وحی در ادیان آسمانی
وحی در ادیان آسمانی | |
---|---|
پدیدآوران | اميني، ابراهيم (نويسنده) |
ناشر | بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علميه قم) |
مکان نشر | ايران - قم |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-548-279-8 |
موضوع | وحي و الهام |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 220/3 /الف8و3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
وحی در ادیان آسمانی نوشته ابراهیم امینی (معاصر)، پژوهشی است مستند، در جهت معرفی و شناخت وحی از منظر قرآن و دین مبین اسلام و سایر ادیان آسمانی و درنهایت از منظر عقل. این کتاب به زبان فارسی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.
ساختار
کتاب با پیشگفتار آغاز شده است. کتاب خالی از فصل و باب است.
نویسنده در ابتدا مباحث لغوی و اصطلاحی وحی را مطرح نموده، سپس وحی را از دیدگاه فلاسفه و وحی را از دیدگاه قرآن و ادیان غیر اسلام مورد بررسی قرار داده است. رابطه بین وحی و عقل مبحث پایانی کتاب است که نویسنده آن را مورد کنکاش قرار داده است.
گزارش محتوا
مؤلف در مقدمه، در مورد اهمیت وحی بیان میدارد که وحی، پایه و اساس نبوت و از امور ضروری ادیان است؛ و آن ارتباط ویژهای است بین خداوند و پیامبران. دراینارتباط ویژه خداوند بهصورت مستقیم یا بهوسیله فرشته وحی با پیامبر سخن میگوید[۱].
وحی پدیدهای است برتر از افق فکر بشر که شناخت حقیقت آن برای ما امکان ندارد. تجربه درونی پیامبر در قالب الفاظ نمیگنجد و قابلانتقال نیست اما محتوای غنی وحی و پیام خداوند متعال قابلانتقال به دیگران است. پیامبر از حال وحی خبر میدهد نه اینکه پدیده وحی را بر دیگران عرضه کند؛ بنابراین بهصراحت اعلام میکنیم که توان شناخت حقیقت وحی نداریم و نمیتوانیم از این پدید فوق بشری تعریفی جامع و کامل ارائه دهیم[۲].
نویسنده در مباحث اولیه، پیرامون مفهوم شناسی وحی سخن به میان آورده است. وحی در لغت به معنای انتقال مطلب در ذهن مخاطب است بهصورت سریع و مخفی، بهگونهای که از دیگران پوشیده است. وحی و مشتقاتش حدود هفتادوهشت بار در قرآن آمده است و اصل معنای لغوی آنکه به معنای تفهیم سریع و مخفی است در همه آنها وجود دارد.
موارد گوناگون استعمال وحی ازاینقرار است:
- درک فطری که مراد از آن الهام خفی است مانند حیوانات که بدون اینکه کلامی وجود داشته باشد وظیفهشان را درک میکنند.
- جریان سنن و قوانین طبیعی حاکم برجهان.
- الهام و القاء در قلب، مانند الهام به مادر موسی که یک نوع تفهیم پنهانی و در قلب افکندن بوده.
- اشاره، مانند اشاره حضرت یحیی به قوم خویش که درواقع وحی کننده حضرت یحیی بوده و وحی گیرنده قوم ایشان.
- وحی به حواریین که وحی کننده خداوند بوده و گیرنده وحی حواریین و اصحاب عیسی(ع) بودهاند.
- وحی به ملائکه که وحی کننده خداوند متعال است و البته بهصورت صوت نیست زیرا ملائک جسمانی نبودهاند.
- وحی به شیطان که وحی کننده شیطان و جنودش هستند که پنهانی مطالب گمراهکننده را به دوستانشان القا میکنند.
- وحی به پیامبران که اکثر موارد وحی در قرآن به این صورت از وحی است و مفاد وحی حقایق و معارفی است که به ایشان القا میشود[۳].
نویسنده درباره تعریف اصطلاحی وحی میگوید: برای وحی، تعریفهایی شده که غالباً تعریف حقیقی نیستند. اصولاً تعریف ماهیت و حقیقت وحی برای امثال ما امکان ندارد، زیرا یک ارتباط عادی نیست تا درک و تعریف آن ممکن باشد. تعریفهایی که شده شرح اسمی بیش نیست. در این میان علامه طباطبایی وحی را چنین تعریف نموده است: وحی شعور و درک ویژه است در باطن پیامبران که درک آن جز برای آحادی از انسانها که مشمول عنایات الهی قرارگرفتهاند میسور نیست[۴].
بخش بعدی پیرامون کلام خدا است که این از قدیمیترین مباحث علم کلام است. با توجه به اینکه وحی نوعی تجربه و احساس درونی است که نوعی مکالمه بین خدا و فرشته وحی و بین پیامبر تحقق مییابد، شناخت کیفیت این مکالمه میتواند در فهم بهتر وحی مؤثر باشد. متکلم بودن خدای متعال مورد اتفاق همه مسلمانان است و تکلم خداوند با پیامبران از لوازم قطعی صدق و راستگویی ایشان به شمار میرود و در محیط شرایع آسمانی قابلتردید نیست.
مؤلف در ادامه موارد گوناگون استعمال شده در معنای کلام را بیان میکند: کلام ملفوظ و دارای صوت، کلام نفسی که معانی و مفاهیم ملفوظات است، قدرت بر تکلم، انشاء حروف، اطلاق کلمه به غیر الفاظ.
نگارنده درباره حدوث یا قدم کلام میگوید پیروان ادیان آسمانی، برای خدا بهنوعی کلاً عقیده دارند و تکلیم و تکلم را از صفات خدا میدانند. عقیده دارند که خدای متعال با پیامبرانش تکلم کرده و بهوسیله آنان پیامهایی را برای مردم فرستاده است. در این جهت تردید ندارند، آنچه مورد بحث قرار گرفته حدوث یا قدم کلام خداست. بحث حدوث یا قدم کلام، یکی از مباحثی قدیمی و پرسروصدای علم کلام است که در طول تاریخ اسلام همواره مورد بحث بوده است و این مسئله، اختصاص به مسلمین ندارد؛ بلکه قبل از آن در بین مسیحیان نیز بسیار مرود بحث بوده است. ایشان در ادامه نظرات فرق اسلامی را درباره قدیم یا حادث بودن کلام الهی نقل مینماید[۵].
امامیه و معتزله قائل به حدوث کلام خدا شدهاند و میگویند: کلام خدا مانند کلام انسان، عبارت است از حروف و اصواتی که بر معانی مخصوص دلالت دارد و در لوح محفوظ یا قلب جبرئیل یا در هوا یا جای دیگر به وجود میآید. با این تفاوت که انسان در ایجاد کلام نیاز به زبان و دهان و مخارج حروف دارد ولی خدای متعال چنین نیازی را ندارد[۶].
در بخش بعد در مورد امکان وحی از دیدگاه فلاسفه سخن به میان آمده، بعضی از فلاسفه غیرمسلمان اساساً در اصل امکان وحی تردید کرده و منکر امکان ارتباط جهان فوق طبیعت با جهان مادی شدهاند؛ اما فلاسفه مسلمان قائل به امکان این ارتباط بوده و در توجیه و تبیین امکان وحی و صلاحیت انسان برای نیل بدین مقام شامخ سخنان فراوانی دارند. انسانی که امکان نیل به این مقام را دارد دارای خصوصیاتی است:
- کمال قوه نظریه: بدین معنا که نفس او صفا و نورانیت پیداکرده و شبیه عقل فعالشده باشد. بدون نیاز به تفکر زیاد باعقل فعال ارتباط برقرار میکند و بدون تعلیم بشری علومی بر او افاضه میگردد.
- کمال قوه مخیله: قوه مخیله چنین انسانی آنقدر نیرومند است که در حال بیداری، عالم غیب را مشاهده میکند[۷].
سپس به نظر برخی فلاسفه بزرگ اسلامی در مورد وحی اشاره شده است:
- صدرالمتألهین: هنگامیکه انسان نفس خود را از کدورت معاصی و لذتجویی و وسوسههای شیطان پاک سازد و برای مشاهده آیات بزرگ الهی بهسوی او هجرت کند نور ایمان در قلبش شعلهور گشته و بهواسطه نور شدید عقلی اسرار جهان را میفهمد.
- حکیم سبزواری: به هنگام رؤیت، صورتی از شیء مرئی در حاسّه، تمثل پیدا میکند و نفس درواقع آن را مشاهده میکند.
- ابوعلی سینا: نفس انسان وقتی چیزی از ملکوت را مشاهده میکند از قوه وهم و خیال، مجرد شده و در همین حال عقل فعال معانی کلی را بدون تفصیل و تنظیم بر آن افاضه میکند.
- ابن خلدون: بعضی از انسانها بهگونهای آفریدهشدهاند که میتوانند خود را از آثار بشریت جدا سازند و در افق اعلی با فرشتگان باشند و در یکلحظه در زمره آنها قرار گیرند و کلام الهی را بشنود[۸].
وحی از دیدگاه قرآن و حدیث، موضوع فصل بعدی این کتاب است، مؤلف بر این باور است، باآنکه قرآن، وحی را با عنوان یک حقیقت میپذیرد و در آیات فراوان آن را به پیامبر اکرم(ص) نسبت میدهد، لیکن در بیان ماهیت آن جز بهصورت اشاره چندان توضیحی ندارد؛ در آیاتی از قرآن کریم به یکی از ویژگیهای وحی اشارهشده است که آن نزول مستقیم بر قلب است و میگوید جبرئیل قرآن را مستقیماً بر قلب تو نازل کرد.
در مورد روایات موجود در زمینه وحی مؤلف بیان میدارد که متأسفانه احادیثی نداریم که ماهیت وحی و کیفیت آن را خوب توضیح داده باشند و دراینباره اشاراتی بیش وجود ندارد. از چند روایت در این زمینه استفاده میشود که وحی گاهی از استماع صدایی غیرعادی مانند صدای زنگ شروع میشده و این دشوارترین انواع وحی بوده است و گاهی بهصورت تمثل فرشته و تکلم تحقق مییافته است[۹].
در ادامه نگارنده درباره انواع وحی بیان میدارد که مکالمه خداوند سبحان با پیامبر اکرم(ص) به سه نوع بوده که در قرآن به آن اشاره شده است:
- سخن گفتن خفی و بدون واسطه خداوند با پیامبر.
- وحی از پشت پرده که در قرآن بهعنوان ماوراء الحجاب معرفی شده است.
- وحی توسط جبرئیل انجام میشده و جبرئیل واسطه در ارتباط بوده است[۱۰].
ویژگی فرشته وحی موضوع بعدی بخش اخیر است. ادیان آسمانی موجوداتی را به نام ملائکه پذیرفتهاند و پیامبران از وجود آنها خبر دادهاند، در نظام هستی مسئولیتهای خاصی را به عهده دارند و در کتب آسمانی مانند قرآن و انجیل به وجود آنها اشاره شده است. مصنف در ادامه به ذکر پنج ویژگی آنها میپردازد؛ و سپس در خصوص جبرئیل امین و خصائص این ملک و کیفیت نزول وحی از جانب او بر پیامبر اکرم(ص) مطالبی را عرضه میدارد[۱۱].
مؤلف محترم در دو فصل بعد پیرامون وحی از دیدگاه مسیحیت و یهود و عهد عتیق سخن به میان آورده است. در مسیحیت درباره تعریف وحی دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد:
- نظریه زبانی: تلقی برخی از مسیحیان از وحی شبیه تلقی مسلمین است، وحی مجموعهای از حقایق است که در احکام و یا قضایا بیان گردیده است. وحی حقایق اصیل و معتبر الهی را بر بشر انتقال میدهد.
- نظریه غیر زبانی: از نظر این دیدگاه خدا در عیسی تجلی نموده و در جسد جسمانی بهسوی انسانها آمده است و سخن عیسی سخن خداست، همانند پولس که عیسی را فرزند خداوند میدانست، در واقع عیسی را وحی متجسد خداوند دانسته است و دو هدف برای وحی قائل بود: کشف اسرار الهی و تجلی ذات اقدس الهی در مسیح؛ و نجات انسانها از گناهان و بخشودن آنها در اثر فدا شدن عیسی(ع)[۱۲].
آخرین فصل از این اثر پیرامون موضوع عقل و وحی و ادله حجیت و حدود هر یک از آنها است. وحی یکی از اموری است که مبتنی بر عقل است و عقلانیت بهترین پشتوانه وحی به شمار میرود و تبرا بر وحی تقدم دارد. عقل است که به وحی مشروعیت میدهد و آن را بهعنوان یک امر واقعنما و حجت معرفی میکند[۱۳].
وضعیت کتاب
در ابتدای کتاب فهرست مطالب و در انتهای آن کتابنامه آورده شده است.
در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکرشده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.