ابن فورجه، محمد بن حمد
ابن فورجه، ابوعلى محمد بن حمد بروجردی | |
---|---|
نام کامل | ابوعلى محمد بن حمد بروجردی؛ |
نامهای دیگر | ابن فورجه، ابوعلى محمد بن حمد بروجردی؛ |
تخلص | ابن فورجه؛ |
نسب | بروجردی؛ |
نام پدر | حمد بروجردی؛ |
ولادت | ح 380ق،330ق؛ |
محل تولد | ایران؛ |
محل زندگی | ری، اصفهان، بغداد؛ |
رحلت | ز 455ق؛ |
خویشاوندان | |
دین | اسلام؛ |
پیشه | شاعر، اديب؛ |
منصب | وزیر؛ |
اطلاعات علمی | |
درجه علمی | شاعر، اديب؛ |
اساتید | ابوالعلاء معری؛ |
معاصرین | ابن سيده، ثعالبى،باخرزی؛ |
برخی آثار | 1. الفتح على ابى الفتح، 2. التجنى على ابن جنى؛ |
اِبْنِ فُوَرَّجه، ابوعلى محمد بن حمد بروجردی شاعر و اديب ايرانى سده 5ق/11م.
معنای فورجه
معنای فورجه به درستى روشن نيست. خوارزمى آن را نامى زردشتى دانسته و شايد به استناد همين گفته، دجيلى آن را چنين توجيه كرده كه از «فور» (پور) و علامت تصغير «چه» (پسر كوچک) تركيب يافته است. قرائتى كه ياقوت و سيوطى پيشنهاد كردهاند، اگرچه با اين اشتقاق تناسب بيشتری دارد، در تلفظ بسيار ثقيل مىگردد.
از بررسى منابع چنين برمىآيد كه ابن فورجه نام دو شخصيت جداگانه و معاصر به نامهای حمد بن محمد و محمد بن حمد بن محمد است كه احتمالاً پدر و پسر بودهاند و تشابه نام و برخى ديگر از وجوه مشترک آن دو، موجب بروز آشفتگى و خلط در منابع شده است، به گونهای كه به آسانى نمىتوان برای هريک شرح حال جداگانهای تدارک ديد.
ابن فورجه در منابع
نخستين منبعى كه به زندگى محمد بن حمد اشارهای كرده، ثعالبى تذكرهنويس معاصر اوست كه وی را بروجردی، اهل اصفهان و مقيم ری و شاعر و نويسندهای برجسته خوانده و حدود 20 بيت از اشعار او را آورده است.
معاصر ديگر وی، باخرزی، بدون اشاره به نام كامل او، وی را وزير خوانده و يادآور شده كه او را در ری ملاقات كرده است. پس از باخرزی تا حدود دو قرن همه منابع درباره اين دو سكوت كردهاند.
جالب توجه اينكه در سده 7ق قفطى (د 646ق) كه گويا منابع بيشتری در دسترس داشته، دو شرح حال كاملاً جداگانه و متفاوت درباره اين دو نوشته است. آنچه وی درباره محمد بن حمد به دست داده، با اندكى تفاوت، گفتههای ثعالبى است، اما گفتههايش درباره حمد و اينكه او شاگرد ابوالعلاء معرّی بوده و صاحب دو كتاب الفتح على ابى الفتح و التجنى على ابن جنى است، تازگى دارد، ضمن اينكه وی ابياتى از اشعار حمد را نيز آورده و متذكر شده كه وی در 440ق در ری به تدريس اشتغال داشته است.
با اينهمه، گمان مىرود كه قفطى درباره ارتباط حمد با ابوالعلاء و نيز نسبت دو كتاب مذكور به وی دچار اشتباه شده باشد، زيرا با توجه به قصيدهای كه ابوالعلاء معری، در 400ق، در پاسخ محمد بن حمد نوشته و در بيت 4 آن او را ابن حمد خوانده، شک نمى توان داشت كه صاحب اين دو كتاب و كسى كه با ابوالعلاء ارتباط نزديک داشته، همان محمد بن حمد است، نه حمد بن محمد. اما به درستى نمىدانيم چرا ثعالبى در شرح حال او به اين دو كتاب اشارهای نكرده و آيا تا زمان حيات ثعالبى (د 429ق) اين دو كتاب نوشته نشده بوده و يا ثعالبى از آنها بىاطلاع بوده است. چه بسا همين امر نيز قفطى را به اشتباه انداخته باشد.
از زمان قفطى به بعد همه منابع، يا با استناد به گفتههای ثعالبى شرح حال محمد بن حمد را نوشتهاند و يا با استفاده از اطلاعاتى كه در انباه الرواه آمده، شرح حال حمد را آوردهاند، اما بيشتر منابع هر دو را يكى پنداشته و شرح حال آن دو را با هم خلط كردهاند.
ولادت
اندكى قبل از قفطى، ياقوت نيز دو كتاب مذكور را به محمد بن حمد نسبت داده، اما ولادت او را در 330ق نوشته و يادآور شده كه وی تا 455ق زنده بوده است و اين اندكى شگفت مىنمايد.
با توجه به آنچه گذشت و نيز اينكه اغلب منابع قابل اعتماد، محمد بن حمد را صاحب دو كتاب التجنى و الفتح دانستهاند، در اين مقاله به شرح حال وی مىپردازيم: برخى ولادت او را 380ق در نهاوند دانستهاند، ولى ياقوت بدون اشاره به زادگاه او، ولادتش را در 330ق نوشته، اما با توجه به برخى قراين از جمله قصيده ياد شده ابوالعلاء معری كه در 400ق در جواب ابن فورجه نوشته و در خلال آن او را در آغاز جوانى دانسته است، حدود 380ق برای تولد او صحيحتر مىنمايد. نيز در جايى ديگر صريحاً از بروجردی بودن ابن فورجه ياد شده است.
ابن فورجه و ابوالعلاء معری
ابن فورجه در جوانى به بغداد رفت تا از مجالس درس علمای آن روزگار بهره گيرد.
ورود او به بغداد مقارن با دوران اقامت يک سال و نه ماهه ابوالعلاء معری در اين شهر بود و ابوالعلاء اگرچه در آن روزگار نزديک به 40 سال بيشتر نداشت و هنوز به اوج شهرت خود نرسيده بود، باز در علم و ادب اعتبار فراوان داشت، از اين رو، ابن فورجه نزد او شتافت و برخى از آثار ادبى آن روز از جمله ديوان متنبى را نزد او خواند. با توجه به اينكه ابوالعلاء در رمضان 400 بغداد را به قصد معره النعمان ترک كرد، مىتوان گفت كه ابن فورجه در بغداد حدود 9 ماه بيشتر در ملازمت ابوالعلاء نبوده است.
اما در همين مدت كوتاه پيوند عاطفى چنان عميقى بين آن دو به وجود آمد كه ابوالعلاء هنگام ترک بغداد، در قصيدهای، او را ستود و جدايى از او را سخت غمانگيز خواند. گويا پس از بازگشت ابوالعلاء به معره النعمان نيز ارتباط بين آن دو قطع نشد و به گفته قفطى ابن فورجه برای كسب فيض بيشتر از محضر او به معره رفت.
ابوالعلاء معری در زندگى علمى و ادبى ابن فورجه تأثير شگرفى برجای گذاشت و او را همچون خود مجذوب اشعار متنبى ساخت، چنانكه در زمره راويان معروف شعر متنبى درآمد.
عصر ابن فورجه
عصر ابن فورجه اوج درگيريها و كشمكشهايى بود كه از اوايل سده 4ق بر سر اشعار متنبى آغاز شده بود. ابن فورجه نيز - چنانكه از كتاب الفتح برمىآيد - بيشتر شروح ديوان متنبى و رديههای آن از جمله الفسر الكبير و الفسر الصغير ابن جنى، الكشف عن مساوی شعر المتنبى صاحب بن عباد و رساله ابوعلى محمد بن حسن حاتمى (د 388ق) كه در آن متنبى متهم به سرقت افكار و انديشههای ارسطو شده است، مورد مطالعه و ارزيابى قرار داد و در برابر انتقادات آنان و ديگر مخالفان متنبى به دفاع برخاست.
دفاعيات او در بسياری موارد تند و با انتقاد شديد همراه است، مخصوصاً هر جا كه در مقام دفاع از متنبى، سخنى از صاحب بن عباد به ميان آورده، صاحب را سخت مورد طعن و استهزا قرار داده است و گفتههای وی را درباره متنبى و اتهام سرقت عقايد و آراء فلسفى افلاطون را كه صاحب بر آن تأكيد بسيار داشته، بىاساس و از روی جهل و نادانى خوانده و انتقاداتش را مايه فضاحت و رسوايى خود او دانسته است.
پس از ابن جنى و صاحب ابن عباد بيشترين حملات ابن فورجه متوجه قاضى جرجانى است و او را كه با آنهمه دانش و فضل در فهم صحيح برخى اشعار متنبى درمانده، نمىبخشايد. با اينهمه، خود از خردهگيری بر برخى ابيات متنبى و اشاره به لغزشهای او خودداری نكرده است.
آثار
ابن فورجه بيشتر شهرت خود را مديون دو كتاب الفتح على ابى الفتح و التجنى على ابن جنى است.
1-الفتح على ابى الفتح،
در واقع ردّيهای است بر كتاب الفسر الصغير كه ابن جنى در رد اشعار متنبى نوشته است و چنانكه مىدانيم بر ديوان متنبى شرحها و رديههای بسياری نوشته شده و يكى از نقاط ضعف متنبى كه هميشه دستآويز شارحان و منتقدان اشعار او بوده است، جنبه لغوی اشعار اوست. شرح ابن جنى (الفسر الصغير) نيز يكى از همان رديههاست كه بيشتر به اين جنبه شعر او توجه داشته است. بر اين شرح رديههای مفصل از سوی هواداران متنبى، از جمله زوزنى، ابوحيان توحيدی و ابن فورجه نوشته شده است كه رديه ابن فورجه از معروفترين آنهاست. ابن فورجه در اين كتاب با شواهد و دلايل متعدد به خردهگيريهای ابن جنى و اتهاماتى كه وی به متنبى نسبت داده، پاسخ گفته است و در ضمن آن، ابيات مشكلى را كه ابن جنى فروگذاشته، شرح كرده است. وی ضمن رد گفتههای ابن جنى به انتقادات و اتهامات ديگر ناقدان نيز پاسخ داده است. از اين رو اين كتاب عملاً به شرح ابيات مشكل متنبى بدل شده و در ميان شرحهای ديوان متنبى جايگاهى ويژه دارد. ابن فورجه در اين كتاب بيشتر بر انديشه نوشتههای استادش ابوالعلاء تكيه كرده است و حتى به نظر مىرسد كه گاه عين شرح او را با اندكى تفصيل آورده است. با اين حال دقتنظر و وسعت معلومات او را در ادب و لغت كه در جای جای كتاب آشكار است، نمىتوان ناديده گرفت و در تأييد اين گفته همين بس كه استاد وی ابوالعلاء گاه در شرح ديوان متنبى به گفتههای او استناد كرده است.
افزون بر ابوالعلاء، ديگر شارحان ديوان متنبى نيز از جمله ابن عبيدالله صقلّى و عكبری در شرح برخى ابيات به آراء او اشاره كردهاند. ابن سيده نويسنده معاصر او نيز چنانكه خود در شرح مشكل متنبى اشاره كرده، از اين اثر او اطلاع داشته و حتى به نظر مىرسد كه گاه بدون اشاره مستقيم به نام او از آن استفاده برده است.
ابن سيده و ابن فورجه اگرچه در دفاع از متنبى اتفاق نظر دارند، اما در انتخاب زمينه كار، به دو راه مختلف رفتهاند: ابن فورجه ابيات مشكل را برحسب ذوق و سليقه خود برگزيده و آنها را به ترتيب حروف ابجد شرح كرده است و چنانكه خود در مقدمه كتاب الفتح گفته، بيشتر به رفع ابهام از كلمات نامأنوس و ناآشنا توجه داشته و به جنبههای هنری و زيباشناختى اشعار او كمتر عنايت كرده است، حال آنكه ابن سيده بيشتر به معانى و تركيبات و صنايع بديعى پرداخته و در انتخاب ابيات، ترتيب زمانى و تكامل تدريجى اشعار او را در نظر گرفته، از اينرو ابتدا به شرح ابياتى كه وی در كودكى سروده است، پرداخته و سپس اشعار او را در مدح امرای حمص و يا سيفالدوله و كافور اخشيدی آورده است.
علاوه بر اين، ابن فورجه در برابر تهمتهايى كه به متنبى زدهاند و به ويژه سرقت انديشههای فيلسوفان، ايستادگى بسيار نشان داده و به سختى آنها را رد كرده است، اما ابن سيده هيچ اشارهای به رد و يا تأييد اين اتهامات نكرده است.
روی هم رفته، مىتوان گفت كه دفاع ابن سيده معتدل و دفاع ابن فورجه اندكى تعصبآميز است. ابن فورجه در آغاز الفتح مىكوشد پيچيدگى و دشواری شعر متنبى را به نحوی تعليل و توجيه كند. او برای اين كار 3 دليل مىآورد: يكى غرابت، از جمله وجود واژههای مهجور و نادر. دو ديگر استعمال فراوان مجاز؛ اما دليل سوم در تنها نسخه خطى اساس چاپ الفتح، از قلم ناسخ افتاده بوده است. اين كتاب نخستين بار با نام شرح مشكلات ديوان ابى الطيب المتنبى يا الفتح على فتح ابى الفتح در 1973م در مجله المورد به كوشش محسن غياض به چاپ رسيده و بار ديگر در 1974م با عنوان الفتح على ابى الفتح به كوشش عبدالكريم دجيلى در بغداد تجديد چاپ شده است.
كتاب ديگر وی:
2- التجنى على ابن جنى،
رديهای است بر كتاب الفسر الكبير ابن جنى كه قبل از الفتح نوشته شده و ابن فورجه در الفتح بارها از آن نام برده است.
به گفته سزگين نسخهای از آن در اسكوريال موجود است. اما با توجه به اظهارات دجيلى نسخه مذكور همان الفتح على ابى الفتح است و تاكنون نسخهای از التجنى على ابن جنى شناخته نشده است. علاوه بر اين دو كتاب، نسخهای خطى نيز با نام:
2-رساله فى تقويه الباه،
در كتابخانه حميديه در سليمانيه تركيه به نام او مضبوط است، اما در بيشتر فهارس، اين رساله به ابن سينا نسبت داده شده است.
ابن فورجه شعر نيز سروده است كه ابياتى از آن را در آثار ثعالبى، قفطى، ابن شاكر و صفدی مىتوان يافت. [۱].
پانویس
- ↑ فاتحى نژاد، عنايتالله؛ يوسفى اشكوری، حسن، ج4، ص416-414
منابع مقاله