قانون شاهنشاهی
نام کتاب | قانون شاهنشاهی |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | مسعودی آرانی، عبدالله (مصحح)
بدلیسی، ادریس بن علی (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | JA 84 /ک5ب4 |
موضوع | پادشاهی - متون قدیمی تا قرن 14
علوم سیاسی - متون قدیمی تا قرن 14 کشور داری - جنبههای مذهبی - اسلام کشور داری - متون قدیمی تا قرن 14 کشور داری - کشورهای اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1387 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11765AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى:
«قانون شاهنشاهى» اثر ادريس بن حسام الدين بدليسى (متوفى 926ق) از جمله ذخاير گرانبهاى نثر بليغ فارسى و يكى از مظاهر درخشان انديشه، فرهنگ و ادب ايرانى، در موضوع اخلاق كشوردارى است كه توسط عبدالله مسعودى آرانى تصحيح شده است.
ساختار:
كتاب مشتمل است بر پيش گفتار مصحح، مقدمه مولف و چهار مقصد است. مقدمه داراى دو قضيه و هر كدام از مقاصد نيز مشتمل بر زير مجموعههايى است.
نثر كتاب لطيف و استوار است، با كلماتى ظريف و ملايم كه در آن هر موضوعى به قدر لازم شرح شده است. نويسنده با هنرمندى به آيات قرآنى و احاديث نبوى و گفتهها و سرودههاى بزرگانى چون سعدى و اوحدى مراغهاى و مولانا و سنايى استشهاد كرده و با عبارات مسجع و موازنهها و قرينهسازىهاى دلانگيز و ديگر محسنات لفظى خواننده را مشعوف و به خواندن مشتاق مىسازد.
گزارش محتوا:
مولف در اين كتاب، سياست را از زاويه شريعت نگريسته است و سخنان او همراه با وعظ و اندرز است. او مسلمانى پاك اعتقاد و پارساخوى و پايبند به تعاليم آسمانى است كه به بلاغت فارسى و عربى آشنايى و تسلط كافى دارد و اين همه به خوبى در كتابش جلوهگر است.
نويسنده در مقدمه به توضيح خلافت ربانى و تصديق نياز نظام جهان به سلطنت و جهانبانى افراد انسانى پرداخته است. سپس مثنوىاى در ثناى آل عثمان سروده است. وى در ادامه خود را اهل فقر و نيازمندى و خادم علوم دينى معرفى كرده و كتابش را قانون شاهنشاهى ناميده است.
مقصد اول:
در بيان مبادى ظهور لطيفه ربانى و استحقاق خلاقت رحمانى در نشأت انسانى است. نويسنده، عنايات غيرمتناهى الهى را به «وهبى» و «كسبى» تقسيم كرده و كوشيده است به كمك عباراتى شيوا و دلنشين به توضيح هر كدام بپردازد. در نظر او عطاياى وهبى شامل ايمان جبلى، طالع سعد، مكارم اخلاقى، علو نسب، ظاهر زيبا و خردمندى و فراست يا قوت حدس و كياست است. ايمان جبلى را منحصر در قبول اسلام مىداند كه بر ناصيه هر سعادتمندى در روز الست رقم زده مىشود.
وى هوش و فراست را از ديگر نعمتهاى خدادادى مىشمارد كه شرف نوع انسان به جوهر گرانمايه خرد و دانشورى است و سرفرازى آدمى به بلندى پايه نعمت هوشيارى است.
مقصد دوم:
در ذكر اخلاق و ملكات كه شايسته رتبت پادشاهى است و بيان فضايل خلقى و شمايل خلقى كه لايق به سرورىِ رعيّت است. نويسنده در اين بخش عقيده خويش را چنين بيان مىكند: «در كشور معنا، خلافت الهى مخصوص انبيا و اولياست و در كشور ملكِ صورت، سرورى و شاهى پايه قدر سلاطين و خلفاست». مؤلف خاطرنشان مىسازد كه «هرچند شاه بختيارى، مؤيد به تأييد و تقويت الهى باشد، ولى بزرگترين اسباب سعادت و كامكارى آن است كه تتبع و استقراى آثار و اخبار سلاطين سلف و پيروى اعمال و احوال اهل مجد و شرف كند».
نويسنده، شرط سرورى سلطان را خداترسى و پرهيزگارى و داشتن سلطه باطنى مىداند.
عفت، شجاعت، حكمت و عدالت را اصول اخلاق و ملكات كريمهاى مىداند كه شرط تحقق خلافت رحمانى است و براى هر يك تعريفى روشن و صريح دارد.
نويسنده هريك از اصول اخلاقى فوق را به شيوه برهانى با عباراتى مؤثر و دلنشين آراسته و با استفاده از آيات قرآنى و احاديث موثق و سخنان اولياى دين و مشايخ اهل يقين شرح داده است. پس از آن براى هركدام از اصول چهارگانه، فروعى آورده بدينترتيب كه براى اصل عفت، سخا و حيا را به عنوان دو شاخه و فرع برشمرده و شرح نموده است. براى اصل شجاعت، كبر نفس يا علو همت و حلم و وقار و غيرت يا حميت را ذكر كرده و فروع حكمت را سرعت فهم يا صفاى ذهن و تذكر و تحفظ دانسته و از صداقت و شفقت، وفا و حسن مكافات به عنوان فروع اصل عدالت نام برده و به توضيح آنها پرداخته است.
مقصد سوم:
در تفصيل اعمال و احوالى است كه شايسته مسند سلطانى است. نويسنده در توضيح اين مقصد، خلافت و سلطانى را اولاً ظليّت رحمانى دانسته، ثانياً چنين مرتبهاى را افضل مراتب انسانى و اعلا مناصب اين جهانى برشمرده است؛ لذا اورنگنشين چنين مرتبه و مسندى بايد متخلق به اشرف ملكات و اخلاق حميده باشد. شايسته حال سلاطين مسلمان آن است كه امر و نهى ايشان بر شرع انور منطبق و ملاك پسند يا ناپسند آنان رضا و خشنودى خدا باشد.
يكى از اصول مهمى كه پيش چشم مؤلف است، تعظيم شعاير دين و عمل به واجبات و پرهيز از محرمات در آشكار و نهان مىباشد؛ بهگونهاى كه سلطان در هر مقام و در هر حال خدا را ناظر بر افعال خود بداند تا هم خود به راه راست و طريق مستقيم برود و هم اتباع و اشياع او به متابعت شريعت عادت كنند. اگر محكومان سلطان بدانند كه او از سر اخلاص و اعتقاد به دستورات دين عمل مىكند، هرگز مجال عدول و انحراف از راه دين مبين نخواهند يافت و به مسلكى غير از طريق مستقيم انعطاف نخواهند جست. در حقيقت صدق معناى «الناس على دين ملوكهم» روشن مىشود. به دنبال اين مطلب مىگويد كه مردم بايد بتوانند بىهيچ مانع و رادعى حاجات خويش را به عرض پادشاه برسانند و اگر مظلومى قصد تظلم و دادخواهى داشته باشد، بايد بدون ترس و بيم قصه خويش به پادشاه عرضه كند و در اين امر به وزير و مشير و ميانجى توسل نجويد.
به پادشاهان نيكو نيت و اصلاحطلب توصيه مىكند كه از داشتن منهيان ديندار و امين براى ديدهبانى حال مظلومان و حاجتمندان و عرض تظلم و حاجت ايشان ناگزيرند. ديگر آن كه درشتى و نرمى را به هم درآميزد.
ديگر توصيه او به نگهداشت پيمان و صفاى دل و صدق گفتار پادشاه مىباشد، از نمونههاى دقت نظر و هوشمندى مؤلف در حفظ حشمت و شكوه سلطان، توجه و توصيه او بر اين است كه: «سلطان بايد به غير از اوقات توجه به اتمام مهّام و حاجات و به جز مجمع طاعات و عبادات از جمعه و جماعات، خود را بر نظر عوام الناس بسيار عرض ننمايد».
مقصد چهارم:
در كيفيت تحصيل سلطنت سرمدى به وسيله دولت دنيوى و تكميل سرورى صورى به واسطه اتصاف به كمالات معنوى است. نويسنده ابتدا به ابعاد دوگانه وجود آدمى اشارت مىكند كه: «نشأت گرامى وجود آدمى از دو گوهر متباين به تشريف جامعيت توصيف پذيرفته است»؛ سپس هريك را توضيح مىدهد و به شرح گوهر روحانى و جسمانى در وجود انسانى مىپردازد.
مولف، شرايط تحصيل سعادت و سرورى دنيا و آخرت را عبارت از معرفت، عبادت بر نهج شرايع و نواميس نبوى و احسان و نيكوكارى مىداند. براى نيل به معرفت، پادشاه بايد به دولت بىاعتبار و نعمت دنياى ناپايدار مغرور نشود و پيوسته خود را در مقام خشوع و خاكسارى بدارد. نيز عبادت او علاوه بر انجام واجبات و فرايض دين، دادگسترى و دادگرى بر وفق قوانين ملت مصطفوى است.
نويسنده توجه به امنيت راهها، بهرهمند ساختن مردم از نعمتهاى زندگى، آباد نمودن شهر و ديار مسلمين، ساختن پلها، احداث قناتها، تعمير خرابىها و بناى مساجد را از جمله لواحق احسان پادشاهان مىداند.
وضعيت كتاب:
مصحح كتاب جناب آقاى مسعودى آرانى با استفاده از دو نسخه موجود به تصحيح كتاب اقدام نموده است؛ البته نسخه كتابخانه سليمانيه را كه نسبت به نسخه ديگر كاملتر و صحيحتر به نظر مىرسد اساس قرار داده است.
در انتهاى كتاب نيز حواشى و توضيحات به همراه نمايههاى آيات، احاديث، اعلام، اشعار، و امثال ذكر شده است.
منابع مقاله:
مقدمه و متن كتاب
پیوندها