أصولالدين (تمیمی بغدادی)
أصولالدين | |
---|---|
پدیدآوران | بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر(نویسنده) |
عنوانهای دیگر | کتاب اصولالدين التبصرة البغدادية |
ناشر | دار الکتب العلمیة |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
چاپ | 3 |
موضوع | کلام اشعري |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 204 /ب7الف6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
أصولالدين، اثر عالم اشعری قرن پنجم هجری، عبدالقاهر بن طاهر تمیمی بغدادی، کتابی است که اصول دین اشاعره را به معرض نمایش گذاشته است.
این اثر، با نام «التبصرة البغدادية» نیز شناخته میشده است.[۱].
فخرالدین رازی در رساله «اصول دین»، محتوای این کتاب را در قالب اصل، بهعنوان مذهب اهل سنت آورده است.[۲].
ساختار
بغدادی در این کتاب کوشیده است تا در قالب پانزده اصل که خود آنها را «اصول دین» میخواند، طرح معرفتی منسجمی از الهیات اشاعره پی افکند و جالب اینجاست که وی هریک از این اصول را نیز در قالب پانزده مسئله بررسی کرده است و حاصل این طرح ریاضیگونه که تأثیر دانش ریاضی را بر دستگاه الهیاتی او نشان میدهد، 225 مسئله شده است. او فشرده این اصول را در کتاب «الفرق بين الفرق» نیز آورده است[۳].
گزارش محتوا
بغدادی معتقد است که بر هر شخص عاقل و بالغی واجب است که به حقیقت این اصول معرفت پیدا کند؛ زیرا در شاخههای هریک از این اصول، مسائلی هست که اهل سنت در مورد آنها یک اعتقاد واحد دارند و آنان کسانی را که با ایشان در این اصول مخالفت ورزند، گمراه میدانند. فشرده اصول اعتقادی اشاعره و اهل سنت از نگاه بغدادی ازاینقرار است:
اصل اول: بغدادی در این اصل همچون سایر فیلسوفان و متکلمان رئالیست، پس از مسلم انگاشتن عالم خارج از ذهن، معرفتهای زاییده از ادراکات بدیهی، حسی و استدلالی را واقعنما و معتبر میانگارد و از این رهگذر، سوفسطاییان را که منکر علوم و حقایق اشیائند، گمراه و کافر میخواند[۴].
اصل دوم: عالم همه موجودات جز خدا حادث است و بهجز خدا و صفات ازلی وی همه آفریده و مصنوع خداست. خدا، مخلوق و مصنوع و از سنخ عالم و اجزای عالم نیست. ساختار عالم از جواهر و اعراض ترکیب یافته و جسم از اجزای لایتجزا تشکیل شده است. در این میان کسانی چون ابراهیم بن سیار نَظّام و فلاسفهای که جزء لایتجزا را منکر شدهاند، کافرند[۵].
اصل سوم: برخلاف عقیده دهریه، همه پدیدهها محدثند و صانع دارند. ثمامة بن اشرس و برخی از معتزله که افعال متولد را فاقد فاعل میدانند، کافرند. خدا نهایت، حد، صورت، اعضا و احساس ندارد و مکانی او را محدود نمیکند؛ حرکت و سکون ندارد و واحد است و همیشه باقی است.[۶].
اصل چهارم: برخلاف آنکه معتزله صفات خدا را نفی میکنند، این صفات همچون قدرت، حیات، اراده، سمع، بصر و کلام، صفاتی ازلی و نعوتی ابدیاند. خدا بر همه مقدورات تواناست و این مقدورات هرگز پایان نمییابند. خدا به همه حوادث از ازل داناست. مؤمنان در آخرت خدا را رؤیت میکنند. هیچ رویدادی در عالم رخ نمیدهد، مگر آنکه از ازل خدا آن را خواسته باشد. کلام خدا قدیم و غیر مخلوق و حاوی امر، نهی، خبر و وعد وعید الهی است. «وجه» خدا همان ذات خداست. چشم خدا به معنای آن است که او اشیاء را میبیند. دست خدا به معنای قدرت او و تکیه زدن خدا بر عرش به معنای پادشاهی و سلطنت اوست[۷].
اصل پنجم: اسماء خدا توقیفی است و تنها اسمهایی را میتوان در مورد خدا بهکار برد که در قرآن یا سنت صحیح یا اجماع امت برای خدا معین شده است.[۸]
اصل ششم: خداوند خالق همه پدیدههای عالم، اعم از حوادث خیر یا شر است و «کسبهای» مردم را نیز خدا میآفریند. خداست که مردم را هدایت میکند و گمراه میسازد. اگر کسی بمیرد، یا کشته شود، به اجلی که خدا برایش معین ساخته، از دنیا رفته است. هرکس آنچه میخورد، یا میآشامد - حلال یا حرام - همان روزیای است که خدا برایش مقدر ساخته است.[۹].
اصل هفتم: نبوت و رسالت، امری مسلم و اثباتشده است. رسول با نبی تفاوت دارد. انبیا بسیارند، ولی شمار رسولان 313 است. همگی انبیا معصومند[۱۰].
اصل هشتم: انبیا صادق بودن ادعای خود را از راه معجزه اثبات میکنند و معجزه پیامبر اکرم(ص) قرآن است. وجه اعجاز قرآن در نظم آن است. اولیا دارای کرامتند[۱۱].
اصل نهم: اسلام 5 رکن دارد: شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر(ص)، برپا کردن نماز، پرداختن زکات، گرفتن روزه ماه رمضان و گزاردن حج. اصول احکام شریعت، عبارت است از کتاب، سنت و اجماع سلف[۱۲].
اصل دهم: احکام مربوط به افعال مکلفان 5 است: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح[۱۳].
اصل یازدهم: خداوند بر نابود کردن همه چیز قدرت دارد. او در آخرت همه انسانها و حیوانها را زنده میکند. بهشت و جهنم تا ابد باقی است و هرگز دستخوش زوال نمیشود. پیامبر اکرم(ص) و صالحان امت، عدهای از گناهکاران را شفاعت میکنند[۱۴].
اصل دوازدهم: گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی است و ایمان با ارتکاب گناه زایل نمیشود[۱۵].
اصل سیزدهم: بر مردم واجب است که شخصی را بهعنوان امام تعیین کنند تا قضات را بگمارد، مرزها را حفظ کند و فیء را تقسیم نماید. نویسنده میگوید: پیامبر(ص) هیچکس را بهعنوان امام و جانشین خود تعیین نکرد. یکی از شرایط امام، افزون بر علم، عدالت و سیاست، این است که نسبش به قبیله قریش برسد. امام نباید مرتکب گناه کبیره بشود و بر گناهان صغیره نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب امامت ابوبکر، عمر، عثمان و علی بهحق بود[۱۶].
نویسنده در همین اصل، صـحابه را بـه هفده طبقه تقسیم نموده است. اولین طبقه از مردان را ابوبکر و علی(ع) معرفی مینماید. او میگوید: هرچند حضرت علی(ع) پیش از ابوبکر اسلام آورد، ولی چون به سن بلوغ نرسیده بود، این پیش گرفتن از او موردقبول نیست. اولین زنان نیز بعد از خدیجه، عاتکه دختر خطاب، اسماء دختر ابوبکر، عایشه دختر ابوبکر و اسماء بنت عمیس بود[۱۷].
نویسنده درباره اسلام عایشه نیز سخن به میان نیاورده است که آیا در زمانی که به دین اسلام گرویده، به سن بلوغ رسیده بود یا نه؟ اشکال دوم اینکه اگر عایشه در سن نه سالگی و بین سالهای دوم تا چهارم هجری با پیامبر ازدواج کرده باشد، چگونه ممکن است او جزء اولین زنانی باشد که به دین اسلام مشرف شده باشد.
اصل چهاردهم: فرشتگان از خطا مصونند و قاطبه اهل سنت، پیامبران را برتر از فرشتگان میدانند. بر مبنای حدیث «عشره مبشره»، ده تن از صحابه اهل بهشتند و باید آنان را تقدیس کرد[۱۸].
اصل پانزدهم: دشمنان اسلام دو دسته بودند: عدهای از آنان همچون بتپرستان و سوفسطاییان، پیش از اسلام میزیستند و پارهای نیز پس از ظهور اسلام پدیدار شدند. بغدادی فرقههایی همچون شیعه و معتزله را جزو گروه اخیر میداند و بر آن است که آنان کافر بودند، ولی در ظاهر اظهار مسلمانی میکردند[۱۹].
وضعیت کتاب
فهرست محتویات در پایان کتاب آمده است.
چاپ اول این کتاب، در سال 1346ق، در استانبول ترکیه و چاپ دوم آن، در 1401ق، در بیروت منتشر شده است.
پاورقیها به اختلاف نسخ، مستندسازی مطالب کتاب و گاهی تصحیح واژه یا جملهای اختصاص یافته است. شماره پاورقی در هر صفحه، همان شماره سطر آن صفحه است.
پانویس
- ↑ ر.ک: جعفری نائینی، علیرضا، ج12، ص363
- ↑ ر.ک: همان، ص366
- ↑ ر.ک: همان، ص365
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص365-366
- ↑ ر.ک: همان، ص366
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص298-299
- ↑ ر.ک: جعفری نائینی، علیرضا، ص366
- ↑ ر.ک: همان
منابع مقاله