معجم المصطلحات الفقهیة

    از ویکی‌نور
    معجم المصطلحات الفقهیة
    معجم المصطلحات الفقهیة
    پدیدآورانشهرکانی، ابراهیم اسماعیل (نويسنده)
    ناشرذوی القربی
    مکان نشرایران - قم
    سال نشر1430ق
    چاپ1
    شابک978-964-518-345-3
    موضوعاسلام - اصطلاحها و تعبیرها - فقه - اصطلاحها و تعبیرها
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‎‏/‎‏ش‎‏9‎‏م‎‏6 147/2 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    معجم المصطلحات الفقهية، نوشته پژوهشگر معاصر، ابراهیم اسماعیل شهرکانی، فرهنگ‌نامه‌ای عربی به عربی و تخصصی است که به توضیح و تفسیر واژگان و اصطلاحات دانش فقه اسلامی بر اساس منابع فریقین می‌پردازد. نویسنده، تعریف‌ها و توضیح‌های خودش را با استناد دقیق به منابع معتبر و اصیل فقهی عرضه کرده است.

    هدف و روش

    نویسنده با تأکید بر اینکه من ادعا ندارم که اثر حاضر، کامل است و فقط کوشش دارم که برخی از خلأ‌ها را بپوشانم، افزوده است:

    • در ضمن جستجو و استقرای آثار مربوط به اصطلاحات فقهی، کتابی کامل و مطابق با عنوان نیافتم و دیدم که در غالب موارد مخلوط با بیان معانی لغات است؛ به ‌شکلی که نتیجه تحقیق، از اصطلاحات فقهی خارج می‌شود و عنوان و معنون مطابقت ندارد و یا اثری ناقص است و کفایت نمی‌کند و خوانندگان را به‌راحتی به مقصود نمی‌رساند.
    • در نگارش این اثر، روش فرهنگ‌نامه‌های امروزی، یعنی الفبایی را در پیش گرفتم؛ به این ترتیب که اصطلاحات هر باب فقهی را از الف تا یاء چیدم تا هر علاقه‌مندی سریع و آسان به هدفش برسد.
    • اصطلاح فقهی چیست؟ هرچه اصطلاح روایی باشد یا در نظر فقیهان اصطلاح شمرده شود.
    • در بین اصطلاحات فقهی، برخی از قواعد مرتبط در فقه را نیز داخل کردم و همچنین از برخی از اصطلاحات عمومی - البته در مواردی اندک - هم سخن گفتم تا فایده کامل شود. امیدوارم این فرهنگ‌نامه شامل همه اصطلاحات فقهی باشد و به همگان به‌خصوص به دانشجویان علوم دینی سود رساند[۱].

    ساختار و محتوا

    نویسنده، نخست به بیان اصطلاحات عمومی پرداخته و آنگاه از کتاب طهارت شروع کرده و به‌ترتیب کتاب‌های فقهی ادامه داده است و اصطلاحات هر کتاب فقهی را از الف تا یاء تنظیم کرده است. اولین اصطلاح تعریف‌شده در این اثر، «الآحاد» است و آخرین، «ولیّ الدم».

    نمونه مطالب

    • «عامّی»: جمعش عامّه است و آنان همه مردم هستند و در اصطلاح مقصود از عامّی، هرکسی است که به مرتبه اجتهاد نرسیده است، چه بهره‌ای از دانش داشته، چه نداشته باشد[۲].
    • «الإذن بالفحوی»: آن، تصرف در املاک دیگری همراه با علم به رضایت صاحب ملک است؛ مانند آنکه مالک، اجازه تصرف در خانه‌اش را به کسی بدهد که لازمه آن، اذن در خواندن نماز در آن خانه است؛ پس نماز در چنین صورتی صحیح است و «اذن تقدیری» نیز نامیده می‌شود؛ زیرا هنگام آگاهی به رضایت مالک در تصرف در اموالش، بنا بر تقدیر و فرض علم آن مالک به این تصرف، حاصل می‌شود[۳].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، ص7-8
    2. ر.ک: متن کتاب، ص43
    3. ر.ک: همان، ص11

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها