البلدان (ابن الفقيه)

البلدان (ابن الفقية)
نام کتاب البلدان (ابن الفقية)
نام های دیگر کتاب کتاب البلدان
پدیدآورندگان ابن فقیه، احمد بن محمد (نويسنده)

هادی، یوسف (محقق)

زبان عربی
کد کنگره ‏‎‏G‎‏ ‎‏93‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ب‎‏8
موضوع ایران - جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14

جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14

کشورهای اسلامی - جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14

ناشر عالم الکتب
مکان نشر بیروت - لبنان
سال نشر 1416 هـ.ق یا 1996 م
کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE2214AUTOMATIONCODE


معرفى اجمالى

البلدان ابن فقيه اثر ابوبكر احمد بن محمد بن اسحاق همدانى، معروف به ابن فقيه به زبان عربى و در حدود سال 290ق نوشته شده است. نويسنده در اين كتاب به معرفى و تشريح شهرهاى بزرگ دنيا پرداخته است.

البلدان را گروهى از محققان ستوده‌اند و حتى آن را جزو اصول و متون عمده جغرافيا محسوب داشته‌اند. از متقدمان، مقدسى و ياقوت، فراوان از آن نقل و به آن استناد كرده‌اند.

ساختار

كتاب با دو مقدمه از محقق كتاب يوسف الهادى و مؤلف در بيان مختصرى از زندگينامه نويسنده و اشاره به محتواى اثر، آغاز و مطالب در چهل و دو قسمت، ارائه شده است.

«البلدان» را نمى‌توان نوشته‌اى صرفاً جغرافيايى به شمار آورد. اين كتاب، در واقع مجموعه‌اى ادبى همراه با شعر و طنز است كه با استفاده از تأليفات ديگران نوشته شده و گزيده‌اى است كه مؤلف براى استفاده افراد غيرمتخصص علاقه‌مند گردآورده است.

مطالب كتاب، تا اندازه‌اى با نوشته‌هاى «جاحظ» مرتبط و نزديك بوده و بعضى از مؤلفان چون مقدسى، نويسنده را مقلّد جاحظ دانسته‌اند.

گزارش محتوا

مطالب كتاب با شرحى پيرامون آفرينش زمين و آسمان و اختلاف شب و روز آغاز شده است. اين مطالب مؤيد تصورى است كه تا پيش از اسلام نيز در ميان ايرانيان، يهودان و ديگران پيرامون هفت بخش بودن زمين وجود داشته است.

نويسنده به هنگام بحث پيرامون نخستين سير و سفرهاى عهد اسلامى، از حوادثى ياد كرده است كه بيشتر جنبه داستان‌سرايى دارد. از اين جمله، داستانى است كه به عُباده بن صامت از قبيله خزرج منسوب است كه از مردم مدينه و انصار پيامبر (ص) بود.

يكى از مسائلى كه نويسنده در كتاب خود بدان اشاره كرده، مسأله استفاده از نقشه جغرافيايى در ميان عرب‌هاست. آنان به‌ويژه پس از فتوحات، به كسب اطلاعات درباره اقوام و كشورها روى آوردند. اين اطلاعات در بسيارى از موارد با افسانه آميخته است زيرا در آن زمان، عرب‌ها هنوز با نقشه‌هاى جغرافيايى آشنايى نداشتند.

نويسنده درباره آشنايى عرب‌ها با نقشه جغرافيايى، به داستانى متفاوت با داستان طبرى، اشاره كرده و نوشته است هنگامى كه حجاج بن يوسف نماينده خود را نزد ديلميان فرستاد و آنان را به پذيرش اسلام و يا پرداخت جزيه دعوت نمود، ديلميان از پذيرفتن پيشنهاد او سرباز زدند. از اين روى دستور داد تا نقشه (صورة) ديلم و دشت‌ها، كوه‌ها، دره‌ها و جنگل‌هاى آن سرزمين را فراهم آورند.

ابن فقيه از وقايع عهد خلافت معتضد (279-289ق) ياد كرده و او را «خليفتنا» ناميده است. وى در ضمن، دوبار از مكتفى ذكرى به ميان آورده، ولى به عنوان خليفه از او ياد نكرده است. معلوم مى‌شود كه به هنگام نگارش كتاب، يا مكتفى هنوز به خلافت نرسيده بوده و يا اينكه نويسنده از آن آگاهى نداشته است.

نويسنده از وجود مسجد جامع سمرقند نيز ياد كرده است. وى به نقل از اصمعى مى‌نويسد كه بر دروازه سمرقند، با خط حميرى نوشته شده است كه از اين شهر تا صنعا، هزار فرسنگ و از بغداد تا افريقيه هزار فرسنگ و از سيستان تا دريا دويست فرسنگ است.

او برخلاف برخى، با صراحت از ورود برمك به مدينه در عهد خلافت عثمان و اسلام آوردن او ياد كرده و نوشته است كه وى پس از مسلمان شدن، نام عبدالله برخود نهاد.

مطالبى كه وى به نقل از سليمان سيرافى آورده نيز شايان توجه بسيارى است، زيرا از اين بازرگان مشهور ايرانى كه به سفرهاى دريايى پرداخته بود، جز بعضى داستان‌هاى افسانه‌آميز، تقريباً هيچ اطلاعى در دست نيست.

مسأله جالب ديگر، اينكه وى از وجود مسجدى در كنار كليسا، در شهر حمص ياد كرد است و اين نكته گفته «بارتولد» را مبنى بر اينكه در سده دهم ميلادى مسلمانان و مسيحيان در زير يك سقف به عبادت مى‌پرداختند، به ياد مى‌آورد.

نويسنده همانند ابن خردادبه، يعقوبى و ابن رُسته، كوشيده است تا مطالب نسبتاً منظمى از اوضاع قومى و نظام ادارى سرزمين‌هاى مختلف اسلامى ارائه كند. گرچه نوشته‌هاى او را از ديدگاه جغرافيايى نمى‌توان در حدّ آثار گروهى از جغرافى‌نگاران همزمان وى به شمار آورد، با اين وصف، از ديدگاه فرهنگى و تاريخى، در بعضى موارد برتر از آن‌هاست.

وى تصويرى روشن از ذوق ادبى و تمايلات جوامع روشنفكرى عربى زبان اواخر سده 3ق9/م ارائه كرده است. در دانش معاصر، نويسنده نه تنها از نظر بيان مطلب درباره آسياى ميانه و قفقاز شهرت دارد، بلكه نوشته‌هاى او درباره مسائل بازرگانى و خط سير بازرگانان يهودى و اسلاو نيز قابل توجه است.

با اين حال، مقدسى از فقدان نظم در كتاب او ياد كرده و نوشته است كه وى جز شهرهاى بزرگ را نام نبرده، روستاها و بخش‌ها را مرتب نكرده و چيزهايى در كتاب آورده است كه شايسته نيست. گاه از دنيا پرهيز مى‌دهد و گاه بدان مى‌خواند، گاه مى‌گرياند و گاه بازى مى‌دهد و مى‌خنداند. در كتاب او حشو و زوايد نيز كم نيست.

«كراچكوفسكى» نيز در اين مورد حق را به مقدسى مى‌دهد. در تأييد نظر مقدسى كافى است به سرفصل‌ها و موضوع‌هاى بخش نخستين كتاب، پيرامون آفرينش زمين و درياهايى كه زمين را احاطه كرده‌اند، شگفتى‌هاى آن، تفاوت ميان چين و هند، مكه، بيت‌الله الحرام، طائف، مدينه و مسجد آن، تفاوت ميان تهامه و حجاز، يمامه، بحرين، يمن، جدّى گرفتن هزليات و هزل شمردن مطالب جدى، ستايش خانه بدوشان و آوارگان، مصر و نيل، سرزمين‌هايى چون نوبه، حبشه، مغرب، بيت المقدس، دمشق، جزيره، بيزانس و غيره توجه شود. به عنوان نمونه هنگام وصف يك چشمه نزديك همدان به سه موضوع اشاره شده است: شرحى در ستايش آب سرد، همنوايى ميان عبدالقاهر و حسين بن ابى سَرْح در ستايش همدان و عراق و نكوهش آن‌ها و سرانجام موضوع ميهن دوستى.

صرف‌نظر از نقايص ياد شده، نويسنده به مسائلى اشاره كرده كه گرچه افسانه‌آميز به نظر مى‌رسد، ولى از ديدگاه تاريخى قابل توجه است. به عنوان نمونه، قديم‌ترين شرح پيرامون سمرقند در عهد اسلامى از وى مى‌باشد. به نوشته او گرد سمرقند، همانند بلخ و بخارا، ديوارى به طول دوازده فرسنگ با دوازده دروازه وجود داشته كه از چوب ساخته شده بودند و هر يك دو لنگه داشتند؛ در پشت هر دروازه، دو در ديگر وجود داشت كه ميان آن‌ها، جايگاه دروازه‌بانان بود.

آخرين حادثه تاريخى كه در كتاب ديده مى‌شود، مربوط به قتل عمرو ليث صفارى است كه به نوشته طبرى، حكم آن در آخرين لحظات حيات معتضد صادر شده و پس از مرگ خليفه صورت گرفته است.

وضعيت كتاب

خلاصه اثر با عنوان مختصر كتاب البلدان، به كوشش دخويه در 1885م انتشار يافته است. قسمتى از كتاب كه مربوط به بخش ايران مى‌باشد، توسط انتشارات بنياد فرهنگ ايران، با ترجمه فارسى ح- مسعود، در ديماه 1347ش منتشر شده است.در انتهاى اثر فهارس آيات قرآن، قوافى، اماكن و شهرها و محتويات در انتهاى اثر آمده است. پاورقى كتاب نيز مشتمل بر توضيح برخى عبارات و اعلام و درج منابع است.

منابع مقاله

1- مقدمه و متن كتاب.

2- دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج4، ص408.


وابسته‌ها