ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد

ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد
نام ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد
نام های دیگر اب‍ن‌‌ان‍ب‍اری‌، ع‍ب‍دال‍رح‍م‍ن‌ ب‍ن‌ م‍ح‍م‍د

اب‍ن‌الان‍ب‍اری‌، ک‍م‍ال‌ال‍دی‍ن‌ ع‍ب‍دال‍رح‍م‍ن‌

اب‍ن‌الان‍ب‍اری‌ ث‍ان‍ی

اب‍وال‍ب‍رک‍ات‌ ب‍ن‌ الان‍ب‍اری

ان‍ب‍اری‌، ع‍ب‍دال‍رح‍م‍ن

ع‍ب‍دال‍رح‍م‍ن‌ ب‍ن‌ الان‍ب‍اری‌

نام پدر
متولد
محل تولد
رحلت 577 هـ.ق
اساتید
برخی آثار البیان فی غریب إعراب القرآن

البلغة في الفرق بين المذکر و المؤنث

کد مؤلف AUTHORCODE472AUTHORCODE

ولادت

ابن انبارى يا انبارى، ابوالبركات عبدالرحمن بن محمد، كمال‌ الدين، در 4 ربيع‌الثانى 513 / 15 ژوئيه 1119، در شهر انبار به دنيا آمد.

کسب علم و دانش

وى كه نحوى، لغت‌شناس، فقيه و محدث بود، در انبار، نزد پدر و خليفة بن محفوظ، حديث شنيد و از آنان روايت كرد. بسيار جوان بود كه به بغداد رفت و در همان جا مسكن گزيد و به مدرسيه نظاميه پيوست. در نظاميه نخست نزد ابومنصور رزّاز به آيين شافعى، فقه و خلاف آموخت و گويا در همان ايام با عنوان «مُعيد» به كار گماشته شد.

پس از آن، نحو را در خدمت ابن شجرى، نقيب طالبان در كرخ، خواند و نزد جواليقى ادبيات فراگرفت. وى نزد استادان ديگرى نيز دانش آموخت تا سرانجام شيخ زمانه شد و در نظاميه به تدريس پرداخت، آن‌گاه آثارش شهرت يافت و طلاب علم از هر سو به محضرش شتافتند.

وى در مقام استادى، نفسى گرم و مبارك داشت؛ چنان‌كه هركس نزد وى شاگردى كرد، از مشاهير شد.

انبارى مردى سخت ديندار و پارسا و زاهدى مخلص و بى‌پيرايه بود. او از هياهوى نظاميه روى برتافت و در گوشه عزلت نشست. به نوشته قفطى در رباطى در شرق بغداد، در محله خاتونيه خارجه مسكن گزيد. در همين رباط بود كه يك سال پيش از مرگش، ابن دبيثى از وى ديدار كرد و ابياتى چند از او شنيد.

به گفته برخى، او خانه‌اى از پدر به ارث برده بود كه در آن مسكن گزيد. همچنين خانه‌اى ديگر و دكانى داشت كه اجاره آنها در هر ماه، نيم دينار بود. وى بدين اندك قناعت مى‌كرد و با آن روزگار مى‌گذراند. در خانه چراغ برنمى‌افروخت، بر حصير مى‌نشست و جامه‌هاى ژنده مى‌پوشيد. لباس و عمامه‌اى كم‌بها داشت كه تنها روزهاى جمعه مى‌پوشيد و براى نماز خارج مى‌شد و جز در اين مورد، خانه را ترك نمى‌كرد.

او از جمله كسانى بود كه با شيخ ابونجيب در خلوت نشست. يك‌بار خليفه المستضى بالله، 500 دينار براى او فرستاد، اما انبارى هديه خليفه را نپذيرفت و از قبول آن براى فرزند خويش هم خوددارى كرد.

در حالات او، آنچه غريب به نظر مى‌رسد، روايت ابن زبير (ص9) است كه مى‌گويد: وى به اندلس سفر كرد و تا اشبيليه پيش رفت و چندى در آن شهر مقام كرد. اين روايت بدان سبب شهرت يافت كه مورد استناد سيوطى قرار گرفت، اما در هر حال، اين روايت، با تصريحاتى كه درباره خوى گوشه‌گير او داريم، منافات دارد.

وى از آغاز، تربيتى دينى يافت و در مدرسه نظاميه نيز به مطالعه در علوم دينى، به‌خصوص آيين شافعى همت گماشت. از آثار او چندين کتاب، از جمله «هداية الذاهب» و نيز «بداية الهداية» در همين باب است. وى از گروهى چون محمد بن محمد بن عطاف، ابن خيرون و احمد بن ابى‌نصر بن نظام الملك، روايت حديث كرده است و گروهى چون عمر قرشى و ابوبكر حازمى از او استماع حديث كرده‌اند.

علاوه بر اين او را غالبا «فقيه» خوانده‌اند و بى‌گمان وى فقه را همراه با نحو در نظاميه تدريس مى‌كرده است. بااين‌همه، وى را غالبا استاد نحو دانسته‌اند. به‌جرأت مى‌توان گفت كه وى عمده شهرت خويش را مديون کتاب «أسرار العربية» است؛ زيرا بيشتر نويسندگان، حتى كسانى كه از ذكر فهرست آثار او خوددارى كرده‌اند، نام اين کتاب را در شرح احوالش آورده و به فايده و سهولت آن اشاره كرده‌اند. اثر ديگر او «نزهة الألباء في طبقات الأدباء» است كه از منابع ياقوت بوده است.

از کتاب‌هاى موجود و نام کتاب‌هاى مفقود او برمى‌آيد كه وى بيشتر اوقاتش را صرف تأليف در علم نحو مى‌كرده است. روش او عموما همان است كه در کتاب «انصاف» به چشم مى‌خورد؛ وى مى‌كوشد قواعد و اصول فقهى و نحوى را به هم پيوند دهد؛ ازهمين‌رو شيوه او در برداشت‌هاى نحوى بيشتر به شيوه فقيهان شبيه است. بااين‌همه، نمى‌توان او را صاحب مكتب خاصى به شمار آورد. ادعاى خود او درباره «ابتكار اصول نحو» چندان مقبول نيست. به‌هرحال، کتاب انصاف او، شايد بهترين کتابى باشد كه در باب خلاف ميان دو مكتب كوفى و بصرى نوشته شده و هنوز مورد استفاده پژوهشگران است.

آثار

آثار او عبارتند از:

  1. أسرار العربية؛
  2. الإغراب في جدل الإعراب؛
  3. الإنصاف في مسائل الخلاف بين البصريين و الكوفيين؛
  4. البلغة في الفرق بين المذكر و المؤنث؛
  5. حلية العقود في الفرق بين المقصور و الممدود؛
  6. شرح بانت سعاد؛
  7. فرائد الفوائد؛
  8. لمع الأدلة في أصول النحو؛
  9. اللمعة في صنعة الشعر؛
  10. منثور الفوائد؛
  11. نزهة الألباء في طبقات الأدباء؛
  12. الداعي إلى الإسلام في علم الكلام؛
  13. شرح السبع الطوال؛
  14. عمدة الأدباء في معرفة ما يكتب بالألف و الياء؛
  15. هداية الذاهب في معرفة المذاهب؛

و...

وفات

وى سرانجام در 9 شعبان 577ق / 18 دسامبر 1181م، در بغداد، درگذشت و او را در باب اَبرَز، در مقبره شيخ ابواسحاق شيرازى به خاك سپردند.


منابع مقاله

دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 3، ص 44، آذرنوش، آذرتاش.


وابسته‌ها