فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم

‏فلاسفة الشيعة حياتهم و آراوهم
نام کتاب ‏فلاسفة الشيعة حياتهم و آراوهم
نام های دیگر کتاب
پدیدآورندگان مغنیه، محمدجواد (مقدمهنويس)

نعمه، عبد الله‏ (نويسنده)

زبان عربی
کد کنگره ‏BBR‎‏ ‎‏14‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏7‎‏ف‎‏8
موضوع شیعه - سرگذشت نامه

فلسفه اسلامی

فیلسوفان اسلامی - سرگذشت نامه

ناشر دار الکتاب الإسلامي
مکان نشر قم - ایران
سال نشر 1987 م
کد اتوماسیون 21815


معرفى اجمالى

«فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم»، اثر شيخ عبدالله نعمه است كه در آن، گزارشى از زندگانى و انديشه‌هاى جمعى از فيلسوفان شيعه (تعداد 62 تن) را بيان كرده است.

ساختار

اين كتاب از مقدمه علامه شيخ محمدجواد مغنيه و مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل دو قسم: 1. تاريخ فلسفه و گرايش فلسفى در اسلام؛ 2. شرح حال فيلسوفان شيعه به ترتيب الفبايى) تشكيل شده است.

نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى استفاده كرده و اسامى تعداد 39 كتاب از آن مجموعه را با ذكر مشخصات كتاب‌شناختى ذكر كرده است (ر.ك: متن كتاب، ص694-695).

گزارش محتوا

برخى از مطالب جالب اين كتاب، عبارت است از:

1. در مقدمه محمدجواد مغنيه آمده است: دو كتاب تاريخ فقه جعفرى و فلاسفة الشيعة از چند جهت با يكديگر وجه اشتراك دارند:

الف)- موضوع اين دو كتاب مخصوص به شيعه است.

ب)- موضوع هريك از اين دو كتاب تازگى دارد و هيچ‌كس پيش از علامه «سيد هاشم معروف» در موضوع تاريخ فقه جعفرى چيزى ننوشته و نيز كسى كتابى به فلاسفه شيعه اختصاص نداده است.

ج)- اين دو كتاب درست به آن هدفى كه جهت آن تأليف شده‌اند، رسيده‌اند. هدف و منظور كتاب اول را در مقدمه خود بر آن كتاب شرح داده‌ام؛ اما سرگذشت اين كتاب به شرح ذيل خلاصه مى‌شود: هنگام مطالعه برخى از كتاب‌هاى جديد فلسفه و تاريخ، دچار تعجب مى‌شدم كه چگونه مؤلفان و نويسندگان اين نوع كتب، فلاسفه شيعه را به فراموشى سپرده و نامى از آنها نبرده‌اند... از جناب شيخ عبداللّه نعمه درخواست كردم كه كتابى درباره فلاسفه شيعه تأليف كند. خدا مى‌داند و بس كه چقدر از اينكه تقاضايم مورد قبول قرار گرفت و ايشان به كار تأليف پرداخت خوشحال شدم و هر وقت او را ملاقات مى‌كردم، مى‌پرسيدم كتاب به كجا رسيده و چند صفحه آن نوشته شده است؟ و به راه‌هاى گوناگون به شتاب در كار وادارش مى‌كردم.

اينك خدا را سپاسگزارم كه وى از عهده اين وظيفه سنگين برآمد و به بهترين وجه اين كتاب را به پايان رساند. مؤلف در اين راه به تحقيق و كنجكاوى و بررسى عميق پرداخت و ده‌ها كتاب را از مد نظر گذراند و مشقت‌ها و زحمت‌هاى فراوان كشيد - كه خدا از آن آگاه‌تر است - تا اين كتاب بى‌مانند را تهيه كرد و... در اين كتاب كه چهارمين اثر ايشان است، شرح حال قريب شصت تن يا بيشتر از فلاسفه شيعه آمده است و مؤلف با بيانى واضح جنبه‌هاى مختلف فلسفه و آراى آنها را شرح داده و با اعداد و ارقام، درجه نفوذ و پيشرفت علمى آنها را در اين زمينه ثابت كرده‌اند. به‌طورى كه خواننده كتاب پس از مطالعه آن يقين مى‌كند كه فيلسوفان شيعه به حد اعلا در پيشرفت تمدن و فرهنگ اسلامى و انسانى شركت داشته‌اند... (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص1-3؛ فلاسفة الشيعة، ص5-6).

2. هادى بن مهدى، حاج ملا هادى سبزوارى (1212-1289 هجرى): مشهورترين فيلسوفى كه در قرن سيزدهم هجرى از شيعيان ظهور كرد و در بين متفكران مقام ارجمندى يافت و ميراث فكرى و علمى اسلامى به او رسيد و روح و جانش آميخته به آن ميراث شد و به تمام معنى عمر خود را در فلسفه گذرانيد و اطراف و جوانب آن را تحقيق و حقايق آن را بررسى كرد و در سايه بلند آن زندگى كرد، فيلسوف و حكيم مشهور حاج ملا هادى سبزوارى است كه در سال 1212 هجرى به دنيا آمد و در سال 1289 هجرى درگذشت... (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص251؛ فلاسفة الشيعة، ص622).

3. هشام بن حكم: ابومحمد هشام بن حكم (حدود 113 - حدود 200ق)، از مبرزترين متفكران و متكلمان در قرن دوم هجرى و مشهورترين شخصيت شيعى در عصر خود بود كه روح علمى و فكرى در او تجسم يافته و آرا و نظريات او نماينده بسيارى از مبادى تشيع و تمايلات آنها به‌طور صريح بود و در علم كلام و آثار، از پايه‌هاى آن بشمار مى‌آيد. از نزديكان امام صادق(ع) و از شاگردان برجسته و مبرز آن حضرت بود كه معلومات خود را از امام گرفته و از جمله كسانى بود كه از تربيت و تعليم آن حضرت استفاده كرده بودند. هشام بن حكم از لحاظ عمق فكرى و قدرت بر جدل و تيزهوشى، بسيار مشهور است.

شهرستانى در كتاب «الملل و النحل» خود درباره‌اش مى‌گويد: «هشام بن حكم در اصول داراى انديشه‌اى عميق بود و كسى است كه هيچ‌وقت نمى‌توان از بحث‌هاى او با معتزله و ايرادهايى كه بر آنان گرفته است، غافل ماند. اين مرد به‌قدرى توانا بود كه دشمن را مغلوب مى‌ساخت و بهانه‌اى هم به دست دشمن نمى‌داد»... يكى از دلايل شخصيت او، فرموده‌ى امام صادق(ع) درباره اوست كه فرمود: «هشام بن حكم پرچم‌دار حق ما و راهبر گفتار ما و كسى است كه راستى و حقانيت را تأييد مى‌كند و در قبال گفتارهاى باطل دشمنان ما از حق ما دفاع مى‌نمايد. هركس از او و از آثار او پيروى كند از ما پيروى كرده و هركس با او مخالفت كند و سخنان او را منكر شود با ما دشمنى كرده و منكر ما شده است» و... (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص517-518؛ فلاسفة الشيعة، ص633-634).

4. ابوالفتح كراچكى: محمد بن على بن عثمان كراچكى طرابلسى؟ (449ق)، از پيشوايان عصر خود در فقه و كلام و حكمت و طب و فلك و اقسام گوناگون رياضيات بود... كراچكى در نزد بزرگان دوره خود درس خواند و از آنان كسب علم و معرفت كرد و... تأليفات او كتابخانه‌اى عظيم، شامل كليه انواع علوم و فرهنگ‌ها بود. به‌راستى از آن‌همه تأليفات مفيد كه كراچكى از خود به يادگار گذاشته است انسان در تعجب و شگفتى مى‌افتد و اين آثار دلالت دارند كه اين مرد دانشمند تا چه اندازه مى‌كوشيد و چه فكر روشن و مفيدى داشت، اين مؤلفات نشانه شخصيت و نبوغ او در آن دوره است و او رسالت علمى خود را به‌طور كامل و بدون زياده‌روى يا كوتاهى انجام داد... شهرت كراچكى به كتاب «كنز الفوائد» اوست كه مسائل دقيقى از علم كلام را در بر دارد، از قبيل: اثبات خالق و پيغمبران، حدوث عالم و توحيد، بطلان تسلسل و نقض بر معتزله و اشاعره و ملحدان و...

اينك قسمت‌هايى از كتاب او «كنز الفوائد» را در موارد كلامى و فلسفى كه نشان‌دهنده افكار و هدف‌هاى كراچكى است، نقل مى‌كنيم؛ كلام درباره اينكه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى كه دلالت دارد بر آنكه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، اين است كه در هر وقتى از اوقات زمان خود كه باشيم در حقيقت ميان آخر زمان گذشته و اول زمان آينده هستيم و به‌طور قطع آخر زمان گذشته را كه يكى از دو طرف آن است مى‌دانيم و درعين‌حال علم قطعى داريم كه حوادثى كه مثلا در صد سال بعد رخ مى‌دهد سبب آن خواهد شد كه بر تعداد حوادث گذشته بيفزايد و بر شماره آن اضافه كند؛ بنابراين معلوم مى‌شود كه قبل از زياد شدن، عدد حوادث گذشته كمتر بوده و پس از افزودن حوادث يك‌ساله بيشتر شده است و همين امر دلالت دارد كه عدد گذشته داراى نهايت و دو طرف آن محصور است؛ زيرا اگر نهايت نداشت، عقول انسانى نمى‌توانست در آنها تصور كثرت كند و با اين بيان صحت گفتار ما ظاهر مى‌شود كه تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بيشتر از آن خواهد بود كه امروزه هست» (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498).

5. بيشتر كسانى كه شرح حال فارابى را نوشته‌اند مؤكدا او را شيعه‌مذهب مى‌دانند. صدر، در كتاب خود «تأسيس الشيعة» و سيد خونسارى در «روضات الجنات» به تشيع او تصريح كرده‌اند و آقاى رحيم‌زاده صفدى در كتاب خود «ابن سينا»، كه توسط على بصرى به عربى ترجمه شده است، چنين آورده كه ابونصر فارابى، شيعه بوده و ملازمت او را با سيف‌الدوله به اين علت مى‌داند كه هر دو شيعه‌مذهب بودند و نيز فارابى به سيف‌الدوله وصيت كرد كه به روش شيعيان بر جنازه‌اش نماز بخواند و كفن و دفنش كند... (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص403 و مقايسه شود با فلاسفة الشيعة، ص576).

وضعيت كتاب

براى كتاب حاضر، در پايان آن فقط فهرست منابع و فهرست تفصيلى مطالب و فهرست آثار چاپ‌شده و در دست چاپ نويسنده فراهم شده (ر.ك: متن كتاب، ص694-701) و متأسفانه فهارس فنى (آيات، روايات، اعلام، امكنه و...) آماده نشده است.

كتاب مذكور، توسط سيد جعفر غضبان به فارسى ترجمه شده و با ويرايش پرويز اتابكى به نام «فلاسفه شيعه» منتشر گرديده است.

منابع مقاله

1. مقدمه و متن كتاب.

2. فلاسفه شيعه، شيخ عبدالله نعمه، ترجمه سيد جعفر غضبان، ويرايش دكتر پرويز اتابكى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ اول 1367ش.


پیوندها