بخشی از تفسیری کهن به پارسی
بخشی از تفسیری کهن به پارسی | |
---|---|
پدیدآوران | مؤلف ناشناخته (قرن 4 ق) (نویسنده)
رواقی، علی (مقدمهنويس) آیتالله زاده شیرازی، مرتضی (مصحح) |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1375 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 4ق. نثر فارسی - قرن 4ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 93/5 /ب3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
بخشى از تفسيرى كهن به پارسى تفسيرى است ادبى كه از منابع ارزنده زبان فارسی به شمار مىرود. از آنجا كه آغاز و انجام كتاب افتادگى دارد، مؤلف و تاريخ قطعى تأليف آن، نامعلوم است؛ اما با توجه به شيوه كلى نگارش و همسانى آن با آثار منثور قرنهاى اوليه، بهويژه گونههاى زبانى منطقه خراسان، مىتوان حدس زد كه اين تفسير، در حوزه هرات تأليف يافته و تاريخ تأليف آن، حدود قرن چهارم و اواخر قرن سوم هجرى قمرى بوده است.[۱]
تحقيق و تصحيح اين اثر را مرتضى آيتالله زاده شيرازى به عهده داشته است.
ساختار
كتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب دربردارنده ترجمه و تفسير سورههاى اعراف، انفال، توبه، يونس، يوسف، رعد، ابراهیم، حجر و سوره نحل (تا آيه 69) مىباشد.
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن توصيف و معرفى نسخههاى كتاب، ويژگى كلى كتاب از نظر سبک و روش، نكات گويشى و دستورى و روش تفسيرى، بيان شده است. در آخر نيز تاريخ تأليف كتاب بررسى شده است.[۲]
در سياق كلى نگارش اين اثر، همسانى بسيار نزدیک با آثار منثور قرن سوم و چهارم هجرى ديده مىشود. مقايسهاى اجمالى با متون كهن ترجمههاى تفسيرى قرآن كريم كه اينك در دسترس است، ما را به استوارى و استحكام الفاظ و عبارات و در عين حال زيبايى و رسايى مطالب اين اثر، واقف مىكند.[۳]
مترجم با انتخابى بسيار استادانه، به نقل مفاهيم والا به زبان فارسی پرداخته است و با بيانى هنرمندانه و بهدور از تكلف و تصنع، چون سواركارى چابك بر مركبى راهوار، خواننده را نرم و آسان از پستىها و بلندىهاى زبان مىگذراند.[۴]
چنانچه اساس و پايه كار مترجم مفسر، بر موزون ساختن و تقطيع عروضى ترجمه باشد، توجه به سجع و توازن، امرى طبيعى و ضرورى است، اما در اين اثر نفيس كه اگر از لحاظ واژگان و تركيب زبان پارسى منحصر نباشد، از نفيسترين آثار زبان فارسی بهشمار مىرود، اساس كار مترجم مفسر يا مفسر مترجم، بر تقطيع و توزين نبوده و ظاهراً چنان تعمدى را هم نداشته است؛ زيرا اگر به ترجمه تنها بسنده مىنمود، شايد دست او براى چنين قصدى باز مىبود، اما توجه به نكات تفسيرى، احاديث، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و قراءات و لغت و قواعد دستورى، مترجم را از اين شيوه باز مىدارد.[۵]
با وجود اين، در لابلاى كتاب، پارهوزنهاى شعرى بسيارى مىبينيم كه آهنگين و از وزن ايقاعى برخوردار است و هرچند بيشتر شنيده و خوانده مىشود، جاذبهاش بيشتر مىشود.[۶]
مترجم مفسر، در زمينه ادب و رموز لغت فارسی و عرب، متبحر بوده است؛ دقت و امعان نظر در تجزيه و تحليل مفاهيم با ظرافت و موشكافى نشان از آگاهى عميق اوست.[۷]
يكى ديگر از ويژگىهاى اين اثر، تأثير گويش خراسان بزرگ در جاىجاى آن است كه براى نمونه، شمارى از آنها را كه با حركت بر روى حروف، آنها را آوايى كرده است، ذكر مىكنيم:
كفتند گُفتند، مِن مَن، اوفتَد و اوفتيد، بِم باشم، بِيم باشيم، تَه تو، بَنَه كورفيذ، نمىنُوَهَم، نَه بَيا نباشى، نويشت نوشت.[۸]
رسم الخط اين كتاب، مانند ساير كتابهاى قرون اوليه هجرى در ایران، به فارسی نوشته شده است كه شمارى از آن را در اينجا مىآوریم: چون «پ» و «چ» بهطور غالب با يك نقطه؛ نقطه روى «ذ»؛ نوشتن «گ» با «ك»؛ و احياناً نهادن سه نقطه زير «س» و دو نقطه داخل «ى»؛ تبديل «همزه» به «ه»: مىهفشردم؛ تبديل «ب» به «و»: وا خذاى، ميزوانى، تاويدن، نگاهوان، گوشوان، كوران (گبران)، تواهى؛ تبديل «ب» به «ف»: زفان؛ تبديل «پ» به «ب»: بسين؛ تبديل «ج» به «ژ»: كژ؛ تبديل «ز» به «ذ»: جذين؛ تبديل «ش» به «ژ»: دژوار، ژشت؛ تبديل «ف» به «و»: اوسهگانه، اوكنده؛ تبديل «ق» به «ك»: جوكى؛ تبديل «ن» به «همزه»: اواذه؛ تبديل «و» به «ب»: آباز، برزند، بابس؛ تبديل «ه» به «أ»: أُنيز و.[۹]
اگر بخواهيم براى اين كتاب، جايگاهى در ميان تفسيرهاى مترجَم بيابيم، بايد آن را در رديف تفسيرهاى ادبى و لغوى قرار دهيم. چه فراوانى شواهد منظوم و منثور و عنايت فراوان به اشتقاقهاى لغوى گواه اين مدعاست. شاهدى در اين زمينه نقل مىكنيم: در تفسير «... و إنا لفاعلون» گويد: چنين كنيم. لفاعلون آنست كه عرب گويند: نزلت بفلان فأحسن قرانا و فعل و فعل و فعل يكنون بهذه اللفظة عن أفاعيل الكرم و يقولون: غضب فلان فضرب و شتم و فعل و فعل و فعل يكنون عن أفاعيل الأذى.[۱۰]
نكته ديگرى كه در مورد روش تفسيرى مفسر مترجم لازم است گفته شود، اين است كه به شأن نزول آيات و رويدادهاى زمان نبوت نيز توجه داشته و به وقايع مربوط به آيات نيز اشاراتى دارد و چنانچه حكم آيهاى به آيهاى ديگر منسوخ شده باشد آن را نيز از نظر دور نكرده و به منسوخ بودن آن آيه اشاره مىكند؛ به عنوان مثال در آيه «يا أيها النبي حرض النبي...» گويد: تا ايذر محكم است. باقى آيت منسوخ است.[۱۱]
قرائتهاى اين كتاب، غالباً ً بر اصول قرّاء اهل سنت است و گاهى قرائتها را به اصحاب آنها نسبت مىدهد. از جمله اين افرادند: ابوعمرو، يعقوب، ابن كثير، ابن محيصن، خفاف، يعقوب خضرمى، كسايى، بوموسى، دهّان، حمزه، بزّى، ابن فليح و.[۱۲]
مفسر در بيان و توضيح لغات قرآن كريم، به اشعار سرايندگان عرب جاهلى و مخضرم و اسلامى و مولّد استشهاد مىكند و ابيات شاهد در اين كتاب اندك نيست و معمولاً از امرؤالقيس، ابوالعتاهيه، عمر بن ابىربيعه، عبدالمسيح، فرزدق، رؤبه، زهير بن ابى سلمى، الراعى، ابودلف، يحيى بن عمار، مثقب العبدى، جرير و بسيارى از ديگر شاعران عرب، با تعبير «قال الشاعر» و «كقول بعضهم» از آنها ياد مىكند.[۱۳]
مفسر علاوه بر اشعار شعرا، پارهاى از مطالب را با آوردن مثلى از زبان فارسی توضيح مىدهد؛ مثلاً در ذيل آيه «أفمن أسّس بنيانه...» گويد: اين الف و فا استفهام است كه سخن به آن مفتتح، چنانكه پارسىگويان گويند در آغاز سخن: باش، كسى كه چنين كند؛ در نگر كسى كه چنين كند؛ بشنو كسى كه چنين كند.[۱۴]
وى همچنين از احاديث پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و اقوال بزرگانى چون عبدالله بن عباس و دانشمندان اسلامى از قبيل ابن انبارى، ابن قتيبه، قطرب، ثعلب، عبدالله بن مبارك، ابوموسى اشعرى و ديگران، شاهد آورده است. ناگفته نماند كه در سرتاسر اين اثر، حتى يك بيت شعر فارسی ديده نمىشود.[۱۵]
دقت نظر در برگرداندن آيات قرآنى و انتقال مضامين والاى اين كتاب آسمانى در قالب واژههاى فارسی، به دور از تكلّف و تصنع، فراوانى شواهد منظوم و منثور و استشهاد به احاديث و اقوال و آراء دانشمندان اسلامى، از ديگر ويژگىهاى اين تفسير است.[۱۶]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست احاديث، اشعار و اعلام مذكور در متن، به همراه نمونهاى از واژهها و برابرهاى فارسی قرآن و تفسيرى و نمونهاى از واژهها و برابرهاى قرآنى و تفسيرى فارسی، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها به ذكر منابع، اختلاف نسخ و توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است.
پانويس
منابع مقاله
1- مقدمه و متن كتاب.
2- «نگاهى به كتابهاى تازه»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: كيهان فرهنگى، شهوريور 1376، شماره 135.