همدردان ناهمگون
| همدردان ناهمگون | |
|---|---|
| پدیدآوران | میرزایی، محسن (نویسنده) |
| ناشر | شیرازه کتاب ما |
| مکان نشر | تهران |
| سال نشر | 1397 |
| شابک | 2ـ73ـ8514ـ600ـ978 |
| موضوع | سردار شجاع، امیرحسین بن محمد باقر، - ۱۳۰۰؟. -- خاطرات, جنگ جهانی اول، ۱۹۱۴-۱۹۱۸م. -- ایران -- خاطرات, ایران -- تاریخ -- قاجاریان، ۱۱۹۳ - ۱۳۴۴ق. -- دولت مهاجرت , ایران -- تاریخ -- قاجاریان، ۱۱۹۳ - ۱۳۴۴ق. -- دخالت خارجی |
| کد کنگره | DSR ۱۴۵۳/س۴م۹ |
همدردان ناهمگون؛ یادداشتهای روازنۀ امیرحسین خان سردار شجاع از سفر مهاجرت؛ محرم 1335ق ـ ربیعالاول 1336ق به کوشش محسن میرزایی، آنچه در این کتاب آمده، یادداشتها و خاطراتی است از سفر مهاجرت؛ تلاش گروهی از ایرانیان برای بهرهبرداری از پیشامد جنگ جهانی اول برای مقابله با چیرگی روس و انگلیس که از استقلال ایران جز نمایی کمرنگ چیز دیگری بر جای نگذاشته بود.
گزارش کتاب
از رویدادهای مهم سال 1334 ه.ق/ 1915 میلادی در خاورمیانه، مهاجرت دستهجمعی گروهی از نخبگان ایرانی به صفحات غربی کشور است که منتهی به تشکیل حکومت موقت گردید و در یکی از بحرانیترین شرایط، ایران دارای دو دولت شد، یکی در تهران به ریاست دولتهای وقت و دیگری در غرب کشور به ریاست نظامالسلطنه مافی. این رویداد در تاریخ معاصر ایران به «واقعۀ مهاجرت» معروف است.
آنچه در این کتاب آمده، یادداشتها و خاطراتی است از سفر مهاجرت؛ تلاش گروهی از ایرانیان برای بهرهبرداری از پیشامد جنگ جهانی اول برای مقابله با چیرگی روس و انگلیس که از استقلال ایران جز نمایی کمرنگ چیز دیگری بر جای نگذاشته بود. این گروه از ایرانیان تنها راه نجات را در همراهی با آلمان و عثمانی، حریفان اصلی متفقین در این رویارویی دیده و در پی ناکامی در کسب قدرت فائقه در پایتخت در محرم 1334 در برابر پیشروی قوای روسیه به سمت تهران، راه مهاجرت در پیش گرفتند.
سردار شجاع از چهرههای مشهور و صاحبنام مهاجرین نیست. اگر چه در پارهای از فهارس مربوط به اسامی مهاجرین از او یاد شده است، اما مفصلترین اشارهای که از او شده است، شرح ذیل به قلم حاج عزالممالک اردلان است: «سردار شجاع پسر مرحوم سردار کل هم در کرکوک دیده شد که از ایران مهاجرت کرده، با یکی از اردوها همراهی کرده و بالاخره مجبور به مهاجرت شده بودند. شجاعالسلطنه برادر ایشان که صاحب منصب در قسمت ژاندرمری بودند، با قسمت افسران ژاندرمری در این عقب نشینی ملاقات شد».
در واقع اطلاعات بعدی کموبیش همانهایی است که از متن این یادداشتها میتوان دریافت و بعد از پیوستن وی به مهاجرین، آنچه در پارهای از دیگر منابع مربوط به تحولات این دوره در مورد سردار شجاع ثبت شده است.
در بخشی از این یادداشتها در این کتاب، سردار شجاع به دستگیریاش در ایام ریاست وزراء سپهدار تنکابنی اشاره دارد؛ اینکه «پارسال همچه شبی ـ [یعنی در 2 شوال 1334] ـ سپهدار تنکابنی پدرسوخته مرا گرفته در یوسفآباد حبس کرده بود»، بازداشتی که چهار پنج روز بیش به طول نیانجامید و در 7 شوال مرخص شده بود.
سردار شجاع در این یادداشتها جز اشارهای به آنکه حامل نامهای از سفارت عثمانی بود و اطلاعاتی راجع به آرایش نظامی روسها، در مورد دلیل ترک تهران و پیوستن به مهاجرین توضیحی نمیدهد. اگر چه در توضیح این امر به پیشروی مجدد قوای عثمانی به خاک ایران بعد از شکست قوای بریتانیا در کوتالعماره در جمادیالاول 1334 میتوان اشاره کرد و احتمال ادامۀ این پیشروی به سمت تهران که متفقین را به اندازهای نگران کرد که در تدارک ترک پایتخت برآمدند. اما به هر حال از جریان اصلی و اولیۀ مهاجرت در محرم 1334 یک سال میگذشت و پیشروی مجدد قوای عثمانی در صفحات غربی کشور اگر چه به حدی بود که باعث نگرانی متفقین و تدارک آنها برای ترک احتمالی تهران گردد، اما به موج جدیدی از مهاجرت میدان نداد که حرکت سردار شجاع را نیز بتوان از آن زمره دانست.
از اشارات گذرای سردار شجاع در بخشی از این یادداشتها چنین به نظر میآید که ملحق شدن وی به مهاجرین در اوایل محرم 1335 بدون اطلاع و اجازۀ مقام مافوق او ـ حشمت الدوله والاتبار وزیر جنگ کابینۀ وثوقالدوله ـ نبوده است و با توجه به شایعاتی که پیرامون احتمال ملحق شدن احمدشاه به قوای عثمانی وجود داشت ـ دور دوم ماجرای تغییر پایتخت ـ هیچ بعید نیست که تحرکات سردار شجاع به عنوان یکی از امرای متعمد دربار در یکچنین چارچوبی صورت گرفته باشد. اما به هر حال، با توجه به فراز و فرودهای تجربۀ مهاجرت ـ شکست و ناکامی در همان مراحل نخست کار و ضرورت عقبنشینی به خاک عثمانی و مراجعت مجدد به خاک ایران در پی فتوحات اخیر عثمانی ـ ترک خانه و کاشانه و پیوستن به مهاجرین، میبایست دشواری بوده باشد. کما اینکه هنوز چند صباحی از الحاق سردار شجاع به مهاجرین نگذشته بود که با پیشروی مجدد قوای بریتانیا در جبهۀ بینالنهرین، نیروهای علی احسانپاشا که همدان را نیز پشت سر گذاشته بودند، بار دیگر مجبور به عقبنشینی شدند و گروه همراه نظامالسلطنه نیز به گونهای که در این یادداشتها میخوانیم نیز به همچنین.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات