عقلانیت و معنویت
| عقلانیت و معنویت | |
|---|---|
![]() | |
| پدیدآوران | ابراهیمی دینانی، غلام حسین (نويسنده) |
| ناشر | مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انسانی |
| مکان نشر | ایران - تهران |
| سال نشر | 1383ش |
| چاپ | 1 |
| موضوع | فلسفه اسلامی - عقل گرایی (اسلام) - اشراق (فلسفه) - ابراهیمی دینانی، غلام حسین، 1313 - - مصاحبهها |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | BBR ۱۴/الف۲ع۷ ۱۳۹۹ |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
عقلانیت و معنویت، نوشته دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی (متولد ۱۳۱۳ش)، فیلسوف و پژوهشگر حوزه حکمت و فلسفه که به بررسی عمیق مفاهیم عقلانیت و معنویت در بستر تفکر اسلامی میپردازد و جایگاه فلسفه اسلامی را در برابر چالشهای فلسفه غرب تبیین میکند، همچنین رابطه پیچیده عرفان و فلسفه را مورد کنکاش قرار میدهد.
اهمیت کتاب
- تلاش برای انسجام تفکر اسلامی: این کتاب میکوشد تا هماهنگی و عدم تضاد میان عقلانیت، عرفان، فلسفه و شریعت را در جهان اسلام نشان دهد و نشان میدهد که عرفان و فلسفه در بستر اسلامی چگونه میتوانند مکمل یکدیگر باشند[۱].
ساختار
کتاب در یک جلد تنظیم شده و شامل پنج بخش اصلی مفهومی است: «جایگاه فلسفه اسلامی در برابر فلسفه مغربزمین»، «سنت و تجدد»، «رابطه عرفان و فلسفه»، «حکمت اشراق» و «عقلانیت و معنویت در اسلام» که در ادامه فهرست آیات، اشعار و نمایه آمده است.
سبک نگارش
- تحلیلی و استدلالی: نویسنده بهدقت مفاهیم را تحلیل کرده و با ارائه استدلالهای منطقی، خواننده را به عمق بحث میبرد[۲].
- پرسشوپاسخ: در طول کتاب، سوالاتی کلیدی مطرح میشود و به آنها پاسخ داده میشود که این شیوه به پویایی و وضوح مباحث کمک میکند و ذهن خواننده را درگیر میکند[۳].
- رویکرد تطبیقی و مقایسهای: مقایسه اندیشههای مختلف، بهخصوص دیدگاههای فلسفی و عرفانی اسلامی در برابر یکدیگر و برخی اندیشههای غربی[۴].
- زبان روشن و شیوا: با وجود عمق و پیچیدگی موضوعات، نویسنده از زبانی نسبتاً ساده و قابلفهم استفاده میکند تا مطالب برای مخاطبان گستردهتری قابلدسترس باشد[۵].
گزارش محتوا
جایگاه فلسفه اسلامی در برابر فلسفه مغربزمین: این بخش با طرح سوال بنیادین درباره جایگاه فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غرب آغاز میشود. نویسنده به تاریخچه انتقال فلسفه یونانی به جهان اسلام و نقش مترجمان مسلمان میپردازد. او همچنین دیدگاههای متفکرانی چون امام غزالی را که منکر فلسفه بودند و همچنین نقش ابن سینا را بهعنوان یک فیلسوف برجسته که فلسفهای نوین ارائه کرد، بررسی میکند. این قسمت به تفاوتهای اساسی میان فلسفه اسلامی (با تاکید بر وحی الهی) و فلسفه غربی میپردازد و چالشهای فکری ناشی از نظریات متفکران غربی مانند داروین، فروید، و سارتر را برای جایگاه انسان و معرفت تحلیل میکند[۶].
سنت و تجدد: در این قسمت، مفاهیم "سنت" و "تجدد" تحلیل میشوند و رابطه آنها با اندیشه موردبحث قرار میگیرد. نویسنده تاکید میکند که تجدد صرفاً یک رویداد زمانی نیست، بلکه نوعی "اندیشه" و "نگاه نو" است. او به نقد دیدگاههای برخی از متفکران غربی در مورد مدرنیته میپردازد و لزوم حفظ ارتباط با گذشته برای درک صحیح حال و آینده را تشریح میکند. این بخش همچنین به سوالات اساسی درباره تعریف فلسفه و تمایز آن از علوم دیگر میپردازد و نشان میدهد که فلسفه به نیازهای فکری و بنیادی پاسخ میدهد، نه صرفاً نیازهای روزمره[۷].
ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام: در این بخش، از ماجرا گونه بودن فکر فلسفی، پیدایش فلسفه، تاریخ بشر از نظر آگوست کنت، رابطه فلسفه و طرح پرسش، نسبت فلسفه و دین و مخالفت عارفان و متکلمان، سخن به میان آمده است[۸].
رابطه عرفان و فلسفه: این بخش بهتفصیل به کاوش در رابطه میان عرفان و فلسفه میپردازد. نویسنده این دو را "دو رشته معرفتی متمایز" معرفی میکند که دارای "موضوعات و روشهای متفاوت" هستند. بااینحال، او نشان میدهد که در جهان اسلام، این دو حوزه همواره در تعامل بودهاند و بسیاری از فیلسوفان برجسته نیز به عرفان گرایش داشتهاند. تمثیل مولوی در مورد نقاشان چینی و رومی برای تبیین سطوح مختلف معرفت و محدودیتهای عقل استدلالی به کار میرود. داستان موسی و خضر نیز برای نشاندادن محدودیتهای عقل ظاهری در برابر حکمت باطنی استفاده میشود. این بخش تاکید میکند که عرفان نیز نوعی شناخت است که از طریق شهود و اشراق حاصل میشود، با روشی متفاوت از استدلال فلسفی. نویسنده همچنین به فیلسوفان عارفی مانند ابن سینا و سهروردی اشاره میکند که در تفکرشان عناصر عرفانی و فلسفی را در هم آمیختهاند[۹].
حکمت اشراق: این بخش به معرفی و تبیین "فلسفه اشراق" سهروردی، فیلسوف برجسته اسلامی میپردازد. سهروردی بهعنوان بنیانگذار این مکتب، اندیشههای خود را بر اساس مفهوم "نور" و "ظلمت" استوار کرده و در پی ایجاد پلی میان فلسفه یونانی (بهویژه افلاطون و ارسطو) و حکمت کهن ایران بوده است. بحث "اصالت ماهیت" سهروردی و نظریه معرفت اشراقی وی که بر مکاشفه و اشراق تکیه دارد بهتفصیل موردبررسی قرار میگیرد. نویسنده همچنین به نقش ایران باستان، حکمت خسروانی و اندیشه زرتشتی در شکلگیری این مکتب اشاره میکند و نشان میدهد که سهروردی چگونه توانسته است باتکیهبر این میراثها، فلسفهای نوین و اصیل را در جهان اسلام ارائه دهد و همچنین به نقد فلسفه تحلیلی میپردازد [۱۰].
عقلانیت و معنویت در اسلام: این بخش نهایی به بررسی جامع مفاهیم "عقلانیت" و "معنویت" در بستر تفکر اسلامی میپردازد. نویسنده تاکید میکند که عقلانیت و معنویت در اسلام نهتنها در تضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و معنویت حقیقی بدون عقلانیت پایدار نخواهد بود. او انواع مختلف "عقل" در سنت اسلامی را توضیح داده و نشان میدهد که معنویت حقیقی در چارچوب عقلانیت و تامل به دست میآید، نه صرفاً احساسات سطحی. این بخش به ارتباط تنگاتنگ عشق و خرد، وحی و عقل و چگونگی رفع تعارضهای ظاهری بین آنها در اندیشه اسلامی میپردازد. بر سنت تفسیری قرآن در تبیین عقلانیت و معنویت اشاره میکند و بر لزوم فهم یکپارچه دین و فلسفه در اسلام تاکید دارد[۱۱].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.
