فرهنگ مردمی آثار مولوی
فرهنگ مردمی آثار مولوی | |
---|---|
پدیدآوران | سمرقندی، حیاتنعمت (نویسنده) |
ناشر | لوح فکر |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1399 |
شابک | 0ـ857885ـ964ـ978 |
کد کنگره | |
فرهنگ مردمی آثار مولوی؛ کلمه، ترکیبات و افادههای زبان زنده گفتگوی فارسی دری ـ تاجیکی مردم خراسان و ماوراءالنهر در آثار مولانا جلالالدین بلخی تألیف حیات نعمت سمرقندی، این کتاب دربرگیرندۀ مجموعهای است از ترکیبات و افادههای زندۀ گفتگوی فارسی دری ـ تاجیکی مردم خراسان و ماوراءالنهر در آثار مولانا جلالالدین بلخی. نویسنده باور دارد که بسیاری از این واژهها و ترکیبات از اصطلاحات رایج در سمرقند است و خود در دیباچه، شرح مبسوطی در اینباره ارائه میدهد.
ساختار
کتاب در چهار باب تدوین شده است.
گزارش کتاب
چنانکه محمد جلالالدین بلخی مولای روم همواره خویش را از مردم خراسان میشمرد و سالهای خوشی کودکی و درس مکتبیاش بیشتر در سمرقند گذشته است، زبان نظمش همرنگ زبان زندۀ گفتگوی و شیوگی خاص مردم فارسیزبان تاجیکان خراسان است. مولوی چه در «مثنوی» و چه در غزلیاتش از واژههای مخصوص زبان زندۀ گفتگوی و شیوگی فارسی دری ـ تاجیکی که بیشتر آنها امروزه هم در سمرقند زنده و به کار برده میشوند، استفاده کرده است.
همین طور مولانا در نظمش بیشتر به جای کلمههای معمول زبانی ادبی عمومی فارسی، مرادف آنها را «کلمههای معمول گفتگو و زبان زندۀ فارسی دری ـ تاجیکی» که در زبان مردم تاجیک سمرقند امروز هم به همین طرز و معنیها استفاده کرده میشود، کار فرموده است؛ برای مثال به جای کلمۀ خوب و نیک، «نغز» را سی مرتبه، به جای زشت و بد، «گنده» را 23 مرتبه، به جای صبح، «پگاه» را 18 مرتبه، به جای شام، «بیگاه» را 28 مرتبه و ..... .
مولانا در تجربۀ خود اثبات کرده که زبان زندۀ گفتگوی مردمی، خود زبان شعر اصیل است و برای خودنمایی زباندانی خود از واژههای مشکلپسند و دشوارفهم ساخته که در درخود مردم عادی نیست، استفاده کردن بدون احتیاج است و در این کتاب در قسمت لغت، توسط شرح تابشهای معنایی واحدهای لغوی نشان داده شده است.
کاربرد واژههای مخصوص زبان زندۀ مردمی، اصطلاحات، تعبیرات و ترکیبات گفتگوی فارسی دری ـ تاجیکی در تاریخ ادبیات فارسی، هنوز از مرحلههای اول تاریخ ادبیات فارسی آغاز یافته، بیشتر در زبان اثرهای ادیبان خراسان و ماوراءالنهر دیده میشود. هرچند از ابتدا زبان شعرایی که از خراسان و ماوراءالنهر برآمدهاند، از نظر استفاده نمودن کلمه و اصطلاحات خاص فارسی دری ـ تاجیکی خراسان، از زبان فارسی ادیبان غربی ایران تفاوت داشته باشد هم، با وجود آن زبان فارسی دری ـ تاجیکی زبان علیحدهای نیست، این همان زبان اصیل فارسی است، با تابشهای خاص خود.
مولانا در استفادۀ کلمه و عبارت، اصطلاحات و تعبیرات و ترکیبات، مثل و مقالات مردمی صاحب مهارت و استاد بینظیر، دانشمند بیهمتای زبان زندۀ مردمی است. او از جهت به کار بردن واژههای زبان زندۀ مردمی که امروزه هم در زبان زندۀ گفتگوی تاجیکان خراسان از جمله در سمرقند زنده است، از تمام شاعران گذشتۀ دورههای مختلف تاریخ ادبیات فارسی بیشتر به زمان کنونی نزدیکتر است. این نکته دلیل برجستهای بر پیوند عضوی زبان شعر مولانا با زبان زندۀ گفتگوی مردمی فارسی دری ـ تاجیکی است. مولانا سخنسرایی است که زبان شعر کلاسیکی فارسی را با استفادۀ عنصرهای خاص مردمی به زبان زندۀ گفتگوی مردم کلا پیوسته است. زبان شعر او زبان مردم است و در مسئلۀ پیوستگی زبان شعرهای خود با زبان مردم، مولانا از تمام شاعران و ادیبان دورههای دیگر تاریخ ادبیات فارسی جهانی برتری دارد.
این کتاب دربرگیرندۀ مجموعهای است از ترکیبات و افادههای زندۀ گفتگوی فارسی دری ـ تاجیکی مردم خراسان و ماوراءالنهر در آثار مولانا جلالالدین بلخی. نویسنده باور دارد که بسیاری از این واژهها و ترکیبات از اصطلاحات رایج در سمرقند است و خود در دیباچه، شرح مبسوطی در اینباره ارائه میدهد. در واقع هدف نویسنده از نوشتن این کتاب آن بوده که معنی واقعی واژههایی را که در مثنوی آمده و در فرهنگهای فارسی از جمله «فرهنگ معین» و «فرهنگ عمید» یا معنی نشده یا معنی جز آنکه مورد نظر مولانا بوده نوشته شده است، بیان کند. برای مثال در سمرقند کلمۀ «گاج» رایج است به معنای سادهدل و نادان. مولانا نیز از این واژه در این بیت استفاده کرده است:
این قضا را هم قضا داند علاج | عقل خلقان در قضا گیج است و گاج |
اما در نسخههای تصحیحشده، چگونه آمده است؛ در نسخۀ احمد فتاحی:
این قضا را هم قضا داند علاج | عقل خلقان در قضا گیج است و کاج |
نسخۀ گولپینارلی:
این قضا را هم قضا داند علاج | عقل خلقان در قضا گیج است و گیج |
نسخۀ جلالالدین کزازی:
این قضا را هم قضا داند الیج | عقل خلقان در قضا گیج است و گاج[۱] |
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات