روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران
روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران | |
---|---|
پدیدآوران | تفرشی حسینی، احمد بن علیرضا (نویسنده) افشار، ایرج (محقق) |
عنوانهای دیگر | یادداشتهای حاجی میرزا سید احمد تمجید السلطان تفرشی حسینی در سالهای 1321 تا 1328 هجری: به انضمام وقایع استبداد صغیر از نویسندهای گمنام |
ناشر | امير کبير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1386 ش |
چاپ | 2 |
شابک | 978-964-00-1049-5 |
موضوع | ایران - تاریخ - انقلاب مشروطه، 1324 - 1327ق. - سال شمار
ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. - سال شمار تفرشی حسینی، احمد بن علی رضا، - 1336ق. - خاطرات |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1453 /ت7آ3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
روزنامه اخبار مشروطيت و انقلاب ايران، به زبان فارسى، مجموعه يادداشتهاى ميرزا سيد احمد تفرشى حسينى (م 1300ش)، است. اين كتاب كه عنوان آن از سوى ناشر انتخاب شده، حاوى اطلاعات مفيدى در باب حوادث و ماجراهاى فاصله سالهاى 1321 تا 1328ش، مربوط به فرمان مشروطيت و تاريخ عصر انقلاب ايران است.
ساختار
كتاب، از چند بخش تشكيل شده است. بخش اول، مقدمه ارزشمندى به قلم مصحح تواناى اثر، ايرج افشار درباره مؤلف و يادداشتهاى اوست. پس از آن، متن يادداشتها به ترتيب سال و با ذكر عناوينى از سوى مصحح در حاشيه كتاب، براى جلب توجه خوانندگان آمده است.
«وقايع استبداد صغير»، عنوان جزوهاى از نویسندهاى گمنام است كه مصحح، معتقد بوده مكمل كتاب حاضر است و لذا آن را به كتاب افزوده است. از بخشهاى جالبى كه در انتهاى اثر مىتوان مشاهده نمود، تصاوير مربوط به دوران آزادى فكر، آغاز نهضت مشروطهطلبى، استبداد صغير و انقلاب مشروطيت است.
گزارش محتوا
با آنكه خاطرهنگارى سياسى در تمدن ايرانى، سابقهاى كهن دارد و برخى از خاطرهپژوهان غربى، كتيبههاى داريوش در بيستون را انقلابى بزرگ در شيوه خاطرهنگارى در عهد باستان دانستهاند و با آنكه خاطرهنگارى سياسى از اوايل عهد ساسانى به شهادت كتيبههاى شاپور اول و نَرسه و كَرتير موبد از سرگرفته شد و در دوران اسلامى نيز وقايعنگاران، رويدادهاى دوران خود را ثبت كرده و خاطرات پراكنده، در ادب پارسى و در پارهاى از آثار ديوانيان و مورخان و علما به جا مانده است، اما از نيمه دوم قرن 19 و اوايل قرن حاضر است كه خاطرهنگارى سياسى و سفرنامهنويسى، بهعنوان نوع مشخص ادبى ظاهر مىشود و در دوران 70 ساله ميان انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى مورد توجه قرار مىگيرد و پس از انقلاب، رونق فزاينده مىيابد.
نویسنده كه از صداقت و سادهدلى بىبهره نيست، در جريان حوادث انقلاب مشروطه، مردد و دودل بوده و جهتگيرى مشخصى نداشته است. از خلال نوشتههايش برمىآيد كه ميل او به جانب مشروطهطلبان بيشتر بوده و يا آنكه از ترس، چنين حالتى را در نوشتههاى خود بروز مىداده است. طبعاً چون نوكر دربار «محمدعلى شاه» است و رزقش از آنجا تأمين مىشده، نگران بوده كه چه به سرش خواهد آمد.
نقل قطعاتى از نوشته او دلالت روشنترى بر دودلى و نگرانى خاطر او دارد:
«باز مشروطهخواهان قوت گرفتند. نمىدانم چه وضعى است. گويا مشروطه امام و برحق است كه هميشه قوت با او است. اگر اين مرتبه هم خدا مشروطه را يارى كند بايد هواخواه مشروطه شد».
«قرآن، دروغ نيست. همين كه خلاف بر معاهده و شرايط قسم شد، مسلما پاپيچ و شخص قسمخورده گرفتار اعمال خود مىشود... تشكر مىكنم كه از اين بليه آسودهام. نه در نزد خدا مسئول و نه در نزد مشروطه، مطرود و مغضوبم. هرچند، ماها چهكاره هستيم...». بالاخره موقعى كه محمدعلى شاه خلع مىشود و احمد شاه بر سرير سلطنت مستقر مىشود، مىنويسد: «قربان خاک قدم رؤساى مشروطه و البته آنچه بگويم، كم گفتهام و نوشتهام. زنده باد علماى مشروطه و ظل السلطان و ستارخان و سپهدار و سردار اسعد و صمصام السلطنه و يپرم خان و حاجى سياح و مجاهدين. پاينده باد مشروطه. فنا شد استبداد...».
مؤلف، به مجلس شوراى ملى هم رفت و آمدى داشته است، خواه از باب سمتى كه در دستگاه داشته و خواه از براى سروگوش آب دادن. آنچه را شنيده، دروغ و شايعه و يا حقيقت، همه را در ياداشتهايش آورده است، البته روشن است كه برخى از مطالب، صحيح نيست و شايعهاى بيش نبوده است، مانند رفتن حاجى حسين امين الضرب به سفارت انگليس در تهران.
نویسنده كه از ديوانيان عصر قاجار است، به ضوابط دستور زبان و قواعد املايى توجه كافى ندارد. چنانكه مىدانيم در آن دوره، اغلاط املايى در نوشتههاى معمولى، بسيار ديده مىشود. مصحح كتاب، به اكثر اين اشتباهات در ذيل صفحات اشاره كرده و در چند مورد براى سهل شدن قرائت متن، كلماتى را ميان [] قرار داده و به متن الحاق كرده است.
با اين اوصاف، شيوه نگارش اين دستبهقلم غيرحرفهاى، بهقدرى شيرين است كه از يك پيك نيك معمولى، يك گزارش بسيار شادىبخش و خواندنى ساخته است: «روز يكشنبه، 3 ربيعالاول (سال 1321ش، حدود 7 خرداد)، جمعى از صبح، عازم تفريح گشته و متفقاً عزم سليمانيه را نموده و تهيه ناهارى را ديده و احمال و اثقال را بر الاغى حمل نموده و روانه گشتند و اسامى سياحان از قرار مسطور است: ميرزا انچوچك، كچول فندرسكى و ميرزا انتيرك و ميرزا عمو و ميرزا صامت و ميرزا مجنون كه به ميرزا سنج هم مشهور است و ميرزا سرخابمال و جناب صدرالدوله و از آلات طرب، تارى هم همراه داشتند. در نهايت خوبى و خرمى، دو و نيم از دسته گذشته در سليمانيه نزول فرمودند و عمو صامت اتفاق كرده ماء اللحم را علم نموده، بعضىها... استعمال میكردند و فكر يخ افتاده. ميرزا انچوچك، دامن همت به كمر بسته و قد مردى را علم نموده، سوار بر يعفور گشته، تشريف بردند و سايرين مشغول به كارهاى خود گشتند. مقارن ظهر، ميرزا انچوچك وارد شد؛ در صورتى كه به عارضش غبار تنهايى نشسته و به لباسش گل غريبى گرفته و به كلاهش نشان مردى زده و شلوارش از... و زمين ادب بوسيدن دريده و ماتحتش را در حين نزول به ارض، سگك ركاب مجروح نموده و حمار بىسر، فرار اختيار كرده و يخها در زمين غوطهور گشته و چون ماهى سقنقور در زمين فرورفته و به هزار ليت و لعل حمار خر را به دست آورد و به مرارتى، خود را با روى گشاده به احباء رسانده و از كثرت شوق و اظهار امتنان، چون گلش در برگرفتند و هريك به بيانى معذرت مىخواستند و بوسهاى چند بر سر و رويش نمودند و در پاداش، سقايت نمودند و به حالش آوردند».
در بخشى از كتاب با عنوان «واقعه بزرگ» مىخوانيم: «شب شنبه 9 رجب 1328، يك ساعت و نيم از شب گذشته، سه چهار نفر مجاهد به خانه آقا سيد عبدالله مجتهد بهبهانى رفته، در حالتى كه آقا در پشتبام نشسته بود و سه چهار نفر هم از طلاب خدمتشان بودهاند، مجاهدين بىدين ورود نمودند و آقاى بىچاره را هدف گلوله و موزر مىنمايند. تقريبا ده دوازده تير به آقا مىزنند و آقا را مىكشند و از خانه بيرون آمده، بدون آنكه كسى جلوگيرى بكند و گرفتار شوند.
روز شنبه، بازار بسته و مجلس را هم تعطيل نمودند و كسبه، قاتلين را مىخواهند. بعد از چهار پنج روز، در مدرسه مروى و مسجد شاه كسبه و غيره ختم مىگذارند و قاتل هم پيدا نشده».
نویسنده از ذكر هر مطلبى كه توجه او را به خود جلب كرده ولو اينكه يك گوسفند ناقص الخلقه باشد، دريغ نمىورزد. در بخشى از كتاب مىخوانيم: «روز سيزدهم شهر فوق، در خيابان در دست سيدى گوسفندى ديدم كه از پهلوى گوشش دستى مانند دست گوسفند كه يك چارك ذرع طول آن بود، بيرون آمده بود و آويزان بود....».
ذكر بلايا و حوادث طبيعى، مانند وباى سال 1322ش، سيل دامغان و زلزله سارى نيز از بخشهاى خواندنى كتاب است.
از ويژگىهاى شخصيتى نویسنده مىتوان به بزدلى، ترس و اضطرابى كه از آشوبهاى اجتماعى و قدرتطلبى اجانب سراسر وجودش را فراگرفته و در نوشتههايش انعكاس يافته اشاره كرد. اين موضوع تا آنجا پيش مىرود كه آرزوى مرگ مىكند: «اينقدر غصه مىخورم و مىترسم كه چه عرض كنم. نصف شدهام و مىترسم آخر به دست اجانب گرفتار شويم. اگر از دست اراذل و اوباش برهيم و بمانيم! بدهنگامهاى است. خداوند را قسم مىدهم به حق خمسه طيبه كه خونريزى نشود؛ اگر بشود كسى جلو نمىتواند بگيرد و اين رشته سر دراز پيدا خواهد كرد و آن به آن، توليد فتنه خواهد شد. آن وقت وطن در خطر است كه امنيت در مملكت نباشد... پس خوب است خداوند تا آن روز را نديدهام، مرگ مرا بدهد كه آسوده و بىخيال و بىغصه از اين قصهها باشم».
وضعيت كتاب
نسخه اصلى اين يادداشتها، در دفترچه محاسباتى فرنگى به قطع جيبى و خط شكسته نسبتاً ريز منشيانه تحرير شده و جمعاً بالغ بر 62 ورق است و يكى دو ورق از آن مفقود شده است. فهارس اعلام تاريخى و جغرافيايى به تفكيك و فهرست محلات، كوچهها و آثار مهم تهران و نيز فهرست مدنيات در كتاب قابل استفاده است.
منابع مقاله
متن و مقدمه كتاب.