سيرى در تربيت اسلامى
سیری در تربیت اسلامی | |
---|---|
پرونده:NUR30042J1.jpg | |
پدیدآوران | دلشاد تهرانی مصطفی (نویسنده) |
ناشر | دریا |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1385ش |
چاپ | نهم |
موضوع | اسلام و آموزش و پرورش، اسلام و آموزش و پرورش - جنبههاي قرآني |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /د8س9 / 230/18 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سيرى در تربيت اسلامى اثر مصطفى دلشاد تهرانى است که اين نوشتار، گذرى است بر شمارى از مهمترين بحث هاى تربيتى در اسلام که با تکيه بر پار هاى رهيافت هاى تربيتى قرآن کريم، حضرت پيامبر اکرم(ص)و امامان معصوم(ع)، پرداخته شده است.اين گفتهها در پنج بخش به سامان شده است.
بخش اول.مقدمات: در اين بخش با اشارت به ويژگي هاى آفرينشى انسان و توان رشد و تعالى بىهمال او، از جايگاه و ضرورت بحث تربيت مىگويد و يادآور مىشود بهترين راه تربيت، آن است که بر شناخت حقيقت انسان و همۀ نياز هاى او استوار باشد؛ يعنى، راه وحى.آنگاه با کاوش در مفهوم تربيت، آن را رفع موانع و ايجاد مقتضيات براى شکوفايى استعداد هاى انسان در جهت کمال مطلق، تعريف مى کند(ص 24).
بخش دوم.موانع و مقتضيات تربيت: از آنجا که تربيت با رفع موانع و ايجاد مقتضيات سامان مىيابد، در اين بخش به اين موانع و مقتضيات پرداخته مىشود و از اين رهگذر نخست از مانع و مقتضى اصلى تربيت؛ يعنى، دنيا و ترک دنيا سخن مىرود، آنگاه موانع و مقتضيات فردى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى تربيت به کوتاهى بررسى مىشود تا از اين راه، روشن شود که تربيت، فرايندى فرافردى است و با امور اجتماعى، سياسى و اقتصادى پيوند دارد.
بخش سوم.مبانى تربيت: در اين بخش از اهميت و جايگاه شناخت انسان در تربيت مىگويد.به ارزش خودشناسى اشاره مىکند.حقيقت انسان را مىآورد.به غايت تربيت و بايستى همسازى آن با حقيقت انسان مىپردازد، اهداف کلى که سرانجام به غايت تربيت مىانجامد؛ يعنى، اصلاح رابطۀ انسان با خدا، با خود، با جامعه، با طبيعت و با تاريخ را شرح و شماره مىکند.از شناخت فطرت ياد مىکند و پس از تعريف فطرت، مفهوم آن را با مفهوم طبيعت و غريزه مىسنجد و حقيقت فطرت را مىپردازد و از اقسام فطرت مىگويد و حقيقتجويى، خيراخلاقى، زيبايىدوستى، خلاقيت و ابداع و عشق و پرستش را فطريات انسان مىخواند و آنها را شرح مىدهد.آنگاه به عوامل تربيت مىرسد و نخست اشارتى دارد به رابطۀ ميان اعمال و ملکات آدمى با ذات او و نيز رابطۀ اعمال و ملکات انسان با امور برونذاتى او تا نشان دهد که عوامل مؤثر در ساختار تربيت انسان يا برونىاند و يا درونى؛ با اين حال انسان محکوم اين عوامل نيست چه، اينها علت تامۀ تربيت نيستند، بل به نحو اقتضا در تربيت مؤثر مىافتند.اين عوامل عبارتند از:
وراثت، محيط(خانواده، گروه دوستان، مدرسه، اجتماع، جغرافيا و طبيعت محل زندگى)، سختيها، کار، ماوراى طبيعت و اراده انسان که هريک به کوتاهى شرح مىشوند.
بخش چهارم.اصول تربيت: براى بسامان شدن ساختار تربيتى و رسيدن به هدف هاى کلى و غايت تربيت، کنش هاى تربيتى بايد بر اصولى استوار باشد که در اين بخش به شمارى از آنها مىپردازد. نخست از اصل اعتدال ياد مىکند و با اشاره به رعايت حد وسط و پرهيز از افراط و تفريط در امور زندگى و آيين تربيت، از رويکرد تربيتى اسلام به اعتدال مىگويد و به آيات و رواياتى در بايستى رعايت اعتدال در امور فردى، اجتماعى، نظرى و عملى اشارت مىکند.از اعتدال در امور روانى چون بيم و اميد مىگويد و اعتدال را بهترين راه تربيت مىخواند. آنگاه به اصل تدرّج و تمکن مىپردازد.تدرج و تمکن را معنا مىکند.لزوم تدرج و تمکن در تربيت را يادآور مىشود، از تفاوت هاى فردى و پيوند آن با اصل تدرج و تمکن مىگويد.توجه به تفاوت هاى فردى و رعايت اصل تدرج و تمکن را از سنت هاى الهى در تربيت مىشمارد و از وجود اين اصل در سيرۀ پيامبر اکرم(ص)و اوصياى او ياد مىکند. تسهيل و تيسير، اصل ديگرى است که آن را معنا مىکند.از آسانگيرى در تربيت اسلامى مىگويد و يادآور مىشود که آيين تربيت دينى، متين و ملايم است، چنانکه از قرآن و سنت برمىآيد و سرانجام به اهميت بيشتر رعايت اين اصل در دوران کودکى مىپردازد.
اصل زهد؛ روش اولياى خدا در تربيت بر زهد استوار بوده است.آنان مىکوشيدند در مردم روحيۀ زاهدانه بيافرينند، زهد اصل دين است.زهد مقول هاى جز رهبانيت است.برترين نمونه هاى تربيت اسلامى، پارسايانى تمامعيار بودند که زهدشان مثبت بود و تن به رهبانيت ندادند، برترين نمود زهد اسلامى، زندگى جناب پيامبر اکرم(ص) است.پس از برشماردن پايه هاى سهگانه زهد اسلامى، از ثمرات زهد(علم، حکمت، بصيرت، هدايت، آرامش، آسودگى، بىنيازى، آزادى، اصلاح، قوّت، عزّت، عظمت) ياد مىکند.
اصل تعقل؛ معناى تعقل، شأن عقل در روايات، تربيت عقلانى و نقش آن در حقيابى، حقپويى، حقخواهى و دريافت درست هستى، عقل معاد و عقل معاش بحث هاى آمده در شرح اين اصل است.
اصل تربيتى ديگر، تفکر است.تفکر درست، اساس تربيت اسلامى است.انسان جز با تفکر نمىتواند دريافتى درست از هستى داشته باشد.تفکر اساس زندگى انسان است. قرآن مردم را به تفکر مىخواند.تفکر بر فطرت استوار است.نظام تربيتى اسلام انسان را به تفکر در خدا، جهان، انسان و تاريخ مىخواند. اصل تدبر؛ در شرح اين اصل، تدبر را معنا مىکند.جايگاه تدبر را در تربيت مىآورد. به تلاش مربيان الهى براى هدايت مردم به تدبر اشاره مىکند و نمونههايى مىآورد و با گوشزد ثمرات تدبر، به اصل کرامت مىرسد.کرامت را معنا مىکند.از کرامت ذاتى انسان مىگويد.محور بودن کرامت در تربيت اسلامى را شرح مىدهد.راه کرامت آدمى را ياد مىکند و به نتايج کرامت و يا حقارت نفس مىپردازد. فراز پايانى اين بخش از آن اصل عزت است که در آن معنا و مفهوم و حقيقت عزت را مىنمايد.به نقش عزت در تربيت اشاره مىکند.راه دست يافتن به عزت(اطاعت خدا، تقواى الهى، انقطاع)را مىآورد و هريک را اندکى شرح مىدهد. فصل پنجم.روش هاى تربيت: نگارنده در اين بخش به شرح برخى روش هاى تربيتى اسلام مىنشيند.نخست روش الگويى را مىآورد و الگوپذيرى را سرشتى آدمى مىخواند و يادآور مىشود که اين ويژگى الگوپذيرى، آن را از بهترين و کوتاهترين روش هاى تربيتى نموده است.سپس به نقش الگوها در تربيت مىپردازد.مسئوليت الگوها را ياد مىکند.تربيت از راه الگو را تربيت عملى مىخواند.از تأثير تربيت عملى در متربى مىگويد و به الگوها در قرآن اشاره مىکند. روش محبت؛ محبت مؤثرترين روش تربيتى است، سهل است مفيدترين روش هاى تربيت از محبت نيرو مىگيرند.خداوند پيامبر گرامى(ص)را به اين روش آراسته است. محبت شيرازۀ هستى است و بدان کمال مىيابد.جناب پيامبر(ص)با محبت توانست سرسختترين کسان را دگرگون کند.محبت نياز فطرى انسان و آبشخور تربيت اوست. محبت گوهر وجود آدمى را جلا مىدهد و چيستى آدمى را شکوفا مىکند و سلامت روح و اعتدال روان مىآورد.کودک بيش از ديگران نيازمند محبت است و محبت بيش از هر روشى در ساماندهى شخصيت او مؤثر است.آنان که کودک را از محبت خويش محروم مىکنند، از حقيقت انسانى بىبهرهاند.در روش محبت بايد با اصل اعتدال سازگارى کرد و به افراط و تفريط نگراييد چه، آثار سوء در پى خواهد داشت.محبت اطاعت مىآورد و به همسانى و همراهى مىانجامد و اين نشان اهميت اين روش در تربيت است. روش تذکر؛ نويسنده از تذکر يادآورى نعمت هاى خداوند و مرگ و پيامدهايش را مىخواهد.معناى لغوى ذکر و تذکر را مىآورد.از ذکر قلبى و زبانى ياد مىکند.به نقش تذکر در تربيت مىپردازد.تأثير ياد خداوند را در عقل و فطرت و خوى آدمى گوشزد مىکند.از ياد مرگ و آثار تربيتى و اخلاقى آن مىگويد و آن را روش تربيتى سلف صالح و عالمان ربانى مىخواند. روش عبرت؛ عبرت از روش هاى تربيتى قرآن و پيشوايان معصوم است.عبرت با نظر بر دگرگوني هاى زندگى، رخداد هاى تاريخى، سرنوشت ملتها، حيات و مرگ تمدنها، سرانجام قدرتمندان و ستمگران و جز اينها دست مىدهد.معنا و مفهوم عبرت و اعتبار، نقش عبرت در تربيت، راه هاى بهدست آوردن عبرت و ويژگي هاى اهل عبرت، ديگر نکات اين جستار است. روش تربيتى ديگر، موعظه است که نگارنده در شرح آن، موعظه و وعظ را معنا مىکند.از نقش تربيتى موعظه مىگويد.به نياز انسان به موعظه اشارت مىکند و بايادآورى آداب موعظه به روش توبه روى مىکند و آن را يکتا روش جدا شدن انسان از کژى و نابايستى و پلشتى مىخواند و معناى توبه و استغفار را مىآورد و به نقش تربيتى توبه مىپردازد و از حقيقت توبه و توبۀ حقيقى مىگويد و آداب توبه را برمىشمارد. روش ابتلا و امتحان؛ اين روش نيکوترين روش در شکوفايى نيرو هاى نهفته انسان به شمار است.بىاين روش جايگاه آدميان مشخص نمىشود.ابتلا و امتحان ناموس الهى است و هميشه جريان دارد و همگان را دربر مىگيرد.نقش تربيتى ابتلا و امتحان، در پالايش آدمى و فراهم کردن زمينۀ اتصاف او به کمالات الهى خود مىنمايد. روش مراقبه و محاسبه؛ نويسنده اين روش را مؤثرترين روش براى تصحيح رفتار و حفظ کردار صالح و تداوم عمل نيک مىداند و اين روش را راهى براى پاس داشتن از خود مىخواند و بر آن است که اين روش را مرابطه خواندهاند.آنگاه مرابطه را معنا مىکند و از مفهوم آن در ميان اهل سلوک مىگويد.به مراحل چهارگانۀ مرابطه(مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه)مىپردازد و هريک را شرح مىکند. روش تشويق و تنبيه، فرجامين بحث کتاب است و در آن به شرايط عملى آن (شناخت، محبت، ظرافت، دقت)اشارت مىشود.از نقش تشويق و تنبيه در تربيت سخن مىرود و آداب دوازدهگانۀ تشويق و تنبيه شرح و شماره مىشود.در تربيت نفسانى از ضرورت پرورش جنبه هاى انسانى، ضرورت تربيت اخلاقى، پرورش وظيفهشناسى و تکاليف دينى ياد مىشود.[۱]
پانویس
- ↑ رفیعی بهروز ص 271-274
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش