کسروی، احمد
نام | کسروی، احمد |
---|---|
نام های دیگر | حسین کسروی تبریزی، احمد
تبریزی، احمد کسرایی، احمد کسرائی تبریزی، احمد |
نام پدر | |
متولد | 1269 ش |
محل تولد | تبریز |
رحلت | 1324 ش |
اساتید | |
برخی آثار | شهریاران گمنام |
کد مؤلف | AUTHORCODE3217AUTHORCODE |
سيد احمد كسروى تبريزى مورخ معاصر در روز چهارشنبه 8 مهر سال 1269ش در شهر تبريز زاده شد. وى را از شش سالگى به مكتب فرستادند. كسروى در آموختن، در سنجش با همسالانش پيشتاز بوده و بسيارى چيزها را با كوشش خود و يارى خانوادهاش آموخت. در 12 سالگى پدرش درگذشت و (بعد از دو سال كار قاليبافى) دوباره به مدرسه دينى بازگشت و طبق وصيت پدر آن را ادامه داد. حاجى مير محسن آقا كه شوهر عمه و قيم خانواده كسروى بود، وى را به مدرسه طالبيه فرستاد.
در 1285ش (1324ق) و همزمان با آغاز جنبش مشروطه در تبريز، كسروى نخستين بار با نام مشروطه برخورد كرد و به گفته خود از همان آغاز به مشروطه دلبست. در تابستان 1289ش كسروى به بيمارى تيفوس دچار شد بر اثر آن، گرفتار يك ناتوانى پيوستهاى شد كه همواره با او بود.
بجز روزنامهها، هفتهنامهها و ماهنامههايى چون پيمان و پرچم، كسروى بيش از هفتاد جلد كتاب نوشت. او بيشتر كتب خود را در فاصله سالهاى 1312ش تا 1324ش انتشار داد. غالب آثار او در سال 1357ش، يعنى پس از گذشت چهار دهه مجدداً در سطح وسيعى به چاپ رسيد. رژيم شاه در مقابله با موج انقلاب اسلامى، سعى كرد از مطالب ضد مذهبى او استفاده كند.
اولين شماره مجله پيمان، در اول آذرماه 1312ش منتشر شد؛ ديدگاههاى اجتماعى و عقيدتى كسروى را مىتوان در خلال شمارههاى پيمان بدست آورد. كسروى در شمارههايى ابتدائى پيمان سعى كرد چهره حقيقى خود را برملا نسازد و با ارائه مقالات مختلف، از اسلام تعريف و تمجيد مىكرد. ولى به تدريج قلم او گستاخ شد و با بىپروايى جملات خويش را عليه فرهنگ اسلام شروع كرد. او اغلب رجال ايران را به تمسخر مىگرفت، بجز نادرشاه كه او را شاهى وطندوست، علاقمند به ايران و شجاع مىدانست، وى حتى از شعرائى چون حافظ، سعدى و مولوى، با زبان طعن ياد كرد و تحت اين عنوان كه شعرهاى آنان مايه ضلالت و گمراهى است، سخت به ايشان حمله مىكرد. اولين واكنش نسبت به مطالب مندرج در پيمان در 1315ش شروع شد. بالاخره نشريه پيمان در سال 1321ش تعطيل شد و در سال 1322ش او مجله بنياد را انتشار داد.
سالهاى بعد از شهريور 1320 كه جامعه دچار هرج و مرج گرديده و غالب حزبسازىها و مسلكتراشىها رواج يافته بود، كسروى هم كه در ايام جوانى بر اثر اختلافاتى از محيط روحانیت خارج شده و كينه روحانیت را به دل گرفته بود، فرصتى مناسب ديد كه انتقامى باز ستاند. او در آغاز نشرياتى منتشر كرد. اندك اندك كه بازارش رونقى گرفت، اهانت به مقدسات دينى را شروع كرد. اين خود زنگ خطرى بود كه در گوش مسلمين به صدا در آمد. دستهايى نامريى كه هميشه صداهايى را كه ايجاد نفاق مىكند تقويت مىنمايند، شروع به فعاليت كردند و مسلك كسروى را روز به روز توسعه دادند و در اطراف آن سر و صدا راه انداختند، به اميد آن كه باز هم مسلمانان را به جنگ و نفاق داخلى مشغول كرده باشند.
در اين موقع غالب نويسندگان مسلمان مبارزات قلمى خود را آغاز نموده و در فكر ريشهكن كردن نهال مفسدى بودند كه داشت در اعماق قلوب بىخبران از معارف اسلام ريشه مىدوانيد، ولى كسروى مطالب مستدل آنان را با سفسطه و ناسزا پاسخ مىداد. كارهاى كسروى كم كم در اثر تقويت بيگانگان، غوغايى به پا كرد. مقدارى از نشرياتش به نجف اشرف كه آن روز مركز اول روحانیت و حوزه علميه تشيع بود، رسيد. يكى از آن كتب در يكى از مدارس نجف، به حجرهاى راه يافت. آنجا محل اقامت سيد مجتبى نواب صفوى بود.
كسروى در اين كتاب به امام صادق(ع) توهين نموده بود. سيد مجتبى، كتاب را به چند تن از اساتيد و مراجع عاليقدر نجف اشرف نشان مىدهد، آيتالله حسين قمى كتاب را مطالعه كرد و بعد از آن با صراحت، حكم ارتداد نويسنده آن را اعلام كرد.
نواب صفوى، پس از اطلاع از حكم، جهت انجام وظيفه در سال 1324 عازم ايران شد. در اين زمان، يكى از فضلاى نجف داوطلب شد هزينه سفر سيد مجتبى را بپردازد و به همين منظور سيزده دينار پرداخت نمود. ايشان سيد اسدالله مدنى بود كه بعدها به شهيد محراب، آيتالله مدنى شهرت يافت. پيش از حركت سيد مجتبى از نجف به ايران، مردم تبريز و مراغه و گروهى از روزنامهها به مقابله با كسروى برخاستند و از دولت وقت درخواست نمودند تا وى را به جهت انتشار كتب گمراه كننده محاكمه نمايند. برنامههاى پهلوى با كارهاى كسروى جنبه رو دررويى نداشت و در حقيقت هر دو در جهت اسلامزدايى گام بر مىداشتند و كارهاى كسروى، فعاليتهاى دولت را تحت الشعاع قرار مىداد. از اينرو به مقابله با وى برنيامد.
نواب صفوى به حكم وظيفه اخلاقى و دينى خود در صدد اصلاح او بر آمد و بدين منظور، در جلسات متعددى به مباحثه و مذاكره با كسروى پرداخت و با وجود اين كه از هدايت وى نااميد شده بود و حتى احتمال هدايت و ارشاد او را نمىداد، باز هم به اميد اين كه اطرافيان او متنبّه شوند، در جلسات متعددى به مناظره و مذاكره با كسروى ادامه داد و چند بار هم به منزل كسروى رفته و در جلسات علنى آنها شركت كرد و در حضور عموم، حقايقى را بيان كرد كه در همان جلسات عدهاى متوجه حقيقت گشته و بازگشت نمودند. سرانجام، تنها راه باقى مانده را در اجراى حكم ارتداد و حذف فيزيكى او يافت؛ چون در طول مذاكرات، مسأله ارتداد كسروى براى سيد مجتبى مسلّم و مبرهن شده بود.
سرانجام روز 24 ارديبهشت 1324 سيد مجتبى نواب صفوى با نقشه از قبل طراحى شده، به همراهى يكى از دوستان ايام تحصيلى خود، در چهار راه حشمتالدوله با كسروى برخورد كردند و سيد با اسلحه كسروى را مورد اصابت گلوله قرار داد و حكم الهى را در مورد او به اجرا گذاشت.
آثار
- تاريخ مشروطه ايران.
- تاريخ هجده ساله آذربايجان.
- تاريخ پانصد ساله خوزستان.
- تاريخچه چپق و غليان.
- تاريخ مشعشعيان.
- تيشههاى سياست.
- حافظ چه مىگويد؟.
- در پيرامون اسلام.
- در پيرامون شهريگرى يا تمدن.
- در پيرامون ادبيات.
- مشروطه بهترين شكل حكومت.
- صوفىگرى.
- بهايىگرى.
وابستهها
ایرانیان و یونانیان به روایت پلوتارخ