صفی‌علی‌شاه، محمدحسن بن محمدباقر

    از ویکی‌نور
    صفي علي شاه، محمد حسن بن محمد باقر
    نام صفي علي شاه، محمد حسن بن محمد باقر
    نام های دیگر
    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت / 1316ق
    اساتید
    برخی آثار اسرار المعارف

    ‏تفسير قرآن صفي عليشاه

    ‏ديوان صفيعليشاه: شامل قصائد - غزليات - ترجيعات - رباعيات

    ‏زبده الاسرار

    ‏عرفان الحق


    کد مولف AUTHORCODE02725AUTHORCODE

    میرزا محمدحسن اصفهانی، ملقب به صفی‎علی‎شاه، از صوفیان بزرگ سلسله نعمت‎اللهى و از ارادتمندان رحمت‎علی‎شاه و منورعلی‎شاه بوده و کتاب «زبدة الأسرار» از آثار اوست.

    «میرزا محمدحسن اصفهانى، ملقب به صفی‎علی‎شاه»، از صوفیان بزرگ سلسله نعمت‎اللهى است. شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى نعمت‎اللهى، در رساله‎اى به نام «تعرفة‎ الأولياء»، از قول خود صفی‎علی‎شاه ، به نظم درآورده است. گزارشى از این رساله را مسعود همایونى در کتاب «تاریخ سلسله‎هاى طریقه نعمة‎اللهية در ایران» به نثر نوشته است[۱].

    صفى همراه با رحمت‎علی‎شاه به کرمان رفت و به اشاره وی سرودن کتاب «زبدة الأسرار» را آغاز کرد. پس از وفات رحمت‎علی‎شاه، وی دست ارادت به منورعلی‎شاه داد که عموى رحمت‎علی‎شاه و مدعى جانشینی او بود. صفی در حمایت از او و نفى مخالفانش کوشید؛ از جمله گویا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادت‎علی‎شاه، که ارادتمندانش وی را جانشین برحق رحمت‎علی‎شاه می‎دانستند. همچنین در «زبدة الأسرار» اشعارى دارد که متضمن تعریضات تند نسبت به سعادت‎علی‎شاه و دفاع از منورعلی‎شاه است[۲].

    صفى تا 1280 در یزد ماند و آنگاه، برای دومین‎بار، به هندوستان رفت و علی‎شاه آقاخان دوم، رهبر اسماعیلیه، از او استقبال کرد. گویا علت سفر او به هندوستان، درخواست علی‎شاه از منورعلی‎شاه بود مبنی بر فرستادن شیخ مؤتمنى از طریقت نعمت‎اللهى. صفی از هند به زیارت خانه خدا رفت و سپس به هندوستان بازگشت و تألیف «زبدة الأسرار» را به پایان برد و آن را در بمبئى، با حمایت علی‎شاه، به چاپ رساند. در این سفر وی با بسیارى از مرتاضان و جوکیان ملاقات و گفتگو کرد. پس از چهار سال اقامت در هند، به زیارت عتبات عالیات رفت و در نجف به دیدار شیخ مرتضى انصارى، از بزرگ‎ترین عالمان شیعه و مهم‎ترین مرجع شیعیان عصر، رفت. قصد او از این دیدار، تحویل هدایاى علی‎شاه، رهبر اسماعیلیان و ابلاغ پیامى از سوى وى بود. گفته‎اند که شیخ مرتضی انصاری از او به‎گرمی استقبال و تلویحاً از «زبدة الأسرار» تمجید کرد[۳].

    صفی سپس به ایران آمد و به یزد رفت. در این ایام بر سر جانشینى رحمت‎علی‎شاه، میان سعادت‎علی‎شاه و منورعلی‎شاه نزاع بالا گرفته بود. صفى بااینکه قبلاً دست ارادت به منورعلی‎شاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقى عمر را در دکن بماند، اما پس از دو سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم مشهد رهسپار ایران شود. گویا این سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزید[۴].

    در تهران عبدعلی‎شاه کاشانى، از مشایخ منورعلی‎شاه، با صفی بناى مخالفت گذاشت و چنین استدلال کرد که چون صفی ، شیخ سیار است، توقف بیش از شش ماه او در تهران جایز نیست. گویا اقبال اهالى تهران و صاحب‎منصبان دربارى به صفی‎علی‎شاه در بالاگرفتن این مخالفت‎ها بی‎تأثیر نبوده است. صفی‎علی‎شاه نیز که از مدت‎ها پیش خود را مستقل از منورعلی‎شاه می‎دانست، پیوند روحانى خود را به رحمت‎علی‎شاه پشتوانه معنوى و سلوکى خود ‎دانست و بلاواسطه خود را به رحمت‎علی‎شاه متصل ‎کرد. یکی از دلایل استقلال صفی‎علی‎شاه از منورعلی‎شاه آن بود که به اعتقاد وی، اعتبار اجازه‎نامه سعادت‎علی‎شاه بیش از اجازه‎نامه مورد ادعاى منورعلی‎شاه است. درعین‎حال، صفى به سعادت‎علی‎شاه نیز انتقاداتی داشت و او را شایسته جانشینی نمی‎دانست. صفى با طرح این موضوع که «سند فقر، ترک هنگامه است نه کاغذ ارشادنامه»، مناط اعتبار ادعاى شیخی را به تهذیب اخلاق، زهد از دنیا و انقطاع از ماسوی‎الله، توکل بر خدا و ذخیره نکردن مال، پوشیدن عیب مردم، حفظ زبان از لغو، به‎خصوص دروغ و غیبت و تهمت و پاک داشتن دل از کینه و خصومت می‎دانست[۵].

    صفى به‎‎واسطه برخوردارى از دانش وسیع عرفانى و کمالات معنوى و همچنین بیان گرم و گیرا، در اواخر دوره ناصرى شمارى از ارباب حرف و صاحب‎منصبان دربارى را مجذوب خود کرد؛ از آن جمله‎اند: سلطان محمدمیرزا نوه فتحعلی شاه، میرزا نصرالله ‎خان دبیرالملک و ظهیرالدوله که وزیر تشریفات و داماد ناصرالدین ‎شاه بود. کیوان قزوینی نیز مدتی مرید صفی‎علی‎شاه بود، ولی بعد به سلطان‎علی‎شاه گنابادی پیوست.

    فعالیت‎های فرهنگی

    صفی در سال‎هاى اقامتش در تهران، علاوه بر تربیت شاگردان، آثارى به نظم و نثر نوشت. یکى از فعالیت‎های مهم وی، مبارزه با شیخیه و بابیت و بهائیت بود. او حتی یکى از اهداف تألیف تفسیر منظومش را از قرآن، علاوه بر ترغیب «مردم فارسی‎زبان به خواندن و فهمیدن معانى و نکات عرفانى قرآن»، مبارزه با بابیه ذکر کرده است و بر آن بود که هرکس این تفسیر را بخواند دیگر به بابیه اعتنایی نمی‎کند. صفى درویشان نعمت‎اللهى را از رفتن به مجالس وعظ شیخیه به‎شدت نهى می‎کرد و می‎گفت سخنان آنان «شهدى است آلوده به زهر (که) همه‎کس ملتفت نیست». او تا آنجا پیش می‎رفت که سفارش می‎کرد اگر درویشى، شیخى شده باشد و بخواهد دوباره برگردد و درویش شود، او را از خود برانید[۶].

    صفی‎علی‎شاه در 1311ق، رساله‎اى در رد کتاب «ایقان» بهاءالله نوشت، که احتمالا همان رساله صفوت است که در آن صفى یکی از احادیثی را که بهاءالله در ایقان تفسیر کرده بود، شرح داده و در ضمن آن، مندرجات ایقان را رد کرده است. یکی از بهائیان به‎ نام حاجی ‎میرزا حسن شیرازى، معروف به خرطومى نیز در جواب صفى رساله‎اى به نام «نجم‎ العرفان في رد من اعترض على الإيقان» را در بمبئى به چاپ رساند؛ اما برخی، به‎اشتباه، این رساله را به صفى نسبت داده‎اند. گویا ردیه صفى تشکیلات بهائى را به زحمت انداخت و آنان را وادار به پاسخگویى و چاره‎جویى کرد. علاوه بر رساله خرطومى، چند نامه هم عبدالبهاء در پاسخ به صفى نوشت که در آنها، به‎جای پاسخگویی، از در دوستى درآمد و مقام صفى را در عرفان ستود[۷].

    وفات

    صفی در 24 ذی‎قعده 1316ق، درگذشت. مزار وی در خانقاهی است که زمین آن را شاهزاده سلطان محمدمیرزا در 1294ق، اهدا کرده بود. امروزه این خانقاه در نزدیکی میدان بهارستان، جنب خیابان صفی‎علی‎شاه، است[۸].

    آثار

    الف)- منظوم:

    1. زبدة الأسرار؛
    2. بحر الحقائق؛
    3. تفسیر منظوم قرآن، مشهور به تفسیر صفی؛
    4. دیوان اشعار؛

    ب)- منثور:

    1. عرفان الحق؛
    2. أسرار المعارف؛
    3. ميزان ‎المعرفة[۹].

    پانویس

    1. ر.ک: اسفندیار، محمدرضا
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: همان
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: همان
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان

    منابع مقاله

    اسفندیار، محمدرضا، «دانشنامه جهان اسلام»، برگرفته از سایت کتابخانه فقاهت، تاریخ انتشار اینترنتی: 03/06/1389، به آدرس اینترنتی: http://lib.eshia.ir/23019/1/6430