شفیعی کدکنی، محمدرضا


محمد رضا شفيعى كدكنى، متخلص به (م. سرشك)، در 19 مهرماه 1318ش در روستاى كدكن، يكى از ولايت‌هاى دوازده‌گانه نيشابور كهن و در خانواده‌اى روحانى چشم به جهان گشود. از كودكى به تشويق پدر به حفظ و فراگيرى شعر و آثار ادبى پرداخت. تربيت و آموزش نخستين وى، تربيت و آموزشى دينى و شاعرانه بود. مادرش نيز به غريزه شعر مى‌گفت؛ هر چند كه نوشتن نمى‌دانست.

شفیعی کدکنی، محمدرضا
نام شفیعی کدکنی، محمدرضا
نام های دیگر ش‍ف‍ی‍ع‍ی‌، م‍ح‍م‍درض‍ا

م. س‍رش‍ک‌

نام پدر
متولد 1318 هـ.ش
محل تولد نیشابور
رحلت
اساتید
برخی آثار حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر / نوع اثر: کتاب / نقش: تصحيح و تنظيم

مختارنامه (مجموعه رباعیات عطار)

الهی نامه

دفتر روشنایی

کد مولف AUTHORCODE3783AUTHORCODE

او پس از فراگيرى مقدمات علوم دينى در نزد پدر، وارد حوزه علميه خراسان شد. در حوزه به ويژه از شخصيت و آموزش شيخ هاشم قزوينى بسيار تاثير پذيرفت. او خود مى‌گويد كه از او «علاوه بر فقه و اصول»، عملاً آموختيم كه «از تنگ نظرى‌هاى قرون وسطايى به درآييم». جز هاشم قزوينى، اديب نيشابورى نيز نقش پراهميتى در پرورش علمى و معنوى وى بازى كرد. كدكنى درباره اديب مى‌گويد كه «او براى من هميشه استاد يگانه ادبيات عرب و بلاغت اسلامى در حوزه علمى خراسان بود.»

وى پانزده سال در حوزه‌هاى علميه خراسان، سرگرم فراگيرى بود. او آموزش فكرى- فلسفى و زيباشناختى خود را در حوزه آموخت. سراينده «كوچه باغ‌هاى نيشابور»، برخاسته از محيط آموزش و زندگى خود در سال‌هاى كودكى و نوجوانى «به عرفان و تصوف خاصه از نوع خراسانى آن تمايل شديدى دارد و در ميان عرفاى گذشته، شايد به ابوسعيد ابوالخير بيشتر علاقه داشته باشد.»

وى در مدارس جديد درس نخوانده است و از اين بابت، توشه خود را سبك نمى‌بيند. او در اين رابطه مى‌نويسد: «من از اين‌كه به مدرسه نرفتم، بسيار خوشحالم، يعنى مى‌فهمم كه يك نوع عنايت الهى بود... من اگر به شيوه معمولى به مدرسه مى‌رفتم، مسلماً اين مايه‌اى كه به فرهنگ اسلامى مربوط است، هرگز نداشتم... من يك دوره كامل درس طلبگى را تا مرحله‌اى كه اقران من تا آن زمان ادعاى اجتهاد مى‌كردند، خوانده‌ام. اينها كم نيست من هيچگاه از اينها حتى در يك مقاله هم استفاده نكردهام تا چه برسد به شعر. ولى غير مستقيم، يك نوع شناخت نسبت به گذشته فرهنگى ما به من داد و اين شناخت، فهم مثنوى يا فلان كتاب فارسى را براى من آسان‌تر كرده است.»

كدكنى پس از مطالعه دروس جديد و موفقيت در امتحان، وارد دانشگاه مشهد شد. در اين سال‌ها، او با ژرفا بخشيدن به دانسته‌هاى خود، به زمره نوجويان در پهنه شعر پيوست. ناگفته نماند كه آشنايى‌اش با دكتر شريعتى، زمينه‌ساز آشنايى او با شعر نو و نيمايى شد. در سال 1344 از دانشكده ادبيات اين دانشگاه فارغ التحصيل شد. در سال 1348 دوره دكتراى ادبيات فارسى را در دانشگاه تهران به پايان برد و از همان زمان، تدريس در دانشكده ادبيات را آغاز كرد.

گذشته از شعر، پژوهش در نقد ادبى، سبك‌شناسى و عرفان ايرانى، از مشغله‌هاى ذهنى اوست.

وى بنا بر «تلقى» خاص خود از «حقيقت شعر»، بر آن است كه شعر نبايد «مقيد به زمان و تقويم باشد» و براستى بخش چشمگيرى از سروده‌هايش، از اين خميره مايه گرفته است.

او به شهر خود نيشابور، تعلق خاطر خاصى دارد و در «مرثيه‌هاى سرو كاشمر» در شعرى به نام «در جستوجوى نشابور»، احساسات خودرا بيان داشته است.


وابسته‌ها