الأربعين في أصول‌الدين (رازی)

الاربعین فی اصول الدین (رازی)
نام کتاب الاربعین فی اصول الدین (رازی)
نام های دیگر کتاب
پدیدآورندگان فخر رازی، محمد بن عمر (نويسنده)
زبان عربی
کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏205‎‏/‎‏3‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏3‎‏الف‎‏4‎‏
موضوع کلام اشعری
ناشر مکتبة الکلیات الأزهریة
مکان نشر قاهره - مصر
سال نشر
کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE1065AUTOMATIONCODE


معرفى اجمالى

الأربعين في أصول الدين، يكى از با ارزش‌ترين كتب در علم كلام به حساب مى‌آيد، چنانكه افراد متعددى به اين كتاب مراجعه كرده و از مطالب اين كتاب استفاده نموده و يا گاه بر بعضى از مطالب آن ايراداتى نوشته‌اند.

ساختار و گزارش محتوا

مباحث اين كتاب در 40 مساله بيان شده است كه مؤلف هر موضوع كلامى را در مسأله‌اى بيان كرده و گاه يك مسأله از چندين فصل تشكيل مى‌شود.

المسألة الاولى: حدوث عالم. مؤلف در اين مسأله طى 3 مقدمه از حقيقت عالم و محدث بحث نموده و حدوث عالم را اثبات مى‌كند.

المسألة الثانية: در عدم شيئيت معدوم مى‌باشد.

المسألة الثالثة: در اين مسأله مؤلف علم به صانع را اثبات مى‌كند.

المسألة الرابعة: در اين مسأله بحث مى‌شود، از قدم، بقاء، ازلى و سرمدى بودن حضرت حق.

المسألة الخامسة: مسأله پنجم در مورد حقيقت حضرت حق مى‌باشد.

المسألة السادسة: در اين مسأله بحث شده است، از اين كه آيا وجود خداوند و حقيقت او يكى است يا نه؟

المسألة السابعة: مؤلف در اين مسأله از متخير نبودن حضرت حق بحث نموده است.

المسألة الثامنه: اين مسأله اختصاص دارد، به نفى مكان از وجود خداوند.

المسألة التاسعة: در اين مسأله از نفى حلول خداوند در موجودى بحث شده است.

المسألة العاشرة: مؤلف در اين مسأله نفى نموده است، محل بودن حضرت حق را بر موجودات.

المسألة الحادية عشرة: در اين مسأله كه از دو فصل تشكيل يافته، مؤلف ابتداء حقيقت قدرت را بيان كرده، سپس صفت قدرت را براى خداوند اثبات مى‌نمايد.

المسألة الثانية عشرة: در اين مسأله نيز طى دو فصل مؤلف اولا اثبات مى‌كند، علم را براى خداوند و سپس اثبات مى‌كند، علم حضرت حق را به تمام موجودات.

المسألة الثالثة عشرة: در اين مسأله مؤلف طى 3 فصل بحث مى‌كند از حقيقت اراده و مريد بودن خداوند و آراء و مذاهب مختلف را در مورد اراده بيان مى‌كند.

المسألة الرابعة عشرة: در اين مسأله از حيات خداوند بحث شده است.

المسألة الخامسة عشرة: اين مسأله در مورد زيادت صفات بر ذات مى‌باشد.

المسألة السادسة عشرة: در اين مسأله طى دو فصل از حقيقت ابصار و اسماع بحث شده و صفت بصر و سمع را در حضرت حق اثبات مى‌كند.

المسألة السابعة عشرة: در اين مسأله از حقيقت تكلم بحث شده و صفت تكلم براى حضرت حق تبارك و تعالى اثبات شده است.

المسألة الثامنة عشرة: در اين مسأله طى دو فصل بحث شده است، از حقيقت بقاء و اثبات شده است بقاء حضرت حق تعالى.

المسألة التاسعة عشرة: در اين مسأله طى 6 فصل مؤلف بحث مى‌كند، از اين كه خداوند مرئى است و به شبهات معتزله در عدم امكان رؤيت حضرت حق جواب مى‌دهد.

المسألة العشرون: در اين مسأله كه از دو فصل تشكيل يافته، بحث شده از استحالۀ اكتناه حضرت حق تبارك و تعالى.

المسألة الحادية و العشرون: در اين مسأله از وحدت صانع بحث شده است.

المسألة الثانية و العشرون: اين مسأله اختصاص يافته است، به خلق افعال بندگان.

المسألة الثالثة و العشرون: اين مسأله در مورد عموميت قدرت حضرت حق مى‌باشد.

المسألة الرابعة و العشرون: اين مسأله در مورد عموميت ارادۀ حضرت حق مى‌باشد.

المسألة الخامسة و العشرون: در اين مسأله بحث شده است كه حسن و قبح تنها به شرع ثابت مى‌شود.

المسألة السادسة و العشرون: اين مسأله اثبات مى‌كند كه افعال الهى معلل به علتى نمى‌باشند.

المسألة السابعة و العشرون: در اثبات جوهر فرد و بحث از جزء لا يتجزئ مى‌باشد.

المسألة الثامنة و العشرون: در بيان حقيقت نفس مى‌باشد.

المسألة التاسعة و العشرون: در اين مسأله بحث شده است از اثبات خلاء.

المسألة الثلاثون: در اين مسأله كه از 7 فصل تشكيل يافته، بحث شده از اثبات معاد جسمانى و روحانى و دفع شبهات آن.

المسألة الحادية و الثلاثون: در اين مسأله نبوت حضرت خاتم(ص) اثبات شده است.

المسألة الثانية و الثلاثون: در اثبات عصمت انبياء(ع) مى‌باشد.

المسألة الثالثة و الثلاثون: در بيان افضليت ملائكه بر پيامبران و يا برعكس آن مى‌باشد.

المسألة الرابعة و الثلاثون: در اين مسأله از كرامات اولياء بحث شده است.

المسألة الخامسة و الثلاثون: در اين مسأله طى 4 فصل بحث شده است، از ثواب و عقاب، انقطاع عذاب و خلود و به شبهات معتزله و مرجئه پاسخ داده شده است.

المسألة السادسة و الثلاثون: اين مسأله اختصاص يافته به انقطاع عذاب فساق.

المسألة السابعة و الثلاثون: در اين مسأله بحث شده است از شفاعت.

المسألة الثامنة و الثلاثون: در اين مسأله در مورد يقينى بودن ادلۀ لفظى بحث شده است.

المسألة التاسعة و الثلاثون: در اين مسأله طى 5 فصل بحث شده است از امامت، ادلۀ آن و امام بعد از پيامبر(ص).

المسأله الاربعون: در اين مسأله بحث شده است از مقدماتى كه مى‌شود در مطالب عقلى به آنها رجوع نمود.

اگر كتب كلامى اهل سنت به ويژه اشاعره كه بعد از فخر رازى نوشته شده است ملاحظه شود، در موارد متعددى به اين كتاب استناد شده است. بلكه از بعضى نقل‌ها چنين استفاده مى‌شود كه اربعين كتاب درسى بوده و در حوزه‌هاى علميۀ اهل سنت تدريس مى‌شده است. ابن رجب در كتاب العقود الدرية مى‌گويد: «و لازم الشيخ تقى الدين بن تيمية مدة و قرأ عليه قطعة من الاربعين فى اصول الدين للرازى».

در نقل‌هاى ديگران نيز از سيرۀ ابن تيميه چنين برمى‌آيد كه او اين كتاب را براى طلاب علم تدريس مى‌كرده است و در بعضى از كتاب‌هايش به عباراتى از اين كتاب استشهاد و يا عباراتى از آن را نقد مى‌كند.

مؤلف در اين كتاب بيشتر به مباحث اختلافى بين اهل سنت، خوارج، معتزله، مرجئه، شيعه و سائر مذاهب اسلامى مى‌پردازد و كتاب در بيان مباحث بيشتر سبقۀ فلسفى دارد تا نقلى و روايى.

از ويژگى‌هاى اين كتاب مى‌توان به‌موارد زير اشاره كرد:

  1. مسألۀ ولايت در كتاب اربعين: فخر رازى گر چه در بحث از امامت ادلۀ شيعه را رد مى‌كند و به آنها جواب مى‌دهد؛ ولى در مسأله آخر امامت از افضل صحابه بعد از نبى(ص) بحث كرده و مى‌گويد: در نزد اصحاب ما ابوبكر افضل است و براى افضليت او يك آيه و يك روايت از پيامبر ذكر مى‌كند.
    سپس مى‌گويد، در نزد شيعه افضل اميرالمومنين(ع) مى‌باشد. او ابتداء ادلۀ شيعه را به صورت اجمال در سه حجت بيان مى‌كند، بعد هر يك از اين 3 حجت را به تفصيل مورد بحث و بررسى قرار مى‌دهد كه در مجموع بيش از 30 دليل بر افضليت اميرالمومنين(ع) ذكر مى‌كند و به هيچ يك از اين ادله نقدى وارد نمى‌كند، بلكه در مواردى هم كه شبهاتى حول بعضى از ادله ذكر شده است، جواب مى‌دهد؛ مثلا يكى از ادلۀ افضليت حضرت اميرالمومنين(ع) قول آن حضرت است كه مى‌گويد: و الله لو كسرت لى الوسادة... لقضيت بين اهل التوراة بتوارتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و...». ابوهاشم به اين قول حضرت ايراد كرده كه اين كتب از كتب منسوخه است و طبق آن نمى‌شود حكم كرد، پس اين كلام دلالت بر فضل نمى‌كند.
    مؤلف در جواب ابوهاشم چهار دليل مى‌آورد كه اين كلام بر فضيلت حضرت اميرالمومنين(ع) دلالت دارد. فخر رازى در آخر اين ادله مى‌گويد: «و اما بقية الوجوه فهى اخبار ضعيفة و امثالها موجودة فى جانب ابى‌بكر على ما تشتمل عليه الكتب المصنفة فى هذا الجنس فهذا تمام الكلام فى هذا الباب و الله اعلم».
  2. معنى «مولى» در «من كنت مولاه فعلى مولاه»: در مورد اين كه معناى مولى در حديث غدير كه به تواتر از شيعه و سنى نقل شده، چه چيزى مقصود، در بين مسلمانان اختلاف در اين باره و در اين زمينه كتب و رسائل متعددى نوشته شده است. شيخ مفيد دو رساله در اين زمينه نوشته كه نقد كلام بعضى از اهل تسنن مى‌باشد كه قائلند مولى به معناى دوست و ولايت به معناى دوست داشتن است.

مؤلف يكى از ادلۀ افضليت حضرت اميرالمومنين(ع) را روايت پيامبر؛ «من كنت مولاه فعلى مولاه» مى‌داند. او در ترجمۀ روايت مى‌گويد: «لفظ المولى فى حق محمد(ص) لا شك انه يفيد انه كان مخدوما للكل و صاحب الامر فيهم و اذا كان الامر كذلك وجب ان يقال فى على انه ايضا مخدوم لكل الامة و نافذ الحكم فيهم و هذا يوجب كونه افضل الخلق». بلكه مؤلف در تأييد اين كه اين كلام دلالت بر افضليت آن حضرت مى‌كند، مى‌گويد عمر بعد از اين واقعه پيش اميرالمومنين(ع) آمده و گفت «بخ‌بخ يا على، اصبحت مولى كل مومن و مومنة الى يوم القيامة».

نسخه شناسى

اين كتاب براى اولين بار در سال 1353ق در حيدرآباد توسط مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية، به صورت سنگى در 49 صفحه به چاپ رسيده است.

نسخۀ موجود در برنامه: اين نسخه در سال 1406ق در قاهره توسط مكتبة الكليات الازهرية، با تحقيق و تعليق آقاى احمد حجازى السقا به چاپ رسيده است. اين نسخه در دو جلد و يك مجلد(354 و 342 صفحه) به طبع رسيده است.

كتاب حاضر؛ مشتمل است بر فهرست منابع تحقيق و فهرست موضوعات كتاب.


پیوندها

مطالعه کتاب الاربعین فی اصول الدین (رازی) در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور