فلاسفه شیعه
«فلاسفه شيعه»، از آثار سيد جعفر غضبان است كه در آن كتاب «فلاسفة الشيعة؛ حياتهم و آراؤهم»، نوشته شيخ عبدالله نعمه را از زبان عربى به زبان فارسى بهصورتى عالمانه ترجمه كرده است.
نام کتاب | فلاسفه شیعه |
---|---|
نام های دیگر کتاب | فلاسفة الشیعه: حیاتهم و آراءهم. فارسی |
پدیدآورندگان | غضبان، جعفر (مترجم)
نعمه، عبد الله (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BBR 14 /ن7 ف8041 |
موضوع | شیعه - سرگذشت نامه
فلسفه اسلامی - سرگذشت نامه فیلسوفان اسلامی - سرگذشت نامه |
ناشر | سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1367 هـ.ش |
کد اتوماسیون | 13882 |
درباره اين اثر و برگردان حاضر چند نكته گفتنى است:
1. ناشر در مقدمهاش چنين نوشته است: «... از آنجا كه نسخههاى كتاب «فلاسفه شيعه»، تأليف عبداللّه نعمه به ترجمه شادروان سيد جعفر غضبان، چاپ سال 1347ش، ناياب شده بود و تجديد آن ضرورى مىنمود. همان ترجمه را همكار فاضل ما جناب آقاى پرويز اتابكى ويرايش كردند و اينك با حروفچينى و صفحهبندى جديد منتشر مىشود. خصوصيات چاپ جديد به قرار زير است:
الف)- در شرح حال فيلسوفانى چون حاج ملا هادى سبزوارى، كه مؤلف به علت عدم دسترسى به مآخذ، بهاجمال سخن گفته و خود نيز بدين نقيصه اشاره كرده است، با استفاده از مآخذ جديد و منابع فارسى، مطالب لازم افزوده شده است.
ب)- بخشهاى ساقط از ترجمه نخستين، از قبيل «ادله شيخ بهائى در ابطال جزء لا يتجزى»، ترجمه و اضافه شده است.
ج)- علاوه بر توضيحات مترجم فقيد، پارهاى توضيحات لازم ديگر در پابرگها اضافه شده است.
د)- در ترتيب الفبايى شرح احوال فلاسفه، در نظام متن و نخستين ترجمه كه مطابق آن بود، تغييرى داده شد كه موجب تسهيل دسترسى خواننده فارسىزبان به نام و عنوان مطلوب باشد؛ به اين معنى كه نامهاى مشهور در ايران ملاك قرار گرفت؛ مثلا شرح حال ابوعلى سينا و شيخ بهائى و ميرفندرسكى كه به اين عناوين در ايران اشتهار دارند، به ترتيب در رديف حروف الف و شين و ميم قرار داده شد، درصورتىكه در متن بهعنوان «شيخالرئيس ابن سينا (حسين)» و «محمد بن حسين بن عبدالصمد عاملى حارثى همدانى» و «امير ابوالقاسم حسين موسوى فندرسكى» به ترتيب در رديفهاى حاء و ميم و الف درج شده بود...» (ر.ك: مقدمه كتاب، ص1-2).
2. پاورقىهايى كه آقاى پرويز اتابكى بر اين اثر افزوده، با عنوان «ويراستار» از ساير پاورقىها مشخص شده است (ر.ك: متن كتاب، ص12، 13، 24، 32، 34، 35، 39، 42، 52، 61 و...).
3. داورى جامع درباره اين برگردان، نيازمند بررسى تفصيلى و مقابله همه ترجمه و متن اصلى است كه فرصتى فراخ مىطلبد و كارى تخصصى و دشوار است، وليكن براى بررسى اجمالى، يك مورد تصادفى از متن و ترجمه مذكور مقابله مىشود:
نويسنده آخرين مطلبش را اينگونه نوشته است: «أبوتمام النيسابوري يوسف بن محمد النيسابوري من فلاسفة القرن الرابع الهجري و قد عده الشهرستاني في فلاسفة الإسلام، أمثال يعقوب الكندي و ثابت بن قرة و أحمد بن الطيب و أبيزيد البلخي و الفارابي و ابن سينا مما يدل على أن أباتمام النيسابوري كان من رواد الفلسفة و العلم و من المفكرين البارزين في عصره... و يبدو من كلام التوحيدي أن النيسابوري من الإسماعيليين فقد ذكر أن آرائه من نسج القداحين و يعني بهم أتباع عبدالله بن ميمون القداح، ولكن على أي حال ليس لنا وثوق بآراء التوحيدي حول عقيدة النيسابوري و التوحيدي متهم في أكثر ما يقوله و خاصة في ما يتصل بالقضايا المذهبية و قد عرف التوحيدي بالوضع و اختلاق الأكاذيب و هو الذي وضع الرسائل المتبادلة بين عمر و بين على(ع) و قد أشار إلى ذلك ابن أبيالحديد في شرحه على نهج البلاغة و غيرُه؛ ولكن الشيئ المؤكد أن النيسابوري كان شيعياً و ليس لدينا ما يثبت أنه كان قرمطياً أو إسماعيلياً؛ كما يلوح بذلك أبوحيان التوحيدي؛ كما أنه ليس هناك ما يثبت كونه إمامياً و هو لايزال بحاجة إلى تنقيب و بحث، لجلاء حقيقته و بيان مذهبه و من الله نستمد العون و التوفيق و هو حسبنا» (فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم، ص692-693).
و مترجم چنين ترجمه كرده است: «ابوتمام نيشابورى يوسف بن محمد نيشابورى، قرن چهارم هجرى: اين مرد دانشمند از فلاسفه قرن چهارم هجرى است. شهرستانى او را در عداد فلاسفه متأخر اسلام آورده و او را مانند يعقوب كندى و ثابت بن قره و احمد بن الطيب و ابوزيد بلخى و فارابى و ابن سينا شمرده و دلالت دارد كه ابوتمام نيشابورى از فلاسفهاى است كه علم و فلسفه را آورده و از متفكران مبرز در عصر خود بوده است... از بيانات توحيدى برمىآيد كه ابوتمام اسماعيلى بوده است؛ زيرا مىگويد آراء او از بافتههاى قدحكنندگان است و مقصودش پيروان عبداللّه بن ميمون قداح است. بههرحال اعتمادى به اظهارات توحيدى نيست؛ يعنى آنچه درباره ابوتمام گفته است، درست نيست و خود توحيدى در بيشتر مطالبى كه خود گفته متهم است؛ خاصه در مسائل مذهبى اتهام دارد. توحيدى به جعل اكاذيب، بهويژه در مسائل دينى شهرت دارد و اوست كه نامههايى از قول و گفتار اميرالمؤمنين على(ع) و عمر جعل كرده است و ابن ابىالحديد به اين مطلب در شرح نهج البلاغة اشاره كرده است. ولى امر قطعى و مسلم اين است كه ابوتمام شيعه بوده است و دليلى نداريم كه ابوتمام قرمطى يا اسماعيلى باشد؛ وى آنطور كه توحيدى گفته، نبوده. البتّه دليلى هم در دست نيست كه او امامى اثناعشرى بوده است و اين مطلب قابل بررسى و تحقيق است تا حقيقت حال او روشن و معلوم شود كه چه مذهبى داشته است. از خداى متعال طلب يارى و توفيق مىكنيم و او براى ما كافى است (ر.ك: متن كتاب، ص103-104).
همچنان كه ملاحظه مىشود برگردان انجام شده، درست و مطابق است و از نظر عبارات نيز رسا و شيوا است و اشكالى در آن نيست، جز اينكه مترجم عبارت «قرن چهارم هجرى» را در عنوان افزوده و به همين جهت، در جمله بعد اين مطلب تكرار شده؛ ولى نويسنده، عبارت مذكور را در عنوان نياورده و به همين خاطر ديگر تكرارى در ميان نيست.
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. فلاسفة الشيعة حياتهم و آراؤهم، العلامة الشيخ عبدالله نعمة، قدم له العلامة الشيخ محمدجواد مغنية، دارالكتاب الإسلامي، قم الطبعة الأولى 1987م.