آشتیانی، محمدحسن
نام | آشتیانی، محمدحسن بن جعفر |
---|---|
نام های دیگر | |
نام پدر | ميرزا جعفر |
متولد | ۱۲۴۸ق |
محل تولد | آشتیان |
رحلت | 1280 هـ.ش یا 1319 هـ.ق یا 1901م تهران |
اساتید | شیخ انصاری، ملا اسدالله بروجردی، سید محمد شفیع جاپلقی |
برخی آثار | الرسائل التسع، بحر الفوائد في شرح الفرائد (طبع جدید) |
کد مؤلف | AUTHORCODE177AUTHORCODE |
ولادت
ميرزا محمد حسن بن ميرزا جعفر بن ميرزا محمد آشتيانى رازى در سال 1248 هجرى قمرى به دنيا آمد.
خاندان
از زمان ميرزا محمد حسن آشتيانى در اين خاندان علما و فلاسفۀ بزرگى ظهور پيدا كردهاند، از آن جمله:
- شيخ مرتضى بن شيخ محمد حسن آشتيانى (متوفاى 1365 ه) فقيه، اصولى، محقق و از مراجع بزرگ و استاد حكمت و فلسفه، كه در انقلاب مشروطيت رهبرى خاندان آشتيانى را به عهده داشت و در تحصنى كه در حرم شاه عبدالعظيم منجر به لغو امتياز بانك روسى شد نقش بسزايى داشت.
- شيخ محمود بن مرتضى آشتيانى (متوفاى 1401 ه)، از بزرگان فقه و از مراجع تهران و از متخصصين فلسفه در عصر خود، كه داراى تأليفات فقهى متعددى نيز مىباشد.
- يكى ديگر از اين بزرگان شيخ مهدى آشتيانى (متوفاى 1372 ه) برادر زاده و داماد شيخ محمد حسن آشتيانى و ملقب به ميرزاى كوچك، از مبرزترين فلاسفۀ شيعه و عرفاى اماميه و از بزرگان خاندان آشتيانى در تهران مىباشد. اگر چه او در فقه و اصول از فضلا و صاحب نظران بود اما فقط به تدريس فلسفه اشتغال داشت.
- از شاگردان او مىتوان ميرزا ابوالحسن شعرانى، آیتالله مطهرى و سيد جلالالدين آشتيانى را نام برد كه نشان از عظمت علمى ايشان مىدهد. او داراى تأليفات بسيارى نيز مىباشد.
- ميرزا احمد آشتيانى (متوفاى 1395 ه) چهارمين و كوچكترين فرزند ميرزا محمد حسن آشتيانى، از فقهاى مشهور در زمان ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه مىباشد. او از پنج مرجع زمان خود اجازۀ اجتهاد داشت كه عبارتند از:
- آقا ضياءالدين عراقى، ميرزا حسن نائينى، آیتالله حائرى، سيد ابوالحسن اصفهانى و آیتالله حاج آقا حسين بروجردى.
- آنچنان كه در مقدمۀ چهارده رسالۀ فارسى (تأليف آشتيانى) نقل شده، حدود 62 کتاب و رساله و تعليقه از او باقى مانده، كه 27 کتاب و رسالۀ آن چاپ شده و بقيۀ آثار آن دانشمند بزرگ هنوز به چاپ نرسيده است.
تحصيلات
اجداد ميرزاى آشتيانى از اديبان بودند و پدر او شيخ جعفر از علماى اعلام زمان خود بود.
سه ساله بود كه پدرش را از دست داد و هنگامى كه به سن نوجوانى رسيد مادرش براى او يك معلم قرآن و يك معلم خط گرفت. هنگامى كه اين دو معلم با هم مباحثه مىكردند، ميرزاى آشتيانى از مباحثۀ آنها لذت مىبرد و به تدريج اشتياق به تحصيل علوم دينى در او ايجاد شد و در سن سيزده سالگى به بروجرد، كه در آن زمان از قطبهاى علمى به شمار مىرفت، هجرت كرد.
در آن زمان ملا اسد الله بروجردى كه از علماى بزرگ عصر بود رياست حوزۀ علميّۀ بروجرد را به عهده داشت.
پس از حدود چهار سال ميرزا در ادبيات عرب و معانى و بيان تسلط كامل يافته و در تدريس آنها مشهور شد، تا جايى كه وقتى مطول را تدريس مىكرد عدهاى از بزرگان در درس او حاضر مىشدند.
هجرت به نجف
ميرزاى آشتيانى بعد از مدتى به نجف اشرف مسافرت كرد. در راه دچار گزيدگى شده و بيمارى سختى گرفت. هنگامى كه به نجف اشرف رسيد حرم مطهر حضرت اميرعليهالسلام را كه ديد به حضرت متوسل شده و شفا پيدا كرد.
ميرزاى آشتيانى در اوايل كه در درس شيخ مرتضى انصارى شركت مىكرد به علت كمى سنش خجالت كشيده و چهرهاش را مىپوشاند، اما پس از مدتى با تكيه بر هوش و نبوغى كه داشت مطالب استادش را بخوبى درك كرده و شروع كرد به سؤال كردن در درس و به مرور مورد توجه شيخ اعظم قرار گرفت، به حدى كه شيخ روزى از منبر پايين آمده و از نام و شهرش سؤال كرد. او به تدريج از خواص شيخ شد، تا جايى كه مقرِر بحثهاى شيخ گرديد.
شخصيت علمى
ميرزاى آشتيانى از دانشمندان محقق و مدقق در فقه و اصول و از مبرزترين شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. او درس استادش را به بهترين وجه و گستردهترين صورت مىنوشت و اولين كسى كه درس و سبك شيخ انصارى را در ايران پايه گذارى و منتشر ساخت او بود.
مراجعت به وطن
آشتيانى تا 33 سالگى يعنى سال 1281 قمرى - سال وفات استادش شيخ انصارى - در نجف اقامت داشت. سپس به تهران آمد و تا پايان عمر در تهران به سر برد. تمام افراد خاندان آشتيانى، در تهران به فضل و علم مشهورند.
مبارزات
از خصوصيات مهم ميرزا حسن آشتيانى بينش صحيح سياسى او است. او بعد از وفات شيخ اعظم، در مطرح شدن ميرزاى شيرازى نقش مهمى را ايفا كرد. وى و آقا حسن نجمآبادى و ميرزا عبدالرحيم و ميرزا حبيب الله رشتى بعد از ارتحال شيخ اعظم، ميرزاى شيرازى را معرفى كرده و درس و نماز او را برتر دانستند.
در سال 1307 هجرى علماى تهران در كنار ميرزا حسن آشتيانى مبارزاتى را با ناصرالدين شاه به خاطر بخشيدن امتياز خريد و فروش تنباكو به شركتى انگليسى آغاز نمودند.
در ادامه، علماى تهران با شاه و نخست وزير او مباحثاتى داشتند و ضررهاى اين كار را به او اعلام كردند، ولى آن دو، گوش شنوايى براى شنيدن حرفهاى صحيح و منطقى نداشتند. بالأخره، در سال 1309 هجرى ميرزاى شيرازى با اعلان فتواى تحريم استعمال تنباكو، نهضت را به مرحلۀ جديدى وارد كرد.
ميرزاى آشتيانى در انتشار اين فتوا و مبارزات مردم تلاش بسيار از خود نشان داد كه در نتيجه، شاه در ابتدا با نوشتن نامه از او خواست به الغاء فتواى تحريم تنباكو نظر بدهد.
با جوابى كه ميرزاى آشتيانى مبنى بر غير قابل تغيير بودن فتواى تحريم تنباكو تا لغو امتياز آن داد، شاه نيز او را مخير بين دو كار كرد: يا از تهران خارج شود و يا به صورت علنى سيگار بكشد.
علماى بزرگ تهران نيز تصميم به همراهى با ميرزا و خروج از شهر گرفتند. با پخش اين خبر، مردم به سوى كاخ شاه راهپيمايى كردند و در نتيجه 30 نفر از مردم مجروح يا كشته شدند، ولى مردم كوتاه نيامده و به مبارزات خود ادامه دادند تا شاه مجبور به لغو امتياز تنباكو شد.
پس از برگشتن ميرزاى آشتيانى از حج، وقتى وارد تهران شد، شاه دستور داد كسى به استقبال او نرود، اما همۀ اهالى شهر به استقبال او رفتند. و اين نشان از نفوذ معنوى علما و ارزش و اعتبار اجتماعى آنان در مقابل سلاطين بى كفايت قاجار دارد.
در دمشق
هنگامى كه ميرزاى آشتيانى به دمشق مسافرت كرده بود، در مباحثاتى كه بين او و علماى آن ديار صورت گرفت با واضحترين بيانات و براهين، دلايل تحريم دخانيات به وسيلۀ ميرزاى شيرازى را تبيين نموده و علت اصلى آن را ضرر حاصل از بيگانگان در چپاول منافع مسلمانان ذكر كرد و حرمت آن را تا زمان رفع محذور كفار موقتى دانست، كه پس از آن به اباحه تبديل مىشود.
پس از سفر به دمشق، به سامراء مسافرتى نمود كه به دستور ميرزاى شيرازى، طلاب علوم دينى به استقبال او رفتند و خود ميرزاى شيرازى هم احترام خاصى نسبت به ايشان مبذول داشت.
سوابق مبارزاتى خاندان آشتيانى
اين حضور در حركتهاى سياسى در خاندان آشتيانى باقى ماند، همچنان كه در انقلاب مشروطيت، فرزند ايشان شيخ مرتضى بن محمد حسن آشتيانى در جريان تحصن در حرم شاه عبدالعظيم، كه منجر به لغو امتياز بانك روسى شد نقش فعالى داشت.
فرزند ديگر ايشان شيخ مصطفى بن شيخ حسن آشتيانى (متوفاى 1327 هجرى) از شعراى انقلابى (با تخلص صهبا) و ملقب به «افتخار الحكماء» بود. او در فقه و اصول صاحبنظر بود و در انقلاب مشروطيت و نهضت مقابله با ميسيونرهاى بلژيكى نقش مهمى را در مطبوعات داشت. او پس از تحمل زندانهاى حكومت قاجار، در نهايت در حرم شاه عبدالعظيم كشته شد.
شاگردان
از جمله شاگردان محضر پر فيض ميرزاى آشتيانى:
- سيد حسين بن سيد محمود قمى، داراى کتابهايى كه عموما مباحث اقتصادى فقه را بررسى مىكند.
- ملا عبدالرسول نورى مازندرانى
- شيخ فضل الله صادقى آشتيانى
- شيخ جواد شاه عبدالعظيمى
- شيخ على اكبر نهاوندى (درگذشت 1369 هجرى)
- شيخ عيسى لواسانى (درگذشت 1364 هجرى)
- شيخ فياضالدين زنجانى (درگذشت 1360 هجرى)
- سيد محمد بن محمد تقى بن عبدالمطلب حسينى تنكابنى
- ملا عبدالرسول فيروزكوهى معروف به نورى
- شيخ محمود لواسانى
- ملا محمد بن على بن محمد آملى، صاحب کتاب تلخيص الفرائض
- شيخ مسيح بن قاسم طالقانى
بين شاگردان او، سيد محمد تنكابنى، ملا عبدالرسول نورى و شيخ مسيح بن قاسم طالقانى داراى تأليفات متعددى مىباشند.
تأليفات
- بحر الفوائد في شرح الفرائد
- إزاحة الشكوك في اللباس المشكوك
- في قاعدة الحرج، همراه رسالۀ جمع بين قصد قرآن و دعاء
- في الإجزاء
- في نكاح المريض
- في الجمع بين الإنشاء و القرائة في الصلاة
- في أواني الذهب و الفضة
- رسالههاى متعدد در مباحث اصول فقه
- القضا و الشهادات
- رسالههايى در رهن، خمس، زكاة، وقف، اجاره، احياء الموات و غصب
- رسالة تقليدية
- تقريرات و...
وفات
عالم بزرگوار، ميرزاى آشتيانى، در سال 1319 هجرى قمرى، در سن 71 سالگى در تهران وفات يافت. بدن مطهر اين عالم بزرگ به نجف اشرف منتقل شده و در يكى از حجرههاى داخل صحن در كنار بدن مطهر علامه شيخ جعفر تسترى و شيخ عبدالله جيلانى مازندرانى به خاك سپرده شد.