مقامات بديع‌الزمان الهمذاني

    از ویکی‌نور
    مقامات بديع الزمان الهمذاني
    نام کتاب مقامات بديع الزمان الهمذاني
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان بو ملحم، علی (مصحح)

    بدیع الزمان همدانی، احمد بن حسین (نويسنده)

    زبان عربی
    کد کنگره ‏‎‏PJA‎‏ ‎‏3902‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏7*
    موضوع نثر عربی - قرن 4ق.
    ناشر دار و مکتبة الهلال
    مکان نشر بیروت - لبنان
    سال نشر 2002 م
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE10826AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    مقامات بديع‌الزمان همدانى اثر ابوالفضل احمد بن الحسين، معروف به بديع‌الزمان همدانى (متوفى 398ق1007/م) و به زبان عربى است.

    وى هدف اصلى خود از تألیف كتاب را علاوه بر جنبه‌هاى تعليمى، نشان دادن قدرت سخنورى خويش و ايراد صنايع بلاغى قرار داده است؛ چنان‌كه در سرتاسر مقامات او، اين‌گونه صنعت‌ها را به وفور مى‌توان يافت: «سجع، جناس، موازنه، تشبيه، مجاز، كنايه، ايهام، تلميح، استعار مصرحه و مكنيّه و ضرب المثل».

    ساختار

    كتاب مشتمل بر پنجاه و يك مقامه است كه نويسنده آن‌ها را از زبان مردى خيالى به نام عيسى ابن هشام قمى روايت نموده است. قهرمان مقامات، دريوزه‌اى ساختگى به نام ابوالفتح اسكندرى است كه پيوسته از شهرى به شهرى كوچ كرده و از خود چهر ديگرى مى‌سازد و خود را به مردم، ناشناس نشان مى‌دهد.

    نويسنده مقامات خود را با نام شهرها، مكان‌ها، افراد و يا موضوعاتى كه محور اصلى داستان اوست، نامگذارى كرده است.

    گزارش محتوا

    شاهكار بديع الزمان، مقامات اوست، يعنى قطعات نثر مسجع و مصنوعى كه در آن، حادثه يا لطيفه‌اى درباره قهرمان داستان روايت مى‌شود. قهرمان مقامات، مرد فاضل، جهانديده و فهميده‌اى است كه به سبب قدرناشناسى مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعى، از راه كلاشى، اخّاذى و حيله‌گرى روزگار مى‌گذراند و در واقع خود و ديگران را به تمسخر گرفته است. طنزپردازى، بديهه‌سازى، تمثيل‌آفرينى و حفظ سياق طبيعى كلام، در عين صنعتگرى، در اين اثر جمع است. نويسنده نقش‌پرداز زندگى قرن چهارم است و حوادث كتابش در شهرها و نواحى بزرگ اسلامى و ايرانى (از جمله بلخ، سجستان، كوفه، آذربايجان، گرگان، اصفهان، اهواز، بغداد، بصره، بخارا، قزوين، موصل، شيراز، حلوان، شام، مراغه، نيشابور و سارى) مى‌گذرد.

    او به وصف واقعگرايانه اخلاق، مرام و رفتار معاصران معتقد است؛ گويى در پرده‌هاى نمايشى كوتاهى، گوشه‌هاى زشت و محكوم شدنى جامعه را از نظر خواننده مى‌گذراند و كارش بى‌آنكه جنبه موعظه و نصيحت داشته باشد، آگاه كننده و افشاگرانه است. واقعگرايى وى در صحنه آرايى و آدم‌هاى مقامه‌هايش و گاه در سخنان آن‌ها نيز مشهود است، چنان‌كه در «المقامة الدينار» از مصطلحات و حتى دشنام‌هاى رايج ميان اوباش و ولگردان آن زمان استفاده كرده، در «المقامة الرصافية» از اسرار دنياى دزدان، كف زنان و طراران پرده برداشته و در «المقامة الشامية»، اشارات وقيح جنسى را گنجانده است. با آن‌كه غالب مقامه‌ها به يك شيوه شروع و ختم مى‌شود- يعنى راوى هربار قهرمان را در قيافه جديدى مى‌بيند و نه چندان دير او را به جا مى‌آورد- تنوع و تازگى مناظر و حوادث و گاه، اشخاص فرعى حفظ مى‌شود؛ مثلاً شرح وضع مضحكى كه روستايى ساده دل در «المقامة البغدادية» دچار آن شده، يا وصف حمامى و دلاك‌ها در بخش اول از «المقامة الحلوانية» فراموش نشدنى است. در بخش دوم اين مقامه، ابوالفتح اسكندرى، حَجّامِ پرچانه‌اى است كه دلاك خاموش هزار و يك شب را به ياد مى‌آورد. حَجّام آسمان و ريسمان را به هم مى بافد و با گفتن آنچه از ادب و كلام و امثال شنيده، خواننده را مسحور قلم جادويى نويسنده مى‌كند. اما ابوالفتح اسكندرى غالباً به صورت دريوزه‌گرى شيّاد ظاهر مى‌شود كه، به زور زبان‌آورى و سخنورى، از حاضران پول مى‌گيرد و خرج عيّاشى مى‌كند. اين، تصويرِ طنزآميزى است از اديب آن دوران كه مى‌بايد دريوزه‌گر دربارها و درگاه‌ها باشد و براى پيشرفت كارش هر روز به رنگى درآيد و شكّاكانه و فرصت طلبانه دم را غنيمت بداند. بدين‌گونه ابوالفتح اسكندرى گاه به هيئت سلحشوران و يكه سواران («المقامة الفرارية»، «المقامة الملوكية»)، گاه به لباس گدايان با عصا و انبان («المقامة الاسدية»)، و گاه در زىِّ غازيان داوطلب، كه براى جهاد با كفار كمك گردآورى مى‌كردند، ظاهر مى‌شود («المقامة القزوينية»)، در مقامه‌اى ديگر هم مطرب ميخانه است و هم پيشنماز مسجد («الخمرية»)، و در همان حال، اديبى است نقاد و در شعرشناسى استاد («المقامة القريضية»)؛ بار ديگر در جلسه‌اى ادبى، درباره نثر اظهار نظر مى‌كند و چون طلب زيادت مى‌كنند او نيز زيادت مى‌طلبد («المقامة الجاحظيّة»)؛ گاه رباينده دستار شيطان («المقامة الابليسية») و گاه نيز دعانويس («المقامة الحِرزية» و «المقامة الاصفهانية») است.

    در «المقامة الوصية»، نويسنده موفق شده است كه پيش از مولير، افكار يك «خسيس» تمام عيار را بيان كند؛ اما شاهكار او «المقامة المضيرية» است كه در آن جزئيات خانه و زندگى و كسب و معيشت بازارى تازه به دوران رسيده‌اى را وصف كرده و توانسته است خصلت‌هاى گروه را در قالب فرد بنماياند.

    از جمله خصوصيات كار نويسنده، آن است كه حوادث داستان‌هايش اغلب در محيطهاى متمدن شهرى مى‌گذرد و داستان‌هايش طرح و توطئه و گره‌گشايى دارد و صرفا هدفش عرضه لغات و كاربرد اصطلاحات و به رشته كشيدن مشتى مفردات نيست. او به مقامه چهارچوب مشخصى داد و با داستان‌پردازى‌هاى جذاب خود، نثرى شيوا و جذاب پديد آورد.

    در اين كتاب، هر مقاله اغلب شكل گفتگوى ساده ميان شخصيت‌ها را دارد و اين شخصيت‌ها كه عبارتند از راوى و قهرمان، در بيشتر مقامه‌ها ثابت هستند، بجز تعداد اندكى از مقامات كه در آن‌ها، شخصيت‌هاى ديگرى وارد صحنه مى‌شوند و در كنار اين دو به ايفاى نقش مى‌پردازند. بيشتر مقامه‌ها، حول يك محور و موضوع واحد كه همان «كديه» است دور مى‌زند و حوادثى كه براى قهرمان اتفاق مى‌افتد نيز از تنوع چندانى برخوردار نيست و از اين جهت با داستان به معناى فنى كه تنوع شخصيت‌ها، زمان، مكان و حوادث، خصوصيات بارز آن است، متفاوت مى‌باشد.

    داستان هر مقامه، با روايت عيسى بن هشام و عبارت «حدثنا عيسى بن هشام قال» آغاز مى شود كه حادثه‌اى گذرا يا ماجرايى ناگهانى را كه براى خود او يا قهرمان داستان، يعنى ابوالفتح اسكندرى كه در زندگى فردى و اجتماعى‌اش و در زمان و مكانى معين اتفاق مى‌افتد، نقل مى‌كند و سرانجام بيشتر اين داستان‌ها به موضوع گدايى قهرمان از جمع حاضر ختم مى‌شود و تنها شكل گدايى كردن و حيله‌هاى او براى فريفتن حاضران، از مقامه‌اى به مقامه ديگر تفاوت مى‌يابد و از اين چهارچوب فراتر نمى‌رود؛ به بيان ديگر داستان‌هاى مقامات از جنبه هنر داستان‌نويسى شكل قصه فنى را دارا نيست كه نويسنده شخصيت‌هاى مختلفى خلق نمايد و حوادث متعدد هماهنگ و همسويى بيافريند و هماهنگى بين وقايع بگونه‌اى باشد كه مجموع آن به يك غرض معين ختم گردد.

    خصوصيات شخصيتى قهرمان داستان‌هاى كتاب، تنها در زبان‌آورى، هنر بيان و فصاحت، حرص شديد در ثروت‌اندوزى و بكار بستن حيله‌هاى گوناگون براى گدايى و سركيسه نمودن افراد، محدود مى‌شود و در مجموع مقامه‌ها هيچ‌گونه پيشرفت و تنوعى در ويژگى‌هاى شخصيتى او حاصل نشده است؛ بنابراين هدف نويسنده در داستان‌هاى مقامات صرفاً بيان توانايى قهرمان در حيله گرى براى گدايى كردن است و همين سبك و قالب در بيشتر مقامه‌ها تكرار شده است.

    غلبه لفظ بر معنى و توجه بيش از حد به لغات و تركيبات غريب و گرفتار آمدن نويسنده در دام تكلف و آرايش سخن، سبب شده است برخى مقامه‌هاى كتاب بر هيچ حادثه و حتى حيله‌اى از جانب قهرمان مبتنى نباشد و از قالب داستان خارج گردد؛ مقامه‌هاى «مغزليه»، «عراقيه»، «قريضيه» و «حمدانيه»، از اين نوع هستند.

    با اين وجود، نمى‌توان مدعى شد كه مقامات بكلى از هنر قصه‌پردازى و داستان‌نويسى بدور است و ويژگى‌هاى يك قصه موفق در هيچيك از مقامه‌ها بچشم نمى‌خورد و هدف از اين فن صرفاً آموزش غرائب لغت، تعليم انشاء، آشنايى با اسلوب‌هاى زبانى و تمرين فصاحت و بلاغت است، زيرا برخى مقامه‌ها نظير «مضيريه»، «بغداديه»، «بشريه» و «اسديه» تمامى عناصر لازم براى يك قصه كامل و موفق را دارا هستند.

    مقامه «اسديه»، در واقع يك داستان كامل و به تمام معنا فنى است، زيرا تمامى عناصر يك قصه موفق را در خود دارد. در اين مقامه، براى قهرمان داستان دو ماجرا اتفاق مى‌افتد كه هر كدام به تنهايى مى‌تواند موضوع يك قصه كامل باشد:

    ماجراى اول از اين قرار است كه عيسى بن هشام به قصد ديدار ابوالفتح اسكندرى با عده‌اى به جانب شهر «حمص» روانه مى‌گردد؛ در ميانه راه و هنگام نيمرزو در دامنه كوهى زير درختان «ألاء و أتل» به استراحت مى‌پردازند و خواب بر آن‌ها غالب مى‌شود كه ناگاه با صداى شيهه اسب‌ها از خواب بيدار مى شوند و سلاح بر مى‌گيرند و در مى‌يابند كه شيرى قصد جان آنان را نموده است؛ در نهايت بعد از اين‌كه شير يك نفر از جوانان همسفر عيسى را مى‌درد، او عماما خود را در دهان شير فرو مى‌كند و او را از پاى در مى‌آورد.

    وضعيت كتاب

    شرح و تعليقه كتاب از دكتر على بوملحم است.

    در پاورقى‌ها به توضيح و شرح كلمات مبهم پرداخته شده و فهرست مطالب، در انتهاى كتاب آمده است.

    منابع

    1- مقدمه و متن كتاب

    2- سايت راسخون.


    پیوندها

    مطالعه کتاب مقامات بديع الزمان الهمذاني در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور