آصفخان قزوینی، جعفر
نام | آصفخان قزوینی، جعفر بن بدیعالزمان |
---|---|
نامهای دیگر | قزوینی، جعفر بن بدیعالزمان |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 1021 ق |
اساتید | |
برخی آثار | تاریخ اَلفی (تاریخ هزار ساله اسلام) |
کد مؤلف | AUTHORCODE6827AUTHORCODE |
ميرزا جعفر بن بديع الزّمان بن آقاملاى (دولتدار) قزوينى، ملقب به قوامالدين، و سپس به «آصف خان»، در سال 985ق متولد شد. جد او از منشيان دربار صفوى و پدرش ميرزا بديعالزمان در زمان شاه طهماسب صفوى، حاكم و به اصطلاح آن زمان، وزيرِ كاشان بود و ميرزا جعفر در آغاز عمر، به همراهى جد و پدر خود، به دربار آمد و شد مىكرد. وى در اين هنگام با شاعران و اديبان مصاحبت داشت و ميرحيدر معمايى، شاعر معروف آن روزگار، از دوستان و نزديكان او بود. وى در جوانى از ايران به هند رفت و به وسيله عموى خود ميرزا غياثالدين على آصف خان، كه از اميران دربار اكبرشاه بود، به دربار راه يافت و به منصب دويستى (از مناصب دربارى بابُريان /فرمانده دويست نفر) منصوب شد. ولى چون اين مقام را دون شأن خود مىدانست، آن را رها كرد و از دربار كناره گرفت. پس از چندى به فرمان اكبرشاه به بنگاله فرستاده شد، ولى به سبب آشفتگى اوضاع در آنجا، به فتحْپورسيكْرى بازگشت و ملازم دربار شاهى شد. پس از وفات عمويش، به مقام ميربخشى (از مناصب دربارى بابريان /وزير خزانه دربار) و منصب دوهزارى منصوب شد و لقب «آصف خان» گرفت. در دوران سلطنت اكبرشاه چند بار در مأموريتهاى نظامى لياقت و كاردانى بسيار نشان داد و نخست حكومت كشمير به او داده شد، سپس به مقام «ديوان كل» يعنى وزارت رسيد و پس از آنكه جهانگير، بِهار والله آباد را رها كرد، حكومت بِهار بر عهده او قرار گرفت. ابوالفضل علّامى در آيين اكبرى نام او را در شمار پيروان دين الهى اكبرشاه ذكر مىكند. در دوران سلطنت جهانگير به دربار احضار شد و اتابيكى شاهزاده پرويز به او محول گرديد. در 1015ق به منصب پنج هزارى منصوب شد و قلمدان مرصّع كه علامت وزارت بود، گرفت. در 1018ق براى رفع اغتشاش دكن، همراه شاهزاده پرويز به عنوان اتاليق او عازم آن ناحيه شد، ولى به سبب عشرتطلبى شاهزاده و اختلافات امرا، كارى از پيش نرفت. سرانجام وى در 1021ق در 63 سالگى در بُرهانپور وفات يافت. وى مردى كاردان و تيزفهم بود، و جهانگير كه از دوران شاهزادگى خود از او رنجشهايى در دل داشت، درباره او مىگويد: «فهم و استعدادش به غايت خوب بود، غايتاً خست و سبكى بر طبعش غالب بود».
آصف خان در شعر «جعفر» و «جعفرى» تخلص مىنمود و مجموعه اشعار او نزديك به 3000 بيت از غزل، قصيده و مثنوى بوده است. نمونههايى از غزليات او در تذكرهها و کتابهاى تاريخى آن زمان ديده مىشود. قصايدى در مدح نبىّ اكرم(ص) و على بن ابىطالب(ع) از او در تذكرهها ثبت است و نيز مدايحى در ستايش اكبرشاه و جهانگير دارد. غزليات او غالباً رنگ عاشقانه داشته و به شيوه معروف به سبك هندى نزديك است، ولى در مثنوى خسرو و شيرين از لحاظ مضمونسازى و طرحريزى، از طرز سخن نظامى گنجوى پيروى كرده و به گفته نصرآبادى «بعد از شيخ نظامى، خسرو و شيرين را كسى به از او نگفته». از توصيف نسخههاى اين منظومه در فهرستها چنين برمىآيد كه وى نخست پيش از 995ق آن را به نام فرهاد و شيرين نظم كرده بود و سپس در اواخر عمر دوباره بدان پرداخته و آن را به صورتى كاملتر و با تجديد نظر كلّى به نام خسرو و شيرين به پايان رسانيده و به جهانگير تقديم كرده است.