تاریخ بغداد
نام کتاب | تاریخ بغداد |
---|---|
نام های دیگر کتاب | مدینة السلام |
پدیدآورندگان | عطا، مصطفی عبدالقادر (دراسة و تحقیق)
خطیب بغدادی، احمد بن علی (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | DS 79/9 /ب7خ6 |
موضوع | بغداد - تاریخ
بغداد - سرگذشت نامه جغرافیای تاریخی |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1417 هـ.ق یا 1997 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE2519AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
تاريخ بغداد يا تاريخ مدينة السلام، اثر عربى عالم قرن پنجم، احمد بن على خطيب بغدادى، با مقدمه و تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا الأهرام، به تشريح حال عالمان، محدّثان و بزرگان بغداد پرداخته است.
زمان آغاز تأليف، به درستى معلوم نيست، اما ظاهراً مؤلف تا هنگام مرگ پيوسته آن را تكميل مىكرده است؛ همچنانكه در شرح حال دو تن از بزرگان، سال درگذشت آنها را 463ق، ثبت كرده كه سال درگذشت خود او مىباشد[۱].
اهميت كتاب از جهت حيات علمى، در اين است كه از روشهاى تدريس و رويههاى علما در برخورد با شاگردانشان و نيز از مدارسى كه در دو قرن 4 و 5 هجرى وجود داشته و حلقات علمى و نشستهاى دانشمندان در مساجد به جهت حديث كردن و تدريس، گزارش مىدهد؛ چنانكه از نشاط علمى موجود در شهرهاى اسلامى آن دوران نيز خبر داده است[۲].
ساختار
كتاب، با دو مقدمه از محقق و مؤلف، آغاز و مطالب، در بيست و چهار جلد و هر جلد در چندين باب، ارائه شده است.
مباحث، ارائه شرح حال كاملى از افراد است كه شامل معرفى شخص بهوسيله ذكر نام، نسب، كنيه، شيوخ، شاگردان، برخى ويژگىهاى اخلاقى، جرح و تعديلهايى كه نسبت به آنها صورت گرفته و همچنين تاريخ درگذشت و محل دفن آنان مىباشد.
مؤلف، به شرح حال دانشمندانى كه در بغداد مىزيسته و يا از آن ديدار كردهاند، پرداخته است؛ ازاينرو، به نوشتههايى كه قبل از وى در شرح حال محدثين، خلفاء، أدبا و شعراء به رشته تحرير درآمده است، اعتماد كرده است.
نويسنده، دانشمندى نقاد و جستوجوگر است. وسعت اطلاعات و قابليت وى براى نقد و ارزيابى در آنجا ظاهر مىشود كه وى به بيان اوهام علماء و مصنفين گذشته نيز پرداخته و سپس آنها را تصحيح مىكند. اين اوهام مربوط به تاريخ وفات، ولادت، شهرهاى مورد سكونت و... مىباشد.
وى، در سند اخبارى كه نقل كرده، نهايت دقت را به كار برده، اما شرح حال غير محدثان را بهصورت محدود آورده و بسيارى از آنان را ذكر نكرده است.
گزارش محتوا
مقدمه مصحح، به ارائه شرح حال مفصلى از نويسنده و اثر او، اختصاص يافته است.
مقدمه مؤلف، مشتمل است بر وصفهاى تاريخى و جغرافيايى و نيز بيان آثار تمدنى بغداد از جمله آغاز بنا، وجه تسميه، حدود و مساحت، رودخانهها، پلها، مساجد، مقبرهها و بناها[۳].
مؤلف، از نواحى نزديك بغداد، بهخصوص مدائن، نيز سخن گفته و به تفصيل، به موضعنگارى بغداد پرداخته است[۴].
وى، در مقدمه، همانند بخش اصلى، مطالب را به شيوه محدثان، با نقل اسناد و نام راويان بيان كرده و گاه مشاهدات خود را از بغداد نوشته است[۵].
بيشتر منابع او در مقدمه، از آثار متقدم بوده- كه اعتماد وى را به اين آثار نشان مىدهد- و از منابع همدوره خويش كمتر استفاده كرده است. او، در مقدمه، به ترتيب از قاضى وكيع(متوفى 307)، نِفْطَوَيْه(متوفى 323) و هلال بن مُحَسِّن صابى (متوفى 448) بيشتر از ديگران استفاده كرده است[۶].
در متن اصلى كه شرح حال بزرگان بغداد است، شرح حال 7831 تن از بزرگان بغداد يا منسوب به آن آمده است. اين افراد را، از لحاظ گستره جغرافيايى، مىتوان به سه دسته زير تقسيم كرد:
- كسانى كه در بغداد يا حومه آن به دنيا آمدهاند، هر چند در منطقه ديگرى ساكن شده باشند؛
- افرادى كه مقيم آنجا بودهاند؛
- كسانى كه در آنجا توقف كرده يا حديث گفتهاند و يا افراد بسيار برجستهاى كه از آنجا گذشتهاند[۷].
با آنكه مؤلف كوشيده است افراد را از حوزههاى مختلف انتخاب كند، بيشتر به شرح حال عالمان دينى پرداخته است، بهويژه عالمان حديث يا كسانى كه با حديث سر و كار داشتهاند، بهطورى كه نزديك به حدود دو سوم زندگىنامهها، راجع به محدثان است. با وجود اين، وى راجع به محدثان شيعه تنها به آوردن افراد مشهور بسنده كرده و درباره محدثان مذاهب اهل سنت، به جز شافعى كه مؤلف پيرو مذهب او بوده، شرح كمترى داده است؛ ازاينرو، به او انتقاد شده كه نسبت به مذهب خويش سخت متعصب بوده و انصاف را رعايت نكرده است. برخى نيز به اين انتقاد پاسخ داده و متعصب خواندن او را ناروا دانستهاند[۸].
مؤلف، به جنبه دينى كسانى كه عالِم دينى نبودهاند نيز بيشتر از ديگر جنبههاى آنان پرداخته است. وى، شرح حال مشاهير ديگرى را نيز آورده است، از جمله: فقيهان، اصوليان، قاضيان، قاريان، مفسران، متكلمان، واعظان، زاهدان، صوفيان، اديبان، شاعران، داستانسرايان، آموزگاران، نويسندگان، خطاطان، منطقدانان، رياضىدانان، موسيقىدانان، آوازخوانان، منجمان، مورخان، نسبشناسان، خلفا، اُمرا، وزرا، اشراف، پزشكان، جراحان، گياهشناسان، تيراندازان و سواركاران[۹].
وى، زندگىنامهها را به ترتيب الفبايىِ نام شخص و نام پدر، تنظيم كرده و گاه، در حرف واحد يا حتى اسم واحد، ترتيب طبقاتى را اعمال نموده، در مواردى نيز به هيچيك از اين دو شيوه پاىبند نبوده است[۱۰].
زندگىنامهها، با شرح حال پنجاه تن از صحابهاى كه به مدائن وارد شدند، آغاز شده است و پيش از همه، شرح حال امام على (ع) با عنوان «امير المؤمنين و ابن عَم خاتم النبيين» و سپس امام حسن (ع) و امام حسين (ع) با عنوان «سيدا شباب اهل الجنة» آمده است[۱۱].
مؤلف، پس از شرح حال صحابه، جهت تبرك جستن به نام پيامبر (ص)، به شرح حال كسانى كه نامشان محمد است، پرداخته و سپس نام ديگران را به ترتيب حروف الفبا آورده است. سى و دو زندگىنامه نيز به زنان تعلق دارد كه به نظم الفبايى، در انتهاى كتاب ذكر شده است[۱۲].
نويسنده، در مواردى كه دو يا چند تن، همنام بودهاند، فردى را مقدم آورده كه تاريخ درگذشتش زودتر بوده و گاهى نيز برخى افراد را به عللى، مقدم بر ديگران ذكر كرده است؛ مثلاً زندگىنامه محمد بن اسحاق بن يسار را به جهت علو اِسناد وى در روايت و كهنسالى او، پيش از ديگر كسانى كه نامشان محمد بوده آورده است[۱۳].
اگر شخصى علاوه بر نام، به كنيه يا لقبش نيز شهرت داشته يا اگر درباره نام فردى، بين مؤلفان پيش از نويسنده، اختلاف بوده، شرح حال او را، به تفصيل يا به اختصار، ذيل هر يك از دو عنوان، ضمن ارجاع به عنوان ديگر، آورده است[۱۴].
مؤلف، گاهى با اينكه احتمال داده كه دو تن از كسانى كه در منابع پيش از او ذكر شدهاند، يك فرد بيش نباشند، چون قراين را كافى ندانسته، براى هر دو تن، زندگىنامه مجزا آورده است[۱۵].
وى همچنين در مواردى، براى شخصى كه نامش مطرح بوده، اما واقعيت خارجى نداشته، زندگىنامه آورده، ولى به ساختگى بودنِ آن فرد اشاره كرده است[۱۶].
وى، در تنظيم زندگىنامهها، پس از ذكر نام، كنيه و لقب، متناسب با هر فرد، به اين مطالب پرداخته است:
تاريخ تولد؛
فهرستى از نام استادان و شاگردان؛
سفرهايى كه براى گردآورى حديث انجام داده؛
احاديث مهمى كه روايت كرده؛
ارزش اِسناد روايى؛
مذهب؛
مكان زندگى؛
شيوه تدريس؛
ابيات برگزيده؛
ويژگىهاى اخلاقى و رفتارى؛
نحوه ارتباط با مقامات حكومتى؛
ديدگاههاى ديگران راجع به او؛
برخى تأليفات؛
تاريخ درگذشت؛
محل دفن؛
و...[۱۷].
وى، با آنكه به بسيارى از آثار افرادِ مذكور در تاريخ بغداد اشاره نكرده، از 446 اثرِ مكتوب متعلق به قرنهاى سوم تا پنجم در زمينههاى مختلف، ياد كرده است، از جمله زمينههاى علوم قرآنى و قرائت، تفسير، حديث و علوم آن، رجال، فقه و اصول، كلام و عقايد، منطق، ادب، تاريخ و تصوف[۱۸].
نويسنده، به ندرت مسائل را به بيان خود شرح داده و معمولاً رشته سخن را به ديگران سپرده است. وى در نقل مطالب، كوشيده تا براى پرهيز از ايجاد بدگمانى در خواننده نسبت به مؤلف، ديدگاههاى خود را غير مستقيم بيان كند. در اين زمينه، از جمله، مىتوان به زندگىنامه معاويه اشاره كرد. با اينهمه، در مواردى براى تصحيح اشتباهات ديگران، نظر خويش را به صراحت بيان كرده است[۱۹].
وى، معمولاً در شرح حال محدثان، از آنان يك يا چند حديث نقل كرده؛ ازاينرو، مىتوان كتاب را اثرى روايى نيز به شمار آورد. او در نقل اين روايات، از كتابهاى حديث و فرهنگهاى حديثى و روايى استفاده برده است. وى به تكرارى بودن رواياتى كه در دو يا چند زندگىنامه آورده نيز اشاره كرده است[۲۰].
در كتاب، روايات ضعيف نيز وجود دارد؛ ازاينرو، برخى از مؤلف انتقاد كردهاند، البته خطيب، اغلبِ اين روايات را نقد و بررسى كرده و به رد برخى يا ترديد نسبت به برخى ديگر پرداخته و نظر نهايى خود را بيان كرده است. موضعگيرىهاى وى در اين موارد، به دليل تسلط او بر حديث و علوم آن، مهم دانسته شده است[۲۱].
خطيب، از راههاى مختلف به نقد و بررسى روايات پرداخته است؛ ازاينرو، گاهى در مقام ترجيح ميان روايات متعارض، در مقابل محتواى يك روايت، رواياتى ديگر و معمولاً با اسنادى معتبرتر آورده است تا بدين وسيله، ضعف آن روايت را نشان دهد. همچنين هر گاه اِسناد روايت، ضعيف يا خدشهپذير بوده، با نقل اقوال گوناگون راجع به آن، خواننده را به دقت در آن برانگيخته است. گاهى نيز كه در معناى روايتى اختلاف بوده، نظر خود را بيان كرده و برخى اشتباهات ناقلان احاديث را در ضبط الفاظ احاديث تصحيح كرده است[۲۲].
وى در رواياتى كه اظهار نظرِ قطعى درباره صحت و سقم آنها ممكن نبوده، به اظهار شك و ترديد نسبت به آنها بسنده كرده است.
بغدادى به جرح و تعديل راويان نيز پرداخته و نظرهاى جرح و تعديلىِ مختلف را در زندگىنامه افراد آورده است؛ ازاينرو، بخشى از زندگىنامهها مربوط به ستايش يا مذمتى است كه درباره افراد گفته يا نوشته شده است. وى، يادآور شده كه درباره افرادى كه در مورد آنها اختلاف نظر وجود دارد، آنچه در آخرين كلام آورده نظر نهايى اوست و شايان اعتماد است[۲۳].
وى، هر گاه براى شناخت فرد، اطلاعات كافى نداشته، اظهار نظر نكرده و با ذكر اقوال گوناگون و احتمالات مختلف، نتيجهگيرى را به خواننده واگذار كرده است[۲۴].
با بررسى و مقايسه نقلهاى نويسنده و منابع او، معلوم شده كه وى در نقل مطالب، دقت داشته و در آنها دخل و تصرف نكرده و هيچگاه سخنان ديگران را به خود نسبت نداده است.
وى، به شرح حال رياضىدانان، منجمين و فلاسفه نپرداخته؛ چنانكه درباره رجال سياسى، فرماندهان جنگ، اديبان، شعرا و مغنىها نيز بهصورت كامل بحث نكرده است؛ ازاينرو، «تاريخ بغداد» يك كتاب تاريخى فراگير و شامل به شمار نمىآيد[۲۵].
ويژگى خاص كتاب، در توجه آن به «حديث» آشكار مىشود، چرا كه مؤلف، شرح حال حدود پنج هزار نفر از رجال حديث را در آن گرد آورده است[۲۶].
از جمله ويژگىهاى كتاب اين است كه دربرگيرنده برخى از كتابهايى است كه در تاريخ بغداد نگاشته شده و در حال حاضر در دسترس ما قرار ندارند.
نكته مهم ديگر، دقتى است كه از جانب نويسنده نسبت به اسناد روايات صورت گرفته است؛ چه اين روايات، مربوط به حديث و رجال حديث باشد و چه مربوط به تاريخ و ادب. با توجه به فقدان تعداد زيادى از مصنفاتى كه وى از آنها مطالبى را فرا گرفته است، اهميت أسانيد وى به اين كتابها روشن مىشود، چرا كه در واقع نويسنده با اين أسانيد، گويى خود آن كتابها را در اختيار ما قرار داده است[۲۷].
پرداختن مؤلف به روايات شاذ كه با اتفاق علماء مخالف است، از ديگر ويژگىهاى كتاب به شمار رفته و از گستره آگاهى وى نسبت به اين گونه روايات حكايت مىكند، چرا كه شناخت اين دسته از روايات، مستلزم احاطه و تسلط نسبت به ساير روايات و نيز شناخت اجماعهاست[۲۸].
كتاب، درباره تاريخ سياسى، نظامى و اقتصادى بغداد اطلاعات گستردهاى نمىدهد، ولى بُعد فرهنگى آن را از زمان بنيان تا ميانه قرن پنجم، مجسم مىسازد و از اين لحاظ غنى است. همچنين از متن زندگىنامهها، آگاهىهاى سودمندى درباره عالمان، اوضاع اجتماعى آنان و شيوه آموزش دوران پيش از مدرسه، به دست مىآيد[۲۹].
اين اثر، در واقع، دايرة المعارفى است از اعلام منسوب به بغداد از زمان بناى آن (145 - 146) تا سال 463 با نگاه ويژه به محدثان و عالمان دينى و تاريخ فرهنگى منطقه بغداد[۳۰].
بزرگان بسيارى در كتابهاى خود از اين اثر اقتباس كردهاند؛ از جمله، سمعانى در «الانساب»، ابن ماكولا در «الاكمال»، ابن ابى يَعْلى در «طبقات الحنابلة»، ياقوت حموى در «معجم البلدان و ارشاد الاريب»، ابن خَلَّكان در «وَفَيات الاعيان»، سُبكى در «طبقات الشافعية الكبرى»، ابن حَجر عَسقَلانى در «تهذيب التهذيب»، داودى در «طبقات المفسرين»، سيوطى در «بغية الوعاة» و ذهبى در همه آثارش[۳۱].
وضعيت كتاب
بر اين كتاب، ذيلهاى فراوانى تأليف شده است، از جمله ذيلهاى ابوالبركات سقطى (متوفى 509)، سمعانى(متوفى 562) و ابن نجار (متوفى 643). بر برخى از ذيلهاى تاريخ بغداد نيز ذيل نوشته شده است، از جمله ذيل ابن دُبَيثى (متوفى 637) بر ذيل سمعانى.
همچنين تلخيصهاى متعددى از آن و از برخى ذيلهاى آن نوشته شده است. چندين رديه نيز بر آن تأليف شده است، از جمله «السهم المصيب فى كبد الخطيب»، تأليف عيسى بن ابى بكر ايوبى (متوفى 624).
لسترنج، مستشرق انگليسى (متوفى 1933م)، با استفاده از مقدمه مؤلف، موضعنگارى بغداد را به انجام رسانده و ژرژ سالمون، مستشرق فرانسوى (متوفى 1907م)، اين مقدمه را به فرانسه و ياكوبلاسنر آن را به انگليسى ترجمه كرده است[۳۲].
تاريخ بغداد و ذيلهاى آن، آخرين بار با مقدمه و تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا در 24 جلد، شامل چهارده جلد با عنوان «تاريخ بغداد» و هشت جلد با عنوان «ذيول تاريخ بغداد» و دو جلد با عنوان «فهارس»، در بيروت به چاپ رسيد كه بهترين چاپ آن بوده و مبناى مقاله حاضر مىباشد[۳۳].
فهرست احاديث نبوى و تراجم تاريخ بغداد كه در تمامى جلدها ذكر شده، در دو جلد پايانى آمده است.
پاورقىها بيشتر به ذكر منابع پرداخته است.
پانویس
- ↑ دهقان، مرتضی؛ رئیسزاده، محمد: ج5، ص205
- ↑ مقدمه کتاب، ص22
- ↑ دهقان، مرتضی؛ رئیسزاده، محمد: ج5، ص205
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان، ص206
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان، ص207
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان، ص206
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: همان، ص207
- ↑ همان
- ↑ همان، ص206
- ↑ همان
- ↑ همان، ص208
- ↑ همان
- ↑ همان
منابع
1. مقدمه و متن كتاب؛
2. دهقان، مرتضی؛ رئیسزاده، محمد، دانشنامه جهان اسلام زیرنظر غلامعلی حداد عادل، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، تهران، 1380.