ابن منده، عبدالرحمن بن محمد بن اسحاق
ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن اسحاق (381-16 شوال 470ق/991-2 مه 1078م)، پسر بزرگ محمد بن اسحاق.
خاندان
ابن مَنْده، عنوان افراد خاندانى از محدثان حنبلى مذهب ايرانى که از سده 3 تا 7ق/9 تا 13م در اصفهان مىزيستهاند.
نسب
نسبت آنان به استندار فيروزان بن چهار بُخت از صاحب منصبان لشکری ساسانيان مىرسد که در فتح اصفهان اسلام آورد. شهرت منده از لقب ابراهيم بن وليد بن سَنده، نتيجه (نسل سوم) بُطّه، پسر استندار فيروزان، گرفته شده است.
ابراهيم نخستين محدث از اين خاندان محسوب مىشود. او احاديث کمى روايت کرد و در زمان خلافت معتصم عباسى (218-227ق) درگذشت. يحيى پسر ابراهيم با زنى از عبدِياليل به نام برّه ازدواج کرد و از اين رو خاندان وی گاه عبدی نيز خوانده شدهاند.
يحيى که ابونعيم او را ثقفى خوانده، از عبدالله بن زبير حُمَيدی حديث شنيد و ابوعلى صحاف از او نقل حديث کرده است.
خاندان ابن منده محدثان بسياری پرورد چنانکه ذهبى درباره آنان تأليف مستقلى نوشته است.
ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن اسحاق یکی از معروفترين افراد اين خاندان است.
تحصیلات، مشایخ، سفرها
عبدالرحمان نخست از محضر پدر بهره برد و پس از آنکه در اصفهان از ابوبکر ابن مردويه، ابراهيم بن خُرَّشيذ، ابراهيم بن محمد جَلاّب، ابوذر ابن طبرانى، ابوجعفر ابن مرزبان ابهری و جز آنان حديث شنيد، راهى سفر شد.
به نظر مىرسد که نخست در 406ق به سوی بغداد رفت. در آنجا از عمروبن مهدی، ابومحمد ابن بيّع، ابن صلت اهوازی، ابواحمد فَرْضى و هلال حفار حديث شنيد و آنگاه در سفرهايى که توالى آنها مشخص نيست به استماع حديث پرداخت: در واسط از ابن خَرَفه واسطى، در مکه از ابوالحسن بن جهضم صوفى و ابن نظيف فرّاء و در نيشابور از ابوسعيد صيرفى و ابوبکر حيری.
مشايخ ديگر او عبارتند از: ابوالحسن على جرانى، ابوعبدالله حسين بن فنجويه دينوری، محمد بن على نقاشى، محمد بن موسى بن فضل صيرفى، ابوعمر طلحى و محمد بن ابراهيم جرجانى. وی به همدان، دينور و شيراز نيز مسافرت کرد.
اجازه، نقل حدیث، راویان
ابن منده در روايت به اجازه بسيار اهميت مىداد و خود توانست به اخذ اجازه از حاکم نيشابوری، زاهر بن احمد سرخسى و ديگران نايل شود.
ابن منده نخست در 407ق، در حالى که هنوز بزرگان مشايخ او زنده بودند، به حديث گفتن پرداخت.
کسانى چون حسين بن عبدالملک خلال، ابونصر احمد غازی و ابوسعد احمد بغدادی از او روايت کردهاند.
امر به معروف و نهى از منکر، مخالفت با اشعریان، اهل بدعت
وی مردم را به پيروی از سنت تحريض مىکرد و با کسانى که آنها را اهل بدعت مىخواند، سرسختانه مقابله مىنمود. ابن منده در امر به معروف و نهى از منکر نيز سختگير بود و از کسى پروا نداشت.
وی همچون پدر از مخالفان اشعريان، بود، ازين رو از ابوبکر حيری که اشعری بود، حديث شنيد، اما از وی روايت نکرد.
گرچه سعد بن محمد زنجانى او و خواجه عبدالله انصاری را در زمان خود از پيشگامان مبارزه با اهل بدعت به شمار آورده، ولى به عللى که دقيقاً روشن نيست، خواجه عبدالله درباره ابن منده گفته بود که ضرر او برای اسلام بيشتر از سود اوست. احتمالاً گفته خواجه عبدالله ناظر به نسبت تجسيم بود که گمان مىرفت، ابن منده به آن اعتقاد داشته است. اما ذهبى به نقل از ابن منده آورده که وی خود را از اعتقاد به تجسيم بری مىشمرده است.
ابن اثير از گروهى در اصفهان به نام «عبد رحمانيه» ياد مىکند که در اعتقادات، خود را به عبدالرحمان بن منده منتسب مىدانستهاند، اما ابن رجب آنها را اهل بدعت مىداند و ابن منده را از آنچه آنها مىگويند و به او نسبت مىدهند، مبرا مىشمارد.
وفات
سرانجام ابن منده در اصفهان وفات يافت و در تشييع جنازه او خلقى کثير گرد آمدند.
آثار
الف - خطى: 1. التاريخ المستخرج من کتب الناس للتذکره و المستطرف من احوال الرجال للمعرفه،
2. الرد على من يقول «الم» حرف لينفى الالف و اللام و الميم عن کلام الله عزوجل (چاپ شده است)،
3. الکفايه،
موجود در کتابخانه ظاهريه،
ب - آثار يافت نشده:
1. تاريخ اصبهان،
2. تاريخ مکه،
3. حرمهالدين،
4. صيام يوم الشک،
5. کتابى در وفيات،
که ذهبى آن را به جامعيت وصف کرده است.[۱].
پانویس
- ↑ مؤذن جامى، محمدمهدی، ج4، ص700-699
منابع مقاله
مؤذن جامى، محمدمهدی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.