آئین بلاغت: شرح مختصر المعانی
آئين بلاغت، تأليف احمد امين شيرازى، شرحى فارسى بر کتاب مختصر المعاني سعدالدین تفتازانی (متوفى 792ق) است كه با قلمى روان نگارش شده است.
نام کتاب | آئین بلاغت: شرح مختصر المعانی |
---|---|
نام های دیگر کتاب | شرح مختصر المعانی |
پدیدآورندگان | سکاکی، یوسف بن ابیبکر (نويسنده)
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن (نويسنده) تفتازانی، مسعود بن عمر (نويسنده) امین شیرازی، احمد (شارح) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PJA 2028 /خ6 ت80232 |
موضوع | تفتازانی، مسعود بن عمر، 722 - 792؟ق. مختصر المعانی - نقد و تفسیر
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن، 666 - 739ق. تلخیص المفتاح - نقد و تفسیر زبان عربی - بدیع زبان عربی - معانی و بیان |
ناشر | [بی نا] |
مکان نشر | - - - |
سال نشر | 1371 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE20143AUTOMATIONCODE |
کتاب «مختصر المعاني» تفتازانى، شرحى است بر تلخيص المفتاح خطيب قزوينى (متوفى 739ق) كه آن نيز تلخيص مفتاح العلوم سكاكى (متوفى 626ق) است؛ بنابراين، در شرح امين شيرازى هر كجا كه «مصنف» ذكر شده، منظور خطيب قزوينى و هر كجا كه «شارح» آمده، منظور تفتازانى است.
جلد دوم کتاب، مشتمل بر پنج باب «متعلقات فعل»، «قصر»، «انشاء»، «فصل و وصل» و «ايجاز، اطناب و مساوات» است. جلدهاى ديگر در نسخههاى بعدى عرضه خواهد شد.
از مهمترين مباحث کتاب باب «فصل و وصل» است كه نويسنده در مقدمه کتاب پيرامون آن مىنويسد: «از مهمترين بابها و مباحث علم معانى است. در اهميت اين باب همين بس كه علمای فن بيان گفتهاند اگر كسى همه مباحث اين علم را بياموزد و اين باب را نخواند، بهرهاى از اين علم نبرده است» .[۱] همچنين در جاى ديگرى از کتاب مىنويسد: «مهمترين بحث علم معانى، باب فصل و وصل است و مدار و مركز اين باب بحث جامع است» .[۲]
شيوه نگارش شرح بدينگونه است كه تكهاى از عبارت کتاب ذكر و سپس شرح و توضيح شده است. گاهى نويسنده عبارتى را از خود افزوده و شرح كرده است؛ بهعنوان نمونه در صفحه 11 کتاب مىنويسد: «السكاكي ذكر» و سپس متذكر مىشود كه اين عبارت، جزء متن مصنف نيست، بلكه جزء شرح است كه براى روشن شدن متن بعد، شارح ذكر كرده است. وى توضيح مىدهد كه «چون عبارات مصنف، تلخيصشده از کتاب سكاكى است، گاهى فهميدن آن منوط به كلام ايشان است»، سپس به توضيح كلام سكاكى مىپردازد.
نويسنده اگرچه معمولاً قائلين اقوالى را كه خود در توضيحات خويش، مورد استناد قرار داده، نام نبرده است، اما از قائلينى كه مصنف از ذكر آنها خوددارى كرده، نام برده است؛ مثلاً مىگويد: منظور از بعضى در عبارت «لبعضهم»، شارح خلخالى است .[۳]
وى از قائلين اشعار، در ضمن مطالبش ياد مىكند؛ بهعنوان مثال در صفحه 17 شعر قبل را از خزيمى و شعر موجود را از على بن احمد جوهرى مىداند.
در مواردى كه قزوينى عبارتى از سكاكى را به دليلى تغيير داده، به آن اشاره شده است؛ بهعنوان مثال در صفحه 155 کتاب، عبارت سكاكى را ذكر و اشاره مىكند كه به نظر مصنف عبارت سكاكى ايراد داشته ولذا دو تغيير در عبارت صورت داده است. سپس دليل هريك از تغييرات را توضيح مىدهد و در انتها نيز چنين مىنويسد: «شارح بعداً مىگويد: حق با سكاكى است و تغيير مصنف بيجا و نادرست است».
از ويژگىهاى ممتاز نويسنده، رعايت مقام استاد و ذكر ياد او با عبارات احترامآميز است. او در بخشى از کتاب چنين از استاد خويش ياد مىكند: «استاد والامقام ما حضرت حجة الحق محمدتقى اديب نيشابورى...» .[۴]
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.