تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون
| تاثير فرهنگ و جهان بينی ايرانی بر افلاطون | |
|---|---|
| پدیدآوران | پانوسی، استفان (نويسنده) |
| ناشر | مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران |
| مکان نشر | ایران - تهران |
| سال نشر | 1381ش |
| چاپ | 2 |
| شابک | 964-94459-6-8 |
| موضوع | افلاطون، 427؟ - 347؟ق. م. - فرهنگ ایرانی - فلسفه یونانی - تاثیر ایران |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | /ت2پ2 65 DSR |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون، اثر استفان پانوسی (متولد ۱۱ سپتامبر ۱۹۳۵ در سنندج، ایران) لغتشناس، فیلسوف، زبانشناس و شرقشناس آشوری تبار (آرامی) ایرانی است. موضوع کلی کتاب، بررسی و تحقیق درباره تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر فلسفه افلاطون است که بهصورت خاص به بازشناسی این تأثیرات و بررسی منشأ مفهوم مشارکت در فلسفه وی میپردازد.
ساختار
کتاب شامل یک ديباچه، شش بخش اصلی، بهعلاوه فهرست مآخذ، بخش یادداشتها به زبانهای اروپایی و دو واژهنامه (فارسی و اروپایی) است.
سبک نگارش
سبک نگارش در این کتاب، به دلیل ماهیت پیچیده موضوعات فلسفه، صریح و عمیق است و نویسنده ناچار بوده است تا از سبک متداول دور شود. ویژگیهای اصلی شیوه نگارش شامل موارد زیر است:
- پرداختن به موضوعات پیچیده و مطالب عمیق فلسفی، بهویژه در بخش مربوط به فلسفه افلاطون.
- استفاده فراوان و دقیق از پانویسها و نقلقولها که در مواردی زیرنویسها در پایان فصول قرار داده شدهاند.
- تلاش برای یکدستی در نگارش اسامی خاص یونانی، لاتینی و فارسی، بهویژه در مورد نامهای ایرانی و یونانی[۱].
گزارش محتوا
در دیباچه ضمن تأکید بر اهمیت احیای ارتباط دیرینه میان فلسفه و تحقیق، و لزوم جمعآوری مدارک و شواهد در این زمینه، به سبک نگارش کتاب که به دلیل محتوای پیچیده فلسفی، از دستور زبان فارسی فاصله گرفته و سادهسازی شده، اشاره شده است[۲].
بررسی وضع پژوهش دربارۀ تأثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون: این بخش به تحلیل وضعیت موجود پژوهشها در زمینه تأثیر جهانبینی ایرانی بر افلاطون اختصاص دارد. نویسنده در این قسمت اشاره میکند که دسترسی به منابع مربوط به این پژوهشها در ایران دشوار بوده و تحقیقات پراکنده است. هدف این بخش، بررسی جامع تمامی شواهد پراکنده و گوناگون، حتی کوچکترین اشارات، درباره این تأثیر است تا یک تاریخچه تاریخی درست ارائه شود[۳].
ایراد دلایل و شواهد دال بر اطلاع افلاطون از جهانبینی ایرانی و بهرهمندشدن وی از آن: در این بخش، نویسنده به ارائه دلایل و شواهد مستقیم مبنی بر آگاهی افلاطون از جهانبینی ایرانی و استفاده او از آن میپردازد. این دلایل شامل اشاره افلاطون به زردشت در مکالماتش و همچنین اشاره به مفهوم «ایدهها» (مثل) است که ریشه در جهانبینی ایرانی دارد[۴].
بازشناسی موارد تأثیر جهانبینی ایرانی در فلسفه افلاطون و ردهبندی آنها: هدف این بخش، طبقهبندی و دستهبندی موضوعی مواردی است که در آنها جهانبینی ایرانی بر فلسفه افلاطون تأثیر گذاشته است. این موارد شامل موضوعاتی مانند: تثبیت جهان مینوی و جهان مادی (پانوسی)، تثبیت آرمانشهری (فتحالله مجتبایی)، و اثبات ثنویت (دوگانگی) در فلسفه افلاطون و ریشههای آن در زردشت هستند[۵].
زردشت و سقراط: این فصل (ترجمه یک فصل کتابی به زبان آلمانی به نام زردشت تألیف آدولف بروربک) به مقایسه شخصیت و آموزههای زردشت و سقراط میپردازد. اگرچه زندگی سقراط بهتر مستند شده است، اما هر دو بهعنوان معلمانی از سنت باستانی تلقی میشوند. مقایسه میان آن دو نشان میدهد که سقراط فلسفه طبیعت را دنبال میکرده، درحالیکه زردشت دارای اندیشههایی والا و بنیادین بوده است[۶].
زردشت و آموزه مثل افلاطون: این بخش (ترجمه یک فصل کتابی به زبان آلمانی به نام زردشت تألیف آدولف بروربک) رابطه میان آموزههای زردشت و مثل (ایدههای) افلاطون را تشریح میکند. به عقیده نویسنده، مفهوم «مثل» در فلسفه افلاطون، در واقع پژواکی از اندیشههای زردشتی است [۷].
منشأ مفهوم مشارکت در نزد زردشت و در نزد افلاطون: فصل آخر به بررسی مفهوم محوری «مشارکت» میپردازد. این مفهوم که چگونگی پیوند جهان محسوس (ابدی) با جهان مینوی (ازلی) را توضیح میدهد، در نزد زردشت (از طریق اهورامزدا و اهریمن) و افلاطون دارای اشتراکاتی است[۸].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.