شرح حكمة الإشراق سهروردي
شرح حكمة الإشراق سهروردي | |
---|---|
پدیدآوران | قطب الدين شيرازي، محمود بن مسعود (شارح)
نوراني، عبد الله (اهتمام) محقق، مهدي (اهتمام) |
عنوانهای دیگر | حکمه الاشراق. شرح |
ناشر | انجمن آثار و مفاخر فرهنگي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1383ش, |
شابک | 964-7874-73-1 |
موضوع | اشراقيان
سهروردي، يحيي بن حبش، 549؟ - 587ق. حکمه الاشراق - نقد و تفسير فلسفه اسلامي |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 746 /ق6ش4 |
شرح حكمة الإشراق سهروردي، اثر محمود بن مسعود کازرونی (متوفی 710ق)، معروف به قطبالدین شیرازی، شرحی عربی بر حكمة الإشراق نوشته شهابالدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی (متوفی 587ق) است. کتاب با مقدمه و تصحیح کتاب به قلم مهدی محقق و عبدالله نورانی به انجام رسیده است.
شارح در مقدمه کتاب به طلوع دولت علی بن محمد دستجردانی (وزیر ایلخانی) اشاره میکند و میگوید: آن دولت، فضیلت علمی و عملی و ریاست دینی و دنیایی را با هم داشت. با یمن دولت او اندوهها برطرف و تاریکیها برکنار گردید و امن و امان بهجای خود بازگشت. سپس این کتاب را به پیشگاهش تقدیم میکند: «چون مرا تحفهای دنیایی نبود که به خزانه کریمه او اهدا کنم و او خود حکمت را بهترین تحفه میدانست مصمم گردیدم این شرح را به نام او گردانم و این تحفهای است که گشت زمان و حوادث دوران آن را نابود نمیگرداند بلکه تا روزگار باقی است آنهم باز میماند»[۱].
وی انگیزه و چگونگی نگارش شرح را اینگونه توضیح میدهد: «ازآنجاکه این کتاب میدان و جولانگاه اهل بحث و کشف است من خود دریغم آمد که بدایع آنکه مغز علم و حکمت و خلاصه سیر و سلوک است در پرده ابهام و پوشیده از افهام بماند. ازاینروی مصمم شدم که شرحى بر آن بنگارم تا دشواریهاى لفظ را آسان سازد و نقاب از صورت معانى آن براندازد، ولى احوال زمان و اختلال امن و امان مرا از این تصمیم باز مىداشت تا آنکه خود را از ابناء زمان دور داشتم و افتراق را بر اجتماع برگزیدم و خود را در خمول و انکسار پنهان ساختم و در برخى از نواحى این دیار منزوى گردیدم، زیرا شرح مشکلات و تقریر معضلات و استخراج علوم و صناعات نیاز به تجرید عقل و تمییز ذهن و تصفیه فکر و دقت نظر دارد و این همه به امن و امان وابسته است و آن به عدالت سلطان بستگى دارد، زیرا عدل اصل هر خیر و دفع هر شرى است. با عدل عناصر عالم بر صفت اعتدال پایدار مىمانند»[۲].
و در پایان مقدمه به تعریف و توصیف شرح خود میپردازد و آن را از نسیم سحرگاه گواراتر و از راز و نیاز عاشق و معشوق شیرینتر میداند و در ضمن به قلت بضاعت و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف مینماید[۳].
قطبالدین متن حكمة الإشراق را نقل و با شرح خود ممزوج مىسازد و در این شرح نهتنها به توضیح لغات و اصطلاحات و بیان تعبیرات تشبیهى و استعارى و کنائى مىپردازد، بلکه آگاهىهاى مفیدى را از بیان مفاهیم فلسفى و عرفانى و اندیشههاى متقدمان و متأخران را بر خواننده عرضه مىدارد که در این مختصر به برخى از آنها اشاره مىگردد:
- او در تعریف حکمت اشراق مىگوید: یعنى حکمتى که بر اشراق که کشف باشد نهاده شده یا مقصود حکمت مشرقیان است که اهل فارس هستند و این هم به معنى اول بر مىگردد، زیرا حکمت آنان کشفى و ذوقى بوده و به اشراق نسبت داده شده که همان ظهور انوار عقلى است و اعتماد فارسیان در حکمت بر ذوق و کشف بوده است. او اشاره به اهمیت علوم ایرانیان مىکند و مىگوید حوادث روزگار حکمتهاى آنان را نابود کرده و ملک را از آنان ربوده و اسکندر نیز بیشتر کتابها و حکمتهاى آنان را سوزانده است[۴].
- و هنگام بحث سهروردى از نور و ظلمت نزد حکیمان ایرانى، قطبالدین مىگوید: حکماى فارس که به دو اصل نور و ظلمت قائلاند، نور و ظلمت را رمزى از وجوب و امکان مىدانند. نور قائممقام واجبالوجود و ظلمت قائممقام ممکنالوجود است و این بدان معنى نیست که مبدأ نخستین دو حقیقت است، یکى نور و یکى ظلمت، زیرا فضلاى فارس که در دریاى علوم حقیقى غوطهور بودند هرگز چنین پندارى نداشتهاند و از همین روى پیامبر اکرم (ص) درباره آنان فرموده است: لو کان العلم بالثریا لتناولته رجال من فارس[۵].
- و نیز درباره گفته سهروردى که جهان هرگز خالى از حکمت نبوده است مىگوید: زیرا همچنان که عنایت الهى اقتضاى وجود این عالم را مىکند، همان عنایت اقتضاى صلاح آن را نیز مىکند و این صلاح بهوسیله حکیمان متأله که شارعان شرایع و مؤسسان قاعدهاند به دست مىآید و اگر زمانى از یکى یا از گروهى از ایشان خالى باشد فساد و هرجومرج حاصل مىآید؛ و نیز درباره خلیفه خداوند در روى زمین مىگوید: یعنى آنکه جانشینى مىکند از خداوند در علم و ریاست و اصلاح عالم زیرا باید خداوند را موجودى باشد که از دیگران به او نزدیکتر باشد که فیض خداوند بهوسیله او به دیگران رسد، بنابراین حافظان علوم حقیقى و قائمان به حجتهاى خدا و اصلاحکنندگان خلق خدا، خلیفه خداوندند در روى زمین بر خلق او[۶].
و بالاخره آنجا که سهروردى گفته است: کتاب ما براى طالبان تأله و بحث است، او مىگوید: زیرا اینان جامع هر دو حکمت هستند. حکمت ذوقیه که با آن انوار الهى را دریافت مىکنند و حکمت بحثیه که با آن اصول و قواعد علوم را در مىیابند همچون علم منطق و طبیعى و الهى؛ و در این بحث که همچنان که محسوسات را مشاهده مىکنیم روحانیات را هم مشاهده مىکنیم مىگوید: محسوسات مانند ستارگان و اجسام طبیعى که بر پایه آن علوم هیئت و طبیعیات استوارند و روحانیات مانند ذاتهای مجرد و اشراقها و هیئتهاى نورى آنها که علوم الهى و اسرار ربانى بر آن مبتنى است[۷].
و در پایان کتاب به مصداق: من صنف فقد استهدف و من ألف فقد استقذف به کم بضاعتى و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف و به خطاها و سهوهاى خود اقرار مىنماید و از اینکه فترتى پیش آمده که او را از مباحثه و اشتغال و مطالعه و قیلوقال بازداشته اعتذار مىجوید[۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب پس از مقدمه مصحح ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.