شرح اصول الكافي (ملاصدرا)
شرح اصول الکافی | |
---|---|
پدیدآوران | نوری، علی بن جمشید (حاشيه نويس)
کلینی، محمد بن یعقوب (نويسنده) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نويسنده) خواجوی، محمد (مصحح) |
عنوانهای دیگر | الکافی. اصول. شرح |
ناشر | وزارت فرهنگ و آموزش عالی، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (پژوهشگاه) |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1366 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | احادیث شیعه - قرن 4ق. کلینی، محمد بن یعقوب، - 329ق. الکافی. اصول - نقد و تفسیر |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 4 |
کد کنگره | BP 129 /ک8 ک22026 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
شرح اصول الکافی، تألیف صدرالدين محمد ابن ابراهيم شيرازى، مشهور به ملاصدرا (980-1050ق) از جمله شروحى است كه بر يكى از منابع مهم شيعى؛ يعنى اصول كافى نگاشته شده است. گرچه نام ملاصدرا با فلسفه اسلامى و حكمت متعاليه عجين شده و با شنيدن و ديدن اين نام، بلنداى افق انديشه اين انديشمند فرزانه در زمينه فلسفه و عرفان در ذهن تداعى مىشود؛ اما با نگريستن در آثار تفسيرى و حديثى او به خوبى مشاهده مىگردد كه ابعاد انديشهاى اين بزرگ مرد، تنها در معقول خلاصه نمىشود و در حوزه منقول نيز از آگاهى گسترده، بينشى استوار و نگاهى ژرف برخوردار است.
انگيزه نگارش
ملاّصدرا همان طور كه مدّتها در قرآن و معانى آيات آن، تدبّر و تأمّل مىكرد تا بالاخره توفيق يافت كه نگارش تفسير خود را با تفسير سوره حديد آغاز كند و سپس تفسير تعداد ديگرى از سور و آيات را بنويسد، در مورد احاديث اهلبيت(ع) نيز روزگارانى طولانى به تأمّل و تعمّق پرداخت و به گوهرهايى ناب دست يافت و در فكر بود كه كتابى در شرح اين لئالى بسيار ارجمند بنگارد.
امّا آن طور كه خود ملاّصدرا مىگويد، (عوائق و عوادى روزگار)، او را از اين كار باز مىداشت، تا در نهايت به اصرار گروهى از طالبان حقايق در سالهاى آخر عمر به اين كار همّت گماشت و اثرى ممتاز در زمينه احاديث اهلبيت(ع) از خود به يادگار گذاشت.
اما چرا ملاّصدرا براى انجام هدف خود، يعنى شرح حقايق مطرح شده در احاديث اهلبيت(ع) كتاب «كافى» كلينى را انتخاب كرد؟
صدرالمتألهين، خود پاسخ اين سؤال را در ديباچه كتابْ چنين بيان كرده است:
بهترين احاديث و گفتارهايى كه از اهلبيت(ع) براى ما روايت شده و درخشندهترين سخنانى كه چون مرواريدِ به هم پيوسته از آنان براى ما نقل شده،... احاديث كتاب «كافى»، تأليف امينالاسلام و ثقة الأنام، شيخ عالم، كامل مجتهد، بارع فاخر، كلينى - أعلى اللّه قدره وأنار فى السماء بدره - است.
مشرب حديثى ملاصدرا
صدرالمتألهين، پيش از هر عنوان علمى ديگر، فيلسوف و عارف است و اساس فكرى ايشان با اين دو دانش شكل گرفته است. گرچه - چنان كه پيشتر گفتيم - او در محدوده اين دو دانش محصور نماند و با روى آوردن به قرآن و سنت خود را از اسارت آنها نيز آزاد كرد؛ اما به هر حال، تأثير مبانى و گرايش به اين دو دانش در همه يا بيشتر آثار ملاصدرا هويداست. اين مدعا در شرح او بر روايات الكافى نيز صادق است.
شاهد گرايش صدرالمتألهين به مبانى فلسفى در شرح روايات آن است كه او هر گونه مخالفت با تعمق در معارف الهىِ انعكاس يافته را برخاسته از انديشه حنبلىنگرى مىداند، كه بر قشر و ظاهر روايات بسنده كرده و خود را از گوهرهاى درون اين صدفها محروم ساختهاند.
وى به فقيهانى كه تنها به فتوا دادن بسنده كرده و علم دين را منحصر به فقه دانسته و از تهذيب و سير و سلوك روى گرداندهاند، شديداً حمله مىكند:
بدان، آنان كه بيش از ديگران مغرور و خود فريفتهاند، گروهى هستند كه تنها به علمِ فتوا و احكام و حفظ مسائل حلال و حرام بسنده كرده و گمان كردهاند كه آن، علم دين و علم به قرآن و سنت رسول اكرم(ص) است، و علم راهيابى به آخرت و مجاهده با نفس و تهذيب باطن را رها كردهاند... ترديدى نيست اينان كه تنها به صورت علم فريفته شده و به دانشى كه اندوختهاند، دلخوشاند و اين نشئهها را انكار مىكنند؛ زيرا آنان از علومى كه حقيقتاً علم است و از معارفى - كه بدانها اشاره كردهايم - آگاهى ندارند و از چنين دانشى روى گردانده و آن را انكار مىكنند.
صدرالمتألهين، مقصود از عقل را - كه در روايت «لما خلق الله العقل استنطقه»، نخستين آفريده خدا معرفى شده - صادر اول مىداند.
نيك مىدانيم كه اعتقاد به وجود صوادر عقلانىِ اوليه از جمله معتقدات فلاسفه است؛ هر چند با تعمقى در خور و شايسته در روايت استنطاق عقل، آن را بر وجود پيامبر اكرم(ص) تطبيق مىكند. در مقابل، مرحوم علامه مجلسى به خاطر تطبيق اين روايات بر عقول دهگانه و صوادر اوليه به شدت بر فلاسفه تاخته و آنان را افرادى مستبد و خودرأى در راهى غير از شريعت معرفى كرده است.
ملاصدرا مقصود از قلب را در آيه «إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب» ، معناى عقلى كه مدرك معانى كلى نظرى است دانسته است.
او معلم دوم، پس از خداوند را جبرييل دانسته و روح القدس را عقل فعّال معرفى كرده است و مقصود از ميزان را در آيه شريف «والسماء رفعها و وضع الميزان» ، روش منطق دانسته و به كسانى كه آن را ترازوى مادى متعارف معنا كردهاند، تاخته است.
ملاصدرا با درنگى هوشمندانه حديث «أبى الله أن يجرى الأمور إلا بأسباب؛ خداوند پرهيز دارد كه كارها را جز از رهگذار اسباب تدبير كند» را ناظر به قانون عليت دانسته و بنيان تمام معارف دينى مىشناسد.
نگرشهاى عرفانى در شرح ملا صدرا
ملاصدرا معتقد است كه مسخ در امت اسلامى، بسان امت موسى(ع) فراوان است و از آن جا كه جهان آخرت، عالم ظهور باطن انسانهاست و آنان بر اساس نيتهاى خود محشور مىشوند، صورت حقيقى آنها آشكار مىگردد. با اين حال، بر اين باور است كه باطن حقيقى اشخاص براى اهل كشف و شهود در همين دنيا ميسّر است.
بر اساس همين مشرب عرفانى است كه او ميان موجودات عالم رابطه معنوى و جذبه طبيعى به ذات عالم و برخوردارى از يك حقيقت روحانى قايل شده و مسئله گريه مناطق زمين و فرشتگان و... را بر مرگ مؤمن حل كرده است.
صدرالمتألهين مقصود از اهل ذكر را در آيه شريف «فاسئلوا أهل الذكر، إن كنتم لا تعلمون ؛ اگر نمىدانيد، از اهل ذكر بپرسيد»، صاحبان مكاشفات مىداند، كه مىتوانند دانش را از عالم بالا (لوح محفوظ) به استقلال، بسان پيامبر اكرم(ص) يا به پيروى آن حضرت، بسان اهلبيت(ع) بر صفحه جانشان جارى سازند.
گزارش محتوا
ملاصدرا برخلاف علامه مجلسى - كه متن روايت را در بالاى هر صفحه نقل كرده و شرح آن را در پايين صفحه آورده -، شرح و تفسير احاديث را در متن كتاب، پس از نقل متن روايات، جاى داده است. او، در ابتدا، سند روايت را به نقل از الكافى ارائه مىكند و پس از ذكر نام هر راوى، به صورت مزجى، به بحثهاى رجالى درباره وثاقت يا ضعف او پرداخته، آنگاه متن روايت را نقل كرده و در پى آن، روايت را از جهت لغوى و مدلولى شرح داده است. از اين جهت، شرح ملاصدرا به شرح ملاصالح مازندرانى نزدیک است.
امتيازاتى كه مىتوان براى اين كتاب برشمرد، به شرح ذيل است:
1. ارائه بحثهاى مبسوط و دقيق رجالى.
علامه مجلسى، با اختيار سبک ى ويژه، پس از نقل روايت تنها به ذكر درجه روايت از نظر مقبوليت و ضعف با عباراتى نظير صحيح، صحيح كالحسن، موثّق، حسنه، ضعيف و... بسنده كرده است. در واقع، ايشان نتيجه نگرش و بررسى رجالى خود را در قالب اصطلاحات ويژه رجالى و حديثى منعكس مىسازد، بىآنكه به بررسى رجالى ميدانى تك تك راويان بپردازد؛ اما صدرالمتألهين بررسىهاى رجالى مبسوطى را درباره هر يك از راويان ارائه مىكند.
دقتهاى رجالى صدرالمتألهين ستودنى است و چنين باريكبينى از يك شخصيت فلسفى، دور از انتظار است.
2. يادكرد دانشهاى حديثى.
آنچه مشهود است، طرح برخى از دانشهاى حديثى در لابهلاى شروح روايات است. به عنوان مثال، ايشان با مقايسهاى ميان قرآن و روايات، بر اين نكته پاى مىفشارد كه روايات نيز بسان قرآن داراى ظاهر و باطن، مجمل و مبين، تفسير و تأويل، محكم و متشابه و ناسخ و منسوخاند.
ملاصدرا براى اثبات جواز نقل به معنا چهار دليل را ذكر كرده، آنگاه اين اشكال را نقل مىكند كه ممكن است تجويز نقل به معنا منجر به اخلال در مقصود حديث شود؛ زيرا علما در معانى الفاظ اختلاف داشته و برداشت آنان از معانى متفاوت است واگر نقل به معنا جايز باشد، با فزونى و كاستى الفاظ حديث، اصل آن از بين خواهد رفت. وى چنين پاسخ داده است كه فرض تغيير در الفاظ حديث در هر مرحله، از محل نزاع بيرون است.
همچنين اقسام ششگانه تحمل حديث (سماع از شيخ، قرائت بر او، شنيدن هنگام قرائت ديگرى بر اسناد حديث، اجازه شيخ به نقل حديث و مناوله و كتابت) را ياد آور شده و با تأكيد بر تفاوت مراتب اين اقسام، مراتب آنها را بر شمرده است.
3. شرح و بسط كامل روايات.
از جمله ويژگىهاى آثار تفسيرى و روايى صدرالمتألهين - كه مىتوان آن را از امتيازات آنها نيز شمرد -، شرح و بسط همه جانبه آيه يا روايت است. نگاهى به تفسير ملاصدرا نشان مىدهد كه جولان قلم و گستره پردازش او در جوانب و حيطههاى مختلف تبيين مداليل يك آيه چقدر است. تفسير ملاصدرا از اين جهت شبيه تفسير مفاتيح الغيب رازى است. اين امر باعث شده كه جلد نخست تفسير ايشان تنها به تفسير بخشى كوتاه از آيات سوره بقره اختصاص يابد. او در شرح روايات الكافى نيز چنين قلمفرسايى نموده و جلد دوم كتاب، با شرح بخشى از روايات «كتاب الحجّة» خاتمه يافته است. در مقايسهاى آشكار ميان شرح ملاصدرا با شرحهاى ملاصالح مازندرانى و نيز شرح مرآةالعقول علامه مجلسى مىتوان نتيجه گرفت كه حجم شرح و بسط صدرالمتألهين به مراتب بيشتر از دو شرح ديگر است.
اين امر حكايت از دو واقعيت دارد:
الف. جدّيت و تلاش همه جانبه صدرالمتألهين در تبيين مداليل روايات و برطرف كردن تمام ابهامهاى موجود در آنها، و همين جديت است كه نمىگذارد. او به آسانى از شرح يك روايت فارغ شده و به شرح روايتى ديگر بپردازد.
ب. گستره و عمق دانش صدرالمتألهين در زمينههاى گوناگون؛ چنان كه تضلع ايشان در زمينههاى واژهشناسى، صرف، نحو، بلاغت، مباحث رجالى، حديث، فلسفه و كلام، تفسير و... به او توانايى و قدرت مىبخشد كه قلم را در مسيرهاى گوناگون سير دهد.
4. توجه به ديدگاههاى مختلف.
از امتيازات نگاشتههاى ملاصدرا، به ويژه نگاشتههاى تفسيرى و روايى، توجه ايشان به نظرگاهها و مشربهاى مختلف و دفاع يا ردّ آنهاست. اين امر، نشان مىدهد كه ملاصدرا از آن دسته متفكرانى كه به رأى ديگران وقعى ننهاده و تنها رفتن به سراغ متون دينى را براى خود امرى ساده و آسان مىانگارند نيست. اين امر، همچنين از ميزان تتبع اين حكيم فرزانه از منابع ديگر نيز حكايت دارد. به عبارت روشنتر، ايشان خود را ملتزم مىديده كه پيش از شرح و تبيين مداليل روايات، يا همزمان با اين كار، به منابع مرتبط با بحث مراجعه كرده و تا سرحدّ امكان به غناى آن كمك نمايد.
صدرالمتألهين برخلاف مشرب خود در كتابهاى فلسفى و عرفانى - كه بىمهابا از فلاسفه و عرفا نام برده و به نقل مبسوط گفتار آنان پرداخته - در شرح روايات از بردن نام علما و عرفا و ذكر سخنان آنان - كه در برخى موارد با مخالفتها و مناقشاتى روبهرو هستند -، اظهار اعتذار كرده است.
5. ابهام زدايى.
گاهى برخى از روايات در درون خود، بدون در نظر گرفتن ساير روايات، دچار نوعى ابهام يا اشكالاند، و گاه اين اشكال و ابهام در مقايسه آنها با روايات ديگر روى مىنمايد. در هر صورت، هنر يك حديث شناس صاحب نظر آن است كه به سادگى از كنار اين گونه روايات نگذرد و كوشش نمايد آن ابهامها يا اشكالهاى متصوّر را رفع نمايد. شرح صدر المتألهين از چنين امتيازى برخوردار است.
6. برداشتهاى دقيق.
بايد صدرالمتألهين را غواص درياهاى ژرفِ انديشه دانست. عمق و ذوق در افكار اين مرد بزرگ مىجوشد و مطالعه آثار اين حكيم نستوه نشان مىدهد كه اين آثار، سرشار از نشاط فكرى و ذوق سرشار مؤلف است. گويا او با غواصى همراه شده كه انسان را با خود همراه ساخته و تلاش مىكند كه گوهرهاى بس قيمتى را - كه در اعماق آبها از چشمها پنهان مانده - با شادى و شعف وصفناشدنى - كه حكايت از شيدايى خود او دارد - به آدمى نشان دهد.
نسخه شناسى
1- نسخهاى به خط خود شارح كه در كتابخانه آیتالله مرعشى نجفى، قم نگهدارى مىشود و شارح آن را در سال 1044ق نگاشته است. اين نسخه مشتمل بر شرح كتاب العقل و الجهل و نيز كتاب فضل العلم كافى است؛ اما مع الاسف مقدمه شارح از آن افتاده است.
2- نسخه افست كتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 31 كه اصل نسخه به سال 1194 كتابت شده و مشتمل بر كتاب العقل و الجهل و نيز كتاب فضل العلم كافى است.
3- نسخه افست ديگرى از كتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 32 كه مشتمل بر كتاب التوحيد و كتاب الحجه كافى با برخى حواشى ملا على نورى و برخى ديگر از عالمان گذشته است. اين نسخه در سال 1233 هجری تحرير گشته است.
4- نسخه افست كتابخانه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به شماره 6630 كه شامل كتاب العقل و الجهل و نيز كتاب فضل العلم و كتاب التوحيد كافى است. اين نسخه در سال 1105ق تحرير گشته است.
5-همچنين اين كتاب در سال 1282ق، در يك جلد رحلى چاپ سنگى سپس در سه جلد وزيرى چاپ حروفى شده است.
نسخهاى ديگر از اين كتاب با تصحيح، مقدمه و حواشى رضا استادى در سه جلد توسط بنياد حكمت صدرا منتشر شده است.
نسخه حاضر در برنامه با تصحيح آقاى محمد خواجوى در قطع وزيرى با جلد شوميز در سه جلد(ج اول كتاب العقل و الجهل در 617 صفحه براى بار نخست در سال 1366 ش، ج دوم كتاب فضل العلم و كتاب الحجه در 659 صفحه براى بار نخست در سال 1367ش و ج سوم كتاب التوحيد «القسم الاول» در صفحه462 براى بار نخست در سال 1370ش) توسط موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى، تهران منتشر شده است.
منابع مقاله
1-مقدمه مصحح(خواجوى، محمد).
2- استادى، رضا، ده نكته درباره «شرح اصول كافى» ملاّصدرا، فصلنامه علوم حديث،ش 13.
3- نصيرى، على؛ «نگاهى به شرح صدرالمتألهين بر اصول الكافى»، فصلنامه علوم حديث،ش 24.