نظرات فاحصة في قواعد رسم الکتابة العربية و ضوابط اللغة و طريقة تدوين تاريخ الأدب العربي
نظرات فاحصة في قواعد رسم الکتابة العربية و ضوابط اللغة و طريقة تدوين تاريخ الأدب العربي | |
---|---|
پدیدآوران | اثری، محمد بهجه (نويسنده) |
ناشر | وزارة الثقافة و الأعلام. دار الشؤون الثقافیة العامة "آفاق عربیة" |
مکان نشر | عراق - بغداد |
سال نشر | 1991م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
نظرات فاحصة في قواعد رسم الکتابة العربية و ضوابط اللغة و طريقة تدوين تاريخ الأدب العربي، نوشتۀ محمد بهجت اثری(1416ق-1322ق) است. این کتاب با هفت گفتار به مسائل مربوط به ضابطه های زبان عربی میپردازد. نویسنده خواهان اصلاحاتی در آنها است؛ نخستین بحث در بارۀ برخی از قاعدههای رسم الخط عربی است. او میگوید: رسم الخط اولین پایه از نردبان معرفت لغت است که باید ابزار آسانی برای این شناخت بوده و در آن تکلف نباشد. مثلاً، در برخی کلمهها نوشتن -رسم- الف در جایگاه یاء با تلفظ آن مغایرت دارد. این رسم الخط برای رعایت اصول صرفی است وگرنه، وجهی ندارد. و همچنین است در بارۀ افزودن اجباری الفی، که به نطق نمیآید، در آخر جمع برخی از فعلها و یا کاستن اجباری الفی، که به بیان میآید، در برخی از اسمها -مانند هذا، ذلک و هؤلاء- و یا اینکه الف بر کرسی واو و یاء بنشیند. بحث دوم دربارۀ آلت و ادات است که در لغت امروزین عرب گستره بیشتری یافته است؛ اشتقاق اسم آلت در نحو کلاسیک بر سه وزن استوار بود در حالی که امروزه به 24 وزن رسیده است. سومین بحث، در چگونگی بدست آوردن مشتقات از اصول لغت است و چگونگی توجیه موارد نادر است.
چهارمین بحث به کشمکشها بر سر بناگذاری لغت بر خیالپردازی است که از کژتابشدن سلیقهها نسبت به قانون درونی برای وضع لغت نشأت میگیرد. گاهی در برخی از زوایای این قانون نشانههایی از اختلال در ضابطههای نحویان و زبانشناسان دیده میشود. هفت مورد از این توهمها توهم حذف حرف زائد، حذف حرف اصلی، تغییر، فزونی حرف اصلی، اصالت حرف دگرگون شده، اصالت حرف زائد و عطف بر توهم است.[۱]
بحث پنجم، در برخورد فرهنگنامههای امروزین با واژههایی است که به سبب تصحیف، تحریف یا انحراف از معنای درستشان از شکل اصلیشان دگرگون گشتهاند؛ گاهی این معجمها واژههای اینچنینی را بدون درنظرگرفتن شرایطی که میتواند به شناخت درست واژه یاری برساند، در خودشان درج میکنند و یا کنار میگذارند.
بحث ششم دربارۀ واژههایی است که از در اثر تعامل تمدنها از صدر اسلام تا کنون به زبان عربی وارد میشود. آنگاه، فرهنگنامه ها این واژهها را بدون کاوش در بارۀ ریشۀ آنها در خودشان ثبت میکنند؛ القرسطون -القارسطون-، البرفرا، الکنکنه و الجغانه از این نمونهاند.[۲]
بحث هفتم، در بارۀ خط سیر تازهای در تدوین تاریخ ادبیات عربی است که در دو روش –منهج- دنبال میشود؛ نخستین راه، منهج علمای عرب است و منهج دوم روش مورخان اروپایی است. در نخستین رویکرد دانشمندان و نابغههای مسلمان بسیاری در بطن تمدن جهان اسلام پدیدار شدند و با تکیه بر دو عنصر اسلام و زبان عربی صدها جلد کتاب تألیف کردند؛ در رویکرد دوم با ادبیات محدود در حیطههای سرزمینی متعدد و زبانهای بیگانه از هم رو به روییم که قربانی انگیزههای سیاسی شده است. تأسف نویسنده این است که برخی از تاریخنگاران معاصر این رویکرد را برگزیدهاند.[۳]
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه کتاب