اسحاق بن محمد
«ابومحمد اسحاق بن شيخ اجل ابوعبدالله محمد بن مؤيد بن على بن اسماعيل بن ابوطالب»، معروف به رفيع (رفيع الدين)، در سنه 582 در مصر متولد شده و در قاهره در شب 17 جمادىالاولى سنه 623 وفات يافته است و در دامنه كوه مقطم او را به خاك سپردهاند.
نام | اسحاق بن محمد |
---|---|
نام های دیگر | ابو محمد اسحاق بن محمد همدانی
رفیع الدین اسحاق بن محمد قاضی ابرقو همدانی، اسحاق بن محمد قاضی ابوقوه |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 623 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE1513AUTHORCODE |
رفيع الدين اسحاق در مصر از افراد زير استماع حديث نمود:
1. پدرش محمد بن مؤيد؛
2. ابوعبدالله محمد بن حمد ارتاحى (متولد در 507 و متوفى در 601)، از معاريف علماى حنبلى مصر؛
3. ابوالفضل محمد بن يوسف غزنوى (متولد 552 در بغداد و متوفى در 599 در قاهره) كه در بغداد و حلب نيز حديث روايت مىكرده است؛
4. ابوالحسن على بن ابراهيم بن نجا دمشقى واعظ حنبلى (متولد دمشق به سال 508 و متوفى در قاهره به سال 599)؛
5. ام عبدالكريم، فاطمه بنت ابوالحسن سعد الخير اندلسى بلنسى (متولد 522 در اصفهان و متوفا در قاهره به سال 600) كه در اصفهان از ام ابراهيم فاطمه جوزدانيه و علماى آن شهر و علماى بغداد و خراسان استماع و كسب علم يا اجازه كرده بود و در بغداد و دمشق و قاهره روايت مىكرد.
رفيع الدين در طلب علم به شام رفت و در آنجا از ابوحفص عمر بن معمر بغدادى دارقزى معروف به ابن طبرزد (متولد بغداد در 516 و متوفى در همان جا به سال 607) كه از برادرش ابوالبقاء و از علماى ديگر بغداد كسب دانش كرده بود و از محدثان متفرد بود و در بسيارى از بلاد مانند بغداد و اربل و حران و حلب و دمشق تدريس كرده بود، حديث شنيد.
پس از دمشق، رفيع الدين به بغداد آمد و در آنجا از اصحاب و شاگردان ابوبكر محمد بن عبدالباقى بغدادى قاضى مارستان (متوفى به سال 535) و در واسط از ابوالفتح محمد بن احمد بن بختيار معروف به ابن مندائى (متولد واسط در 517 و متوفى در همان جا به سال 605)، كسب علم كرد.
پس از طى اين مراحل علمى، رفيع الدين به ايران آمد و اين سفر ميان سالهاى 590 تا 600 اتفاق افتاده است و بنا بر گفته منذرى در اصفهان از امهانى عفيفه دختر ابوبكر احمد بن ابوعبدالرحمان اصفهانى فارفانى (510-606) و شاگرد فاطمه جوزدانيه و از اصحاب زاهر بن طاهر ابوالقاسم شحامى نيشابورى (متوفى در 533) مانند زاهر بن احمد بن ابوطاهر ثقفى اصفهانى (521-607) و غير او كه در اصفهان مىزيستند، استماع حديث كرد.
رفيع الدين پس از سفر به زادگاه پدران خود، همدان و اصفهان و درك مجلس بزرگان، در همين سنوات به قضاء ابرقوه منصوب شده است و چون تولد پسر بزرگش ذاكر در ابرقوه به سال 606 يا 607 اتفاق افتاده است بايد پيش از اين تاريخ در اين شهر اقامت گزيده باشد.
رفيع الدين در صفر 609 در همدان بوده و در آنجا کتاب «المعرفة و التاريخ» بَسَوى را نزد ابومحمد عبدالله (متوفى در 624) پسر ابوالعلاء عطار خوانده است. همچنين بنا بر آنچه در سند يك حديث نبوى كه ابن صابونى از قول ذاكر پسر رفيع الدين نقل كرده، اين پدر و پسر در سال 610 در اصفهان بودهاند. از اين تاريخ تا 615 كه سال تولد ابوالمعالى احمد پسر دوم رفيع الدين است، اطلاعى در دست نيست، مگر تاريخى كه در ديباچه ترجمه سيره آمده است: «بدان كه در سنه اثنى عشر و ستمائه، چون ما را از جانب شام به فارس معاودت افتاد» كه مربوط است به سفر مصر و استماع کتاب سيره در آنجا از ابن الجباب.
رفيع الدين در سالهاى 617 و 619 به اتفاق دو پسر خود به شيراز و در 620 به واسط و بغداد رفته و در مجلس درس و روايت علما و محدثان آن بلاد حاضر مىشده است و ظاهرا خود مىخوانده و پسرانش گوش فرامىدادهاند. به نظر نمىرسد كه رفيع الدين و پسرانش ديگر پس از اين سفر به ايران مراجعت كرده باشند و بنابراين رفيع الدين تا آخر حيات؛ يعنى تا 623 در قاهره مانده است و پسرانش نيز پس از فوت پدر در همان جا ماندهاند و به كسب و طلب علم ادامه دادهاند.
بنا به مراتب مزبور حدس شادروان علامه مينوى كه رفيع الدين در 620 به مصر رفته و سيره را در آنجا در اين تاريخ و نخستين بار استماع كرده و پسرانش را در آنجا گذارده و در حدود 621 به ابرقوه بازگشته و پس از اتمام ترجمه سيره مجددا به مصر سفر كرده، با اشكال وفات او در 623 و لزوم خاتمه پذيرفتن ترجمه و انجام دادن سفر به مصر حداكثر در ظرف دو سال يا هفده ماه مواجه مىشود.
علاوه بر اين، ابن المجلى در سال 613 در گذشته است و بعيد است كه رفيع الدين در سال 622 با وجود اينكه بنا بر اين فرض، تازه از سفر مصر بازگشته باشد، از ابن المجلى بهعنوان شخصى زنده و با عبارت «أدام الله بركاته» ياد كند ....[۱]
پانويس
- ↑ ر.ك: مهدوى، اصغر، مقدمه، ص101-106
منابع مقاله
مهدوى، اصغر (مصحح)، سيرت رسولالله مشهور به سيرة النبي، ترجمه اسحاق بن محمد، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ سوم، شهريورماه 1370.