معصومی، غلامرضا
نام | معصومی، غلامرضا |
---|---|
نام های دیگر | |
نام پدر | |
متولد | 1317 هـ.ش |
محل تولد | |
رحلت | |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE3570AUTHORCODE |
«غلامرضا معصومى»، پژوهشگر و كارشناس آثار تاريخى و باستانى ايران، در فروردينماه سال 1317 در شهرستان قروه متولد شد. دوران كودكى را تا 6 سالگى در مكتبخانه به آموختن قرآن كريم صرف كرد؛ ضمن اينكه كتاب «نصاب الصبيان» را خوانده و اشعار آن را حفظ كرده بود. او پس از اين دوره وارد دبستان كمال شهر تاريخى همدان شد كه با وجود اطلاعات اوليه او از خواندن ونوشتن، آزمونهايى از او به عمل آوردند كه با قبولى در آنها يكسره به كلاس چهارم رفت.
پس از 2 سال، به دبستان علميه رفت و كلاس ششم را در اين مدرسه گذراند. دبستان علميه زير پوشش جامعه تعليمات اسلامى و به مديريت حجتالاسلام شيخ على زنجانى بود، سپس او به دبيرستان ابن سينا رفت و كلاس پنجم را در آنجا گذراند. مدرك ديپلم خود را در سال 1334 از دبيرستان دارالفنون تهران گرفت. بلافاصله در كنكور دانشگاه شركت كرد و در رشته باستانشناسى، حقوق و زبان انگليسى پذيرفته شد. به دليل علاقه بسيار به آثار باستانى و بناهاى تاريخى، رشته باستانشناسى را انتخاب كرد و مشغول تحصيل شد.
خود مىگويد: «ضمن تحصيل در دانشگاه، مجبور بودم براى تأمين معيشت كار كنم. يك سال در دبستان مهد تربيت، آموزگار رياضى كلاس ششم بودم و هفتهاى چند روز به كلاس مىرفتم. مدت چهار سال يا بيشتر در روزنامه اطلاعات مشغول به كار تصحيح و ترجمه بودم و شبها يا هر وقت ديگر كه مىتوانستم، براى كار به روزنامه مىرفتم».
او تحصيلات خود را در مقطع كارشناسى در سال 1338 به پايان رساند و در اداره هنرهاى زيباى وقت استخدام شد و در اين هنگام مدرك كارشناسى ارشد خود را در رشته باستانشناسى گرفت. در اين اداره با سفر به مناطق مختلف ايران با تحقيق درباره فرهنگها و سنتهاى مردم هر منطقه، پژوهشى در حوزه مردمشناسى و فولكلور انجام داد. حاصل اين فعاليتها و سفرها چاپ مقالههايى در اين باره در مجلههاى دانشمند دنياى علم و بررسىهاى تاريخى بود كه بعدها در خارج از ايران اين پژوهشها را زير نظر دكتر صادق كيا، استاد زبان پهلوى دانشگاه تهران، درباره گويشهاى مردم كامل كرد.
وى مىگويد: «ضمن كار در اداره هنرهاى زيبا، در مدرسه و مسجد مروى به تحصيل عربى و دروس حوزه پرداختم و چند سال در آنجا مشغول بودم، مدت كوتاهى هم به قم رفتم و دروس حوزه را تا پايه سطح خواندم. مدتى از خدمتم در اداره گذشت تا اينكه مدرك كارشناسى ارشد را گرفتم. حدود سال 1341 بود. در اين زمان به خدمت مقدس سربازى اعزام شدم. در نخستين تا هشتمين (آخرين) دوره سپاه فرهنگ و هنر (براى دختران) تدريس مىكردم».
او خود نيز در نخستين دوره سپاه ترويج و آبادانى خدمت مىكرد. با درجه ستوان دومى به اروميه و مهاباد اعزام و در اداره كشاورزى آن شهرها مشغول خدمت شد. پس از مدتى براى بازديد از موزهها و تكميل معلومات و ادامه تحصيل به تركيه، سوريه، مصر و عراق رفت. چندين ماه نيز در دانشكده الازهر به تعليم علم و تكميل معلومات پرداخت.
اوايل سال 1344 به تهران آمد و در اداره كل باستانشناسى و موزه ايران باستان مشغول به كار شد. پس از انجام حفريات، بررسىهاى باستانشناسى از تپهها و آثار باستانى، تهيه اسلايد، عكس و فيلم بهصورت مقدماتى، در سال 47-46 نخستين فعاليت رسمى خود را در اين زمينه آغاز كرد.
معبدآناهيتاى كنگاور، نخستين بناى مهم تاريخى است كه دستان غلامرضا معصومى را بهخوبى مىشناسد. او به اتفاق دكتر كامبخشفرد و چند دانشجوى همراه، معبدآناهيتا را از زير خاک بيرون آوردند.
اين صفه 210 در 208 مترى، مدت 3 سال پذيراى معصومى و همكارانش بود تا خود را به ايرانيان و جهانيان نشان دهد. او در كازرون و بيشاپور همراه دكتر سرفراز بود. مناطق كلورز، جوبن و مارليك در شمال، حسنلو در آذربايجان، شوش، گنبد قابوس و امامزاده جرجان در مازندران به همراه دكتر كيانى نيز حفارى كرده است. اما از اين ميان، بندر سيراف را همگان همراه با نام غلامرضا معصومى مىشناسند.
او همچنين در هيئتهاى مشترك با كشورهاى ديگر بهعنوان بازرس ايرانى هيئت حضور داشته است. معصومى در دوره پيروزى انقلاب اسلامى، در فعاليتهاى سياسى هم شركت داشت؛ چنانكه در كميته استقبال از امام(ره) بود.
او مىگويد: «در تمام مدتى كه در اداره باستانشناسى كار مىكردم، پست اجرايى و مديريت نپذيرفتم و هميشه با عنوان كارشناس ارشد و رئيس بخش تاريخ و يا رئيس هيئت بررسى يا حفارى بودم، اما در زمان شهيد رجايى، پست سرپرستى موزه ايران باستان و مركز باستانشناسى ايران را بر عهده من گذاشتند و مدت 2 سال در اين پست بودم».
در اين دوره كارهاى بزرگى در حوزه باستانشناسى در موزه ملى انجام شد؛ بيش از پنج هزار شىء عتيقه از كانالهاى گوناگون به موزه وارد شد كه علاوه بر ارزش معنوى آنها، ميلياردها تومان ارزش مادى داشت.
او پدر يك شهيد است. در سال 1367 پسرش عباس، در جنگ ايران و عراق در شلمچه شهيد و خودش شيميايى و مجروح شد و يك چشم خود را از دست داد و به همين دليل به خواست خود در سال 1368 پس از سى سال كار و انجام وظيفه بازنشسته شد. از سال 68 تاكنون مدت 13 سال است كه وقتش را تلف نكرده و دايم در مطالعه و تحقيق و نوشتن گذرانده است.
بيش از 140 مقاله و چندين كتاب، حاصل تحقيقات بىوقفه اوست. يكى از مهمترين كتابهاى تأليفى معصومى، «نقش بز كوهى بر روى سفالهاى پيش از تاريخ ايران» است كه بنا به خواهش پروفسور سوزوكى، ايرانشناس و استاد دانشگاههاى توكيو و تاما در ژاپن، به چندين زبان، از جمله انگليسى، فرانسه، آلمانى و ژاپنى ترجمه و چاپ شد و هماكنون نيز در دانشگاههاى نامبرده بهعنوان كتاب درسى تدريس مىشود.
كتابهاى ديگر اين محقق باستانشناسى ايران، «تاريخچه علم باستانشناسى ايران» بهعنوان كتاب درسى دانشگاهى است و يك ترجمه از كاوشهاى علمى باستان شناسى سيراف با همين عنوان از دكتر ديويد وايت هوس است كه كنگره بين المللى سيراف در آبانماه سال 84 آن را به چاپ رساند. همچنين معصومى كتاب «تاريخچه علم باستانشناسى جهان» را در دست دارد و مىگويد كه بايد مطالب آن را منظم و تكميل كند تا براى چاپ آماده شود.
اما همه اين عناوين در كنار كار بزرگ او، «فرهنگ و دايرةالمعارف اساطير و آيينهاى باستانى جهان»، بخش كوچكى از فعاليتهاى او به شمار مىروند.
وى مىگويد: «حدود ده سال است كه بر روى آن متمركز شدهام، اما پيش از آن تمام كارهايم و ذهنم در همين جهت بود. مشقت زيادى براى آن كشيدم. همه اروپا و آسيا و آمريكا را سفر كردم تا توانستم عكسهايى از آنها جمعآورى كنم. به همه كشورهاى كهن و باستانى و آثار اساطيرى آنها سر زدم. در حال حاضر حرف الف به دو جلد رسيده كه همه عكسدار و مصور است».
او كار ناكردهاى دارد و آن تأليف كتاب «سرنوشت زن از آغاز تا امروز» است كه با تهيه عكسهاى فراوان از محلهاى مختلف، سنگنبشتهها و نقشبرجستهها، كتابى است تقريباً تمامشده كه دلش مىخواهد آن را دوباره روخوانى و مطالب جاافتاده را به آن اضافه كند. مىخواهد 16 جلد كتاب دايرةالمعارف را هرچه زودتر به پايان برد تا به كارهاى ناتمامش برسد.
معصومى كه مدرك دكتراى افتخارى خود را از يكى از دانشگاههاى خارج از كشور دريافت كرده، در دانشگاههاى داخل نيز تدريس داشته است، از جمله دانشگاه شهيد بهشتى، آزاد، فارابى، تهران، شاهد، امام صادق(ع) و... كه همچنان نيز ادامه دارد و شامل درسهاى تاريخ، هنرهاى سنتى، معمارى اسلامى و باستانشناسى است. وى مىگويد: «باستانشناسى را با همه سختىهايش دوست دارم. زندگى در بيابان، آرامش و آسايشى به من مىدهد كه هيچ كجاى ديگر نمىتوانم آن را پيدا كنم».
معصومى همچنين در كنگرهها و همايشهاى بسيارى در حوزه باستانشناسى و مردمشناسى در داخل و خارج از ايران شركت داشته و به ايراد سخنرانى پرداخته است كه از جمله آنها مىتوان شركت در هفتمين كنگره تحقيقات ايرانى در دانشگاه ملى (شهيد بهشتى، 1355)، كنگره تاريخ (1353) و كنگره پنجم هنر و باستانشناسى ايران (1347) اشاره كرد.