حمل بر صحت مىشود. زيرا جلوى سخن او را گرفتن، خود اهانت و بىاحترامى نسبت به وى مىباشد. ولى شايسته است از اين عمل نيز تا مجوزش معلوم نشده، اجتناب شود، زيرا ادله حرمت غيبت، عموم و شمول دارد.
در آخرين فصل كتاب، با استفاده از روايات، حقوق انسان مسلمان نسبت به برادر مسلمانش بيان شده است. بعضى از اين حقوق، عبارتند از: 1- خطا و لغزش برادر دينىاش را ببخشد؛ 2- در مقابل گريهاش سنگدلى به خرج نداده و به او رحم كند؛ 3- اسرار او را پنهان بدارد؛ 4- از لغزش او درگذرد؛ 5- عذر او را بپذيرد؛ 6- همواره او را نصيحت كند؛ 7- دوستى او را حفظ كند؛ 8- ذمه و تعهدات او را رعايت كند؛ 9- در هنگام بيمارى او را عيادت كند؛ 10- بر تشييع جنازهاش حاضر شود؛ 11- دعوتش را اجابت كند.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب آمده است. پاورقىها نيز بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.